دکتر سروش دباغ که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در پاسخ به این سؤال که چه پیش شرطهایی باید وجود داشته باشند که ما در عرصه علوم انسانی دارای نظریه پردازان قوی باشیم؟ گفت: وقتی سخن از نظریه پردازان قوی یا به تعبیری نظریه پردازان بومی می شود نکته مهمی که در نظر باید داشت این است که این نظریه پردازان از آن حیث که معطوف به فرهنگ ما و جامعه ما نظریه پردازی می کنند باید با سنت آشنا باشند .
وی افزود: به عنوان مثال مولفه های ایرانیت و اسلامیت در فرهنگ ما را بشناسند. مثلاً در حوزه علوم انسانی با فلسفه، عرفان ، تاریخ ایران زمین و تاریخ اسلام، ادبیات و کلام آشنایی نسبی داشته باشند و از سوی دیگر چون از زمان مشروطه به این سمت ما آشنایی نسبتاً جدی با مغرب زمین داشته ایم باید به اندیشه هایی که در حوزه علوم انسانی در مغرب زمین مطرح می شوند آشنایی داشته باشند چه در فلسفه چه در روانشناسی چه در جامعه شناسی و چه درمعارف دیگر.
این استاد فلسفه در ادامه تصریح کرد: البته منظور من این نیست که هر نظریه پردازی باید با تمامی اینها به نحو دقیق و کامل آشنا باشد بلکه منظورم این است که اگر در حوزه جامعه شناسی نظریه پردازی می کند باید با سایر دیسیپلین ها کم و بیش آشنا باشد. اگر در حوزه فلسفه نظریه پردازی می کند باید با سایر دیسیپلین ها کم و بیش آشنا باشد.
وی افزود: هر چند آشنایی اجمالی و کلی با هریک ازشاخه های علوم انسانی برای هر متخصص و نظریه پردازی ضروری است علاوه بر این تصور می کنم برای نظریه پردازی در علوم انسانی نیم نگاهی هم باید به علوم تجربی و تطورات آن در مغرب زمین داشت. چرا که فهم رشد علوم انسانی در مغرب زمین نیز بدون توجه به رشد علوم تجربی میسر نیست .
عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه اظهار داشت: پس اینگونه نتیجه می گیرم که آشنایی با سنت و مؤلفه های ایرانی - اسلامی آن از یکسو و آشنایی تخصصی با یکی از حوزه های علوم انسانی بنا بر تخصص نظریه پرداز و آشنایی کلی با شاخه های مختلف علوم انسانی نظیر جامعه شناسی، فلسفه، روانشناسی، تاریخ و غیره برای هر نظریه پردازی شرط لازم است .
دباغ افزود : مایلم در اینجابه نکته ای نیز اشاره کنم و آن این است که علوم انسانی در میان ما کم و بیش خیلی جدی گرفته نمی شود و استفاده ای که از آن می شود کرد خیلی مطمح نظر سیاستگزاران نیست. مادامی که این درک از علوم انسانی عوض نشود و در دستاوردهای آن به دیده عنایت نگریسته نشود و علوم انسانی رقیب سایر علوم انگاشته شوند بار ما، بار نخواهد شد و استفاده مفید و لازم از آن نتوانیم کرد.
این محقق و پژوهشگر در پاسخ به این سؤال که آیا می توان گفت که در موقعیت کنونی ما در عرصه علوم انسانی نظریه پردازی جدی نداریم؟ گفت: به نظرم می آید خیر. در حوزه های علوم انسانی می توان گفت که نظریه پرداز کم داریم اما اینکه نظریه پرداز نداریم، خیر .
وی افزود به نظرمن متفکر اصیل متفکری است که به مسائل بومی و اصیل جامعه خویش می پردازد آنها را صورتبندی می کند و برای آنها راهکاری اتخاذ می کند. اگر این درک را از نظریه پردازی داشته باشیم می توان نظریه پردازان چندی را برشمرد. در عین حال به خاطرداشته باشیم که روئیدن نظریه پردازان امری است که با تکلف و به شیوه های تصنعی پدید نمی آید. میزان نفوذ ایده ها و بحث برانگیز بودن آنها و نسبت برقرارکردنشان با مسائل یومیه یک فرد را نظریه پرداز می کند. نظریه پرداز مثل گلی است که بی تکلف و به نحو طبیعی می روید.
دباغ در پاسخ به این سؤال که آینده نظریه پردازی در علوم انسانی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟ گفت: پرسش سختی است. تصور می کنم مادامی که به مقولاتی که نسبتی با وضعیت کنونی ما دارند بیندیشیم می توانیم نظریه پرداز داشته باشیم؛ مقولاتی نظیر مدرنیته ، غرب، سکولاریسم ، هویت دینی.
نظر شما