به گزارش خبرنگار مهر در سنندج، در 365 روز تقویم رسمی کشور، هر کسی و آدمی، هر موضوعی و جسمی، هر اتفاقی و رخدادی برای خودش روزی یا هفته ای دارد، که از روز محیط زیست، دریا، خون، هلال احمر، زندان، قلم، زن، سینما شروع می شود و ته این روزها هم به خبرنگار می رسد.
از چهار پنج سال گذشته تا کنون و به ابتکار شورای عالی انقلاب فرهنگی 17 مرداد که سالروز شهادت محمود صارمی توسط طالبان است را نام نهاده اند: "روز خبرنگار"، تا این قشر هم سرش بی کلاه نماند و در این روزهای بی شمار سال برای خودش روزی داشته و حالش را ببرد.
نام نهادن این روز به نام خبرنگار جدای از پاسداشت تلاش های محمود صارمی ها برای اطلاع رسانی شفاف و سریع به جامعه به روزی تبدیل شده تا دستگاه های دولتی و سازمان های مختلف با برگزاری مراسمی و اهداء لوح تقدیری که البته هر روز نیز کم رنگ تر می شود از ما تجلیل کنند والبته ما هم اندکی به فکر خودمان بیافتیم و یه چند ساعتی به پشت سر و راه پیش رویمان بنگریم.
چند ساعتی گوشه ای خلوت گیر بیاریم و از همه نامهربانی های که برای کسب خبر و اطلاع رسانی آن به جامعه کشیده ایم از دست همه گله کنیم، به پشت درماندن های مسئولان و طعنه های شهروندانی و مردمی که ما را می شناسند و می خواهند که ما به عنوان پل ارتباطی آنها و مسئولان فلان موضوع را اطلاع رسانی کنیم و از مدیران بخواهیم که پاسخگو باشند.
از صبح زود بیدار شدن و دیر به خانه رسیدن برای پوشش برنامه و جلسه ای که البته گاهی اوقات سرما و گرمای بیش از حد را نیز چاشنی آن بکنید تا میزان طاقت و حوصله امان را به رخ همه بکشیم.
از گیردادن های الکی و چک کردن هزارباره کارتهای شناسایی و بعضی مواقع گیر دادن به اینکه این عکس مال شما نیست چرا آن موقع چرا اینقدر جوان بودید و امروز وضعیت چهره تون این جوری شده؟ و ...
از شب نخوابی ها و عجله کردن ها برای فرستادن خبری و ارسال گزارشی از جلسه ای که حتی بعضی از مواقع برای پوشش آن باید از هر وسیله ای برای رسیدن به آن استفاده کنی که دوباره شرایط آب و هوایی و منطقه جغرافیایی را نیز به آن اضافه کنید.
از ترس به دل راه ندادن ها برای گرفتن عکسی در حادثه ای بسیار خطرناک که انگار در آن زمان همه چیز فراموشمان می شود و ثبت آن لحظه و پوشش واقعی آن رویداد فکر و ذکرمان را تسخیر می کند.
از امنیت شغلی، میزان حقوق مزایا، دلهره ها و استرس ها به خاطر میزان بازخورد فلان گزارش و یا فلان تحلیل و یادداشت که به کسی یا مسئولی برنخورد و راهمان به دادگاه و عدلیه کشیده نشود.
از جملاتی مثل الان وقت ندارم، گفتند در این مورد حرفی نزنیم، من مجوز مصاحبه ندارم، بروید وقت دیگری بیایید و ... که امروزه برای کسب یک خبر مجبور به شنیدن آنها شده ایم و برای گوشمان این همه جمله آشنا به نظر می رسند.
از اینکه در هر موضوعی که اراده کنیم بهترین گزارش ها و حرفه ای ترین خبرها را تنظیم می کنیم ولی وقتی که موضوع به خودمان می رسد، کامپیوترمان هنگ می کند، دستمان به لرزه می افتد و خودکارمان جوهرش تمام می شود.
راستی آیا همرازی پیدا می شود که این همه گله ما را بشنود و دم نزند. چه آن همراز باشد چه نباشد همه ما خبرنگاریم و به این افتخار که می توانیم دردی از همنوعان خود را به گوش دیگران برسانیم، می بالیم چه کسی حمایتمان کند چه نکند!
نظر شما