اخلاق اگزیستانس، تا حدود زیادی با جهان ما که بسی متغیر است، پدیدهها و امور به سرعت جای خود را به امور دیگری میدهند و سرعت تغییرات بسیار زیاد است همخون و همخوان و متناسب است. شاید جهان پرآشوب و پرجنجال و بسیار متغیر ما در نضج و رواج این فلسفه - و هنرهایی چون رمان و تئاتر و سینما که پس از این فلسفه به وجود آمدهاند - بیتأثیر نباشد و زیستن در جهان پرآشوب و متغیر معاصر جز با مبنایی تئوریک که این تغیرهای آرامشسوز را توجه کند میسور و مقدور نیست. فلسفه و اخلاق اگزیستانس البته از این توجیه و تبیین خالی و عاری نیست. ما اولین نقطه قوت اخلاق اگزیستانس را در این توجیه میدانیم.
اخلاق اگزیستانس همچنین رو به سوی آینده دارد و امیدگراست و به تصمیم و گزینش بسی بیش از قاعده و قانون بها میدهد و این مهم نیز میتواند از جهتی نقطة قوت اخلاق اگزیستانس به حساب آید. ما در جهانی زیست میکنیم که از مهمترین بحرآنها و معضلها، بحران معناست و آدمی از برای بسیاری امور توجیهی وجودی و امیدی روانی و معرفتی دارا نیست و اخلاق اگزیستانس که مشحون از نکاتی ناب در باب امید و اطمینان و خطر کردن است ناکارآمد نمیتواند باشد و دستگیر آدمی در مواجهه با برخی از این معضلات است.
مبارزه و ستیز اخلاق اگزیستانس با ایدئولوژیها مریی و نامریی جهان ما نیز از نقاط قوت این اخلاق و این فلسفه است و در عالمی که انسان بسیار از ایدئولوژیها و جزمی نگریهای و قشری نگریهای جورواجور در عذاب بوده است این اخلاق میتواند یاریگر باشد و در نقش هشداردهندهای عمل کند تا آدمیان کمتر به قالبهای صلب و قانونهای تنگ و قاعدههای سخت تن دردهند. انسان از ایدئولوژیهای گوناگون بسی آسیب دیده است و هیچ امری نمیتواند اطمینانبخش او باشد در اینکه آیندهای مصون از ایدئولوژی و قشرینگری داشته باشد. در این راه البته اخلاق اگزیستانس رهگشاست و میتواند در نقش یکی از هشداردهندهها و تذکاردهندهها ایفأ نقش کند.
با این همه نمیتوان نادیده گرفت که پارهای از فیلسوفان اگزیستانس - و نه همة آنها - نسبت به سنتهای غنی و فربه تاریخ بشری سر لطف و تایید نشان نمیدهند؛ مخالفت آنها با قوانین صلب اخلاقی، به افراط مبدل میشود و هر حکم و سنت اخلاقی را زیر سؤال میبرنند. ما البته نقادی و عیارسنجی و عدم جوزدگی فیلسوفان اگزیستانس را بسی میپسندیم و آن را تحسین میکنیم اما معتقدیم افراط در نقد اخلاق سنت، برخی از فیلسوفان وجودی را از فهم فضایل و ارزشهای غنی سنتی جهان محروم کرده است.
یکی دیگر از دلایل مخالفت فیلسوفان اگزیستانس با سنتهای اخلاقی به معاندت آنها با رکود و سکون و جمودی برمی گردد و بعضی از آنها هر قانون اخلاقی را در حکم عاملی از برای تخدیر و رخوت به حساب آوردهاند. اما حق آن است که میتوان مخاطره و مسئولیت و تنوع و فردیت و انتخاب و گزینش و دلشوره و اضطراب و چالش و کشمکش درونی را به همراه داشت و در ضمن به قوانین و قواعدی که سنتهای غنی ما - و همچنین عقل و اندیشة ما - واجد و حامل آنهاست باور داشت.
نظر شما