خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: واقعگرایی یکی از مهمترین سنتهای فکری و رویکردهای فکری و نظری در سیاست بین الملل به شمار میرود.
کتاب "بازبینی واقعگرایی" با گردآوری مایکل ویلیامز از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده است.
نویسنده در این کتاب سعی دارد میراث فکری مورگنتا را بر سنت فکری واقعگرای حاضر مورد بررسی قرار دهد و با این سؤال آغاز میکند که چه مؤلفهها و اصولی در نظریه سیاسی باید وجود داشته باشد تا بتوان به آن واقعگرایی گفت.
یکی از کسانی که بیشترین تأثیر را در اشاعه و گسترش مفاهیم سنت فکری واقعگرایی داشته، هانس جی. مورگنتا است.
هانس جی مورگنتا بیشترین تأثیر را بر تدریس روابط بین الملل در دانشگاهها داشت و از سوی دیگر ، نظریه نسبتا جامعی از روابط بین الملل ارائه داده است و او را تنها کسی میدانند که به ارائه یک تبیین منطقی و دارای انسجام درونی از رفتار دولتهای ملی پرداخته است.
کتاب سیاست میان ملتهای او را مهمترین کتاب در رهیافت نظری روابط بین الملل می دانند. می توان او را از نظر معرفت شناختی کاملا مدرن دانست. او قائل به کاربرد خرد و تجربه در شناخت است، به همین دلیل دیوید مکلند نظریه مورگنتا را از محرکهای اصلی انقلاب رفتاری می داند.
مورگنتا هم مانند دیگر نظریه پردازان واقع گرا سرشت انسان را شرور می داند که این شرارت او در قدرت طلبی اوست.
مورگنتا نظام بین الملل را آنارشیک می داند، اینکه نظام بین الملل فاقد اقتدار مرکزی است ، وجه تمایز آن با جامعه داخلی است. او بر نبود اقتدار مرکزی تأکید دارد. در این شرایط آنارشیک است که با توسل به زور میان دولتها مشروعیت مییابد و جنگ به خصوصیت نظام بدل می شود.
در واقع منافع ملی و قدرت دو مفهوم اصلی و کلیدی نظریه او است، برداشت مورگنتا از قدرت رابطه ای است ، مورگنتا گاه قدرت را به عنوان هدف و غایت سیاست در نظر می گیرد، هر چه دولتها از قدرت بیشتری برخوردار باشند بهتر می توانند منافع خود را در سطح بین الملل تأمین کنند.
گاهی نیز قدرت را به عنوان ابزار مطرح می کند ، که در اینجا عناصر قدرت ملی اهمیت پیدا می کند که از نظر او عناصر قدرت ملی جغرافیا، منابع طبیعی، توان صنعتی، آمادگی صنعتی و روحیه ملی و عناصر مشابه هستند در واقع قدرت در اینجا چند بعدی و غیر قابل تعریف عملی و بیشتر ذهنی است.
مفهوم دیگر در نظام فکری او منافع ملی است که گاه آنرا به مثابه قدرت تعریف می کند و گاه براساس قدرت مفهوم منافع ملی را جوهر سیاست تلقی می کند. در واقع قدرت لازم و ضروری است.
یکی دیگر از مفاهیم مورد نظر مورگنتا موازنه قدرت است که از این اصطلاح این طور برداشت می شود که در آن روابطی میان کشورهاست که در آن هیچیک آن قدر قدرت ندارند که به تنهایی دیگران تحت سلطه قرار دهند .
از نظر او قدرتهایی که در سیاست بین الملل از وضع موجود راضی هستند سیاست حفظ وضع موجود، دولتهایی که ناراضی هستند، سیاست امپریالیست و دولتهایی که در صدد مقابله با آنها بر می آیند، سیاست سد نفوذ را دنبال می کنند.
سومین سیاست هم که دولتها می توانند دنبال کنند، سیاست پرستیژ است که نمایش قدرت است و جنبه ابزاری دارد یعنی می تواند در خدمت حفظ یا افزایش قدرت باشد.
نویسنده در این کتاب سعی کرده تأثیر اندیشه مورگنتا و میراث فکری او را بر مسائل و حوزههایی چون فلسفه سیاسی، حقوق بین الملل، سلاحهای هستهای و سیاست خارجی آمریکا مورد بررسی قرار دهد.
نویسنده معتقد است واقعگرایی یک بار دیگر کانون و محور شناخت سیاسی و پژوهشی قرار گرفته و میراث مورگنتا به عنوان یک واقعگرای کلاسیک میتواند به فهم سیاست جهانی کمک شایانی بکند.
نویسنده کوشیده نقش واقعگرایی را در روابط بین الملل مورد بازنگری دوباره قرار دهد.
نظر شما