اخلاق باور یکی از مضامینی است که جدیداً مورد توجه پژوهشگران و محققان و فیلسوفان قرار گرفته است. هرچند در این شاخه هم مانند همۀ عرصههای دیگر اختلاف نظر و مناقشه بسیار به چشم میآیند پاره¬ای نکات مورد توجه قرار گرفتهاند که تقریباً در میان همۀ رویکردهای مختلف، مشترک و مشابه هستند.
سخن اصلی این شاخه آن است که تفکر کردن نیز مانند هر حرفه و کاری واجد اخلاقیات و کدهای ارزشی است که همۀ کسانی که به کار تفکر مبادرت میکنند باید آنها را رعایت کنند. یعنی همانطور که یک پزشک یا یک مهندس و یک کارمند باید کدهای اخلاقی را مورد توجه قرار دهند یک متفکر هم ضمن اندیشهورزی و پس از آن ناگزیر از اجرای پارهای ارزشهای اخلاقی است. یکی از این کدها البته آن است که فرد باید هنگام اندیشهورزی صداقت کامل و تمام را داشته باشد، او نباید به خاطر امری جز تفکر به تفکر مشغول شود.
پارهای از افراد هستند که تفکر را برای توجیه فکری خاص میخواهند و با تکیه بر این انگیزه به کار فکری میپردازند اما یک متفکر اصیل به چیزی جز استدلال و شیوۀ صحیح فکر کردن قایل نیست. او حقیقتطلبی است که میخواهد با توجه به ابزار استدلال به این حقیقت نزدیکتر شود. در این راستا او حتی لازم است در بسیاری از استدلالهای خود شک روا دارد چرا که خواهان رسیدن به حقیقت است و میداند که چنین کاری بس دشوار است. او به هر چیز که ساده و سهل است شک روا میدارد و بنابراین حتی به تمایز میان استدلال و شبهاستدلال حساس است. وی نگران است که نکند شبهاستدلالی را خودش یا دیگران به جای استدلال معرفی کنند.
حتی این کدها نیز حالات آرمانگونه دارند اما وی سعی می کند تا انجا که ممکن است به آنها نزدیک شود. با تکیه بر همۀ این نکات اینگونه میتواند گفت که صداقت فکری یکی از مهمترین مؤلفههایی است که یک متفکر اصیل و جدی مورد توجه قرار میدهد. از سوی دیگر یک متفکر اخلاقی، به جسارت و شهامت زیادی نیاز دارد. این جسارت البته در پی صداقتی که از آن سخن گفتیم مطرح میشود. رسیدن به نتایجی در یک استدلال مانند رفتن به مکانی است که آدمی تاکنون بدانجا وارد نشده است و این ناآشنایی همیشه گونهای ترس و دلهره را با خود به همراه دارد و یک متفکر تلاشی جدی را باید سامان دهد تا بر این ترس غلبه کند. شجاعت و جسارت این متفکر با توجه به غلبه بر واهمههایی که فراروی او قرار دارند قابل توجیه است.
متفکر باید بداند که تا وجود ما تغییر نکند اندیشۀ ما تغییری نخواهد کرد. رسیدن به هر چیزی در این عالم در نتیجۀ تغییر در وجود ما حادث میشود و متفکر اصیل بدین نکته واقف است. بدینجهت او مانند همۀ افرادی که اولویتهایی را در زندگی انتخاب میکنند و مبتنی بر این اولویتها ناگزیند از بسیاری دادهها صرفنظر کنند ناگزیر از فدا کردن پارهای از تعقلات است. وی باید این توان را داشته باشد که دست به کاری خطیر چون نادیده گرفتن پارهای از تعلقات خود بزند. این کار بهخصوص در جهان ما البته کاری بس دشوار است.
یک متفکر اصیل همچنین باید احترام را به اندیشههای مخالف اندیشۀ خود روا دارد. وی میداند که تنها در محیطی رشد میکند که اندیشههای متفاوت و متنوع زیادی اجازه بروز و نمود پیدا کنند. بدینجهت احترام نسبت به آرای بدیل باید بسیار مورد توجه وی باشد. تلاش در ایجاد فضایی آزاد برای ارائۀ آرا هم با تکیه بر همین نکته قابل توجیه است. این متفکر میداند که اگر فضایی باز و آزاد برای بیان اندیشهها وجود نداشته باشد نمیتوان از اندیشههای مختلف سخن گفت. این اندیشهها بهراحتی این قابلیت را دارند که در بند ثروت و قدرت و شهرت و ... قرار گیرند. بدین جهت او سعی دارد فضای آزادی جامعه و فرهنگ خود را بازتر نماید. به جمله معروف ولتر که ندا در میداد: تو دشمن منی اما برای آنکه حرفت را بزنی حاضرم جانم را بدهم توجه کنید تا دریابید وجود فضای آزاد و بالیدن آرای مختلف چه نقش انکارناپذیری در رشد اندیشۀ اندیشمند بر عهده میگیرد.
متفکر از سوی دیگر نباید اندیشههایی که در صحت آنها تردید دارد در معرض دید و نظر دیگران قرار دهد. او باید چیزی را بیان کند که لااقل در لحظه گفتنش به صحتش اطمینان نسبی دارد. صداقت در رسیدن به نتیجه از طریق تفکر صداقت در بیان آن را هم توجیه میکند. او به هیچ عنوان نباید سعی کند به مخاطب خود دروغ گوید، امری را کوچک کند و یا مسئلهای مهم را کوچک جلوه دهد.
آنچه بدان در این مقال اشاره شد تنها بخشی از کدهای زیادی هستند که میتوان در باب اخلاق تفکر بدانها اشاره کرد. در این راستا همچنین باید مدنظر داشت که این موارد و کدها، حالات ایدهآل و کمالی را نشان میدهند که انسان باید با سعی بسیار بدانها نزدیک شود، وگرنه این امکان که انسان بتواند همه یا پارهای از این حالات ایدهآل را بهتمامی به چنگ آورد امری محال است.
با توجه به این نکات ضرورت توجه ما به اخلاق باور بسیار حس میشود.
متأسفانه ما در فرهنگی زندگی میکنیم که بسیاری از باورهای ما به قامت شواهد و دلایلی که برای انها داریم نیست. به همین جهت با بسیاری از مدعیات روبرو هستیم که میتوان آنها را در عرصههای مختلف تشخیص داد. بدین جهت این شاخه از معرفت بشری را باید بیش از پیش جدی بگیریم و بدان بپردازیم.
جز قلیلی از نخبگان ما این شاخه را جدی نگرفتهاند و این وظیفه بر دوش رسانهها هم قرار دارد که بدین شیوه از اندیشیدن توجه مبذول دارند.
نظر شما