۲۰ شهریور ۱۳۸۸، ۱۱:۳۰

ضرورت اندیشه انتقادی(9)

تفکر انتقادی نیازمند دیالوگ است نه مونولوگ

تفکر انتقادی نیازمند دیالوگ است نه مونولوگ

استاد فلسفه دانشگاه مفید قم گفت: مبنای تفکر انتقادی بحث، نقد و گفتگو است و این میسر نمی‌شود مگر در یک فضای فرهنگی مناسب برای دیالوگ و نه مونولوگ.

دکتر محمد تقی چاوشی در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این سؤال که جامعه ما تا چه اندازه به نقد و تفکر انتقادی برای توسعه همه‌جانبه نیاز دارد؟ و فلسفه تاچه اندازه به بهبود تفکر انتقادی در جامعه کمک می‌کند؟ گفت: تفکرانتقادی معانی متعددی دارد. متبادر از تفکر نقادانه معنای کانتی آن است که در آن نقادی با امر استعلایی گره می‌خورد و باید در این بستر فهم شود.

وی افزود: نقادی در تفکر کانت تعیین حدود و ثغور خرد در کسب معرفت است و البته توجه داشته باشیم که همین تعیین حدود هم کار خرد است. حال با تفکر نقادی کانت حیطه شناخت و معرفت بشر روشن و بر غنای اومانیته و سوبژکتیویته بیش از هر دوره‌ای افزوده می‌شود و توسعه به معنی غربی آن بنیادی جز این ندارد . این معنای اول تفکر انتقادی و ربط آن با توسعه است.

این استاد فلسفه دانشگاه مفید قم تصریح کرد: اما گاهی تفکرنقدی می‌گویند و مراد بررسی پیش‌فرضهای یک تفکر است که در اینگونه مباحثات به اقسام مغالطات و نحوه شناخت و راههای پرهیز از آنها توجه می‌دهند. این تفکر انسان را از آنچه موجب کجی در اندیشه و پذیرش ساده‌لوحانه مدعیات می‌شود آگاه می‌سازد. توجه به این امر از نشر و اشاعه اقوال و مدعیات متکی به اوتوریته نهادهایی خاص می‌کاهد و باعث ارتقای فرهنگ جامعه می‌شود.

وی افزود: در این مورد اگر بنیاد رشد جامعه را فرهنگ بدانیم (نه اقتصاد و نه مناسبات قدرت و امثال اینها ) بی‌شک به توسعه‌ای در خور می‌انجامد. اما معنای دیگری که در این زمینه می‌توانم به آن اشاره کنم برگرفته از ویژگیهای پنجگانه‌ای است که هوسرل در کتاب "بحران" خود برای فرهنگ غربی برمی‌شمارد. به نظر هوسرل از جمله ویژگیهای فرهنگ غرب کرتیکال بودن آن است یعنی این خصلتی است منحصر به فرهنگ غرب که خط قرمز ندارد و نمی‌شناسد.

این محقق حوزه فلسفه اظهار داشت: غرب درطول تاریخ با نقادی پی درپی خود پیش آمده است. در این مورد هم توسعه به معنای غربی آن و یقیناً بر مبنای سوبژکتیویته پا گرفته است. از اینها که بگذریم ممکن است مراد ازتفکر انتقادی بحث، نقد و گفتگو باشد که این میسر نمی‌شود مگر در یک فضای فرهنگی مناسب برای دیالوگ و نه مونولوگ. دیالوگ به‌گونه‌ای نیست که ما بتوانیم به فرهنگ یک جامعه تحمیل کنیم. دیالوگ باید خصلت بنیادین یک فرهنگ باشد.

وی افزود: در این میان فلسفه تنها کاری که می‌تواند بکند آن است که ما را از وضع فرهنگ خودمان آگاه سازد. آیا ما فرهنگی غربی داریم تا توسعه آن منوط به بارور کردن اومانیسم باشد؟ آیا ما فرهنگی منولوگ داریم و یا فرهنگی که اجازه گفتگو و دیالوگ می‌دهد؟ این پرسشها با فلسفه پاسخ داده می‌شوند؟

چاوشی در پاسخ به این سؤال که نهادهای علمی چگونه می‌توانند به رشد تفکر انتقادی در جامعه کمک کنند؟ گفت: تا مراد از انسانی که در فضای فرهنگ ایرانی- اسلامی پا گرفته است روشن نشود و روشن نشود که ما در کدام فرهنگ زیست می کنیم با توجه به عرایض بالا، هیچ نهادی علمی قادر نیست به توسعه جامعه مدد برساند. 

کد خبر 944742

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha