سه عنصر انسانگرایی و زیباییگرایی و رهایی اساس دعوت مولانا در این جهانی است که غالباً انسان را محدود و مقید میکند. به این علت غربیها خیلی به مولانا توجه میکنند و اعتقاد دارند با درک مولانا حیات معنویشان، کرامت انسانیشان و بعد زیباییشناسیشان ارضا میشود.
زبان پارسی و جهانبینی ایرانی با مولوی ماندگار خواهند بود
دکتر مرتضی کاخی گفت: اولاً من مسئول و مأمور جواب دادن به کارهای دیگران نیستم. ثانیاً منظورم از غرب غرب فرهنگی است نه غرب جغرافیایی. غرب فرهنگی به تعادل در زندگی بها میدهد و در نتیجه حالت تعالی روحی سوای این جهان مادی حسی و ظاهری برای غربیان مهم است.
آثار مولوی شاهکارهای بشری هستند |
مترجم کتاب از" افلاطون تا ناتو" تصریح کرد: دوست من دکتر شفیعی کدکنی جایی نوشته است که خداوند با قرار دادن زبان فارسی در جهان مولانا و سرودن "غزلهای شمس" و "مثنوی معنوی" مشیتش این بوده که این زبان تا انسان در روی زمین است و تا زنده است، وجود داشته باشد و این زبان ماندگار شود. یعنی زبان فارسی به هیچ عنوان از بینرفتنی و یا فراموششدنی نیست.
مولوی توجه به خالق هستی را عامل دستیابی به کمال میداند
دکتر محمد بقایی (ماکان) نیز در مورد توجه غربیها به مولوی اظهار داشت : دنیای امروز که سخت در ماشینیسم فرو رفته و از سوی دیگر انقلاب صنعتی، زمان زندگی معنوی را از او ستانده، اکنون به این اندیشه توجه نشان میدهد که از عالم روحانی و معنویت بسیار دور افتاده است.
بقایی در پاسخ به این سؤال که عشق ازمفاهیم کلیدی جهان بینی مولوی است. ما تا چه اندازه هماکنون به این مفهوم نیاز داریم؟ گفت: عشق در آثار مولوی معنایی بسیار والا دارد که به طور خلاصه میتوان آن را جذب شدن و جذب کردن دانست. این به معنای آن است که آدمی برای رسیدن به تعالی معنوی هم باید از خود بگذرد و هم اینکه در هدفی که دارد مستغرق شود.
وی افزود: برترین معشوق از نگاه مولوی محبوب ابدی و ازلی است. توصیه مولوی این است که آدمی هرچه بیشتر این معشوق را جذب کند و در آن ذوب شود بیشتر کمال مییابد. بنابراین هر انسانی بر اساس این الگو میتواند زندگی خویش را تعالی بخشد. چنانکه مولوی خود در تمثیل زیبایی میگوید: حکایت انسان با چنین معشوقی مانند در افتادن آهن در آتش است که همه ویژگیهای آتش را جذب میکند ولی آتش نمیشود و استقلال خود را حفظ میکند.
عرفان اصیل از اسلام الهام گرفته است
دکتر سید یحیی یثربی گفت : دلیل توجه غرب به مولوی یک نکته ای است که خیلی عادی نیست و آن اینکه شخصیتهایی که پیروان زیادی دارند ، مورد توجه هستند و آموزه های خوبی دارند مورد توجه غرب قرار می گیرند که در پی مجهولات بوده و به دنبال شناخت هستند.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد : اما غرب با روش علمی که دارد از پیشینیان برای امروز خودش می تواند بهره برداری کند . این خاصیت غرب است اگر ببیند از بودا می تواند برای امروز جهان چیزی مطرح کند، مطرح می کند ،عده ای در غرب که مولوی را مطرح می کنند مولوی را با یافته های خودشان هماهنگ می دانند اینها به این نتیجه رسیده اند که باید دین حاکمیت نداشته باشد آزادی باشد جامعه سکولار باشد و در عین حال باید دین به صورت تجربه شخصی و مسئله فردی و احساسی در میان مردم باشد. عرفان را و امثال مولوی را با این دیدگاه خودشان سازگارتر می یابند .
عشق از مفاهیم کلیدی عرفان است |
عشق درونمایه جهانبینی مولوی است
عبدالعلی دستغیب تصریح کرد: شایعهای است که در امریکا تعداد زیادی از اشعار ترجمه شده مولوی چاپ شده است. ظاهراً عدهای از کسانی که در کشورهای صنعتی از این وضعیت فناوری و ایجاد شهرهای بزرگ و تراکم جمعیت و مسائل مربوط به شهرهای جدید به ستوه آمدهاند به عرفان توجه پیدا کردهاند ومخصوصاً به مکتبهای عرفانی هند و ایران و جاهای دیگر عطف توجه نشان میدهند.
وی افزود: آنان به عرفان در سطح خیلی نازل و عامیانه توجه کرهادند. اینکه دم را غنیمت شمار درواقع یک نوع گریزی است از تمدن و شهر جدید و عمومیت هم ندارد. مطالبی که آنها درباره مولوی مینویسند و میگویند هم چنین چیزی به این صورت است.
دستغیب در پاسخ به این سؤال که عشق از مفاهیم کلیدی جهان بینی مولوی است، ما تا چه اندازه هماکنون به این مفهوم نیاز داریم؟ گفت: البته عشق مختص به مولوی ندارد و در تمامی عرفانها از جمله عرفان افلاطون و فلوطین و جاهای دیگر وجود دارد. عشق درونمایه ادبیات و هنر است و یکی از مهمترین مسائل و عوامل زندگی بشر هم هست.
مولوی عشق زمینی را بستری برای رسیدن به خداوند میداند
دکتر قاسم پور حسن گفت : حقیقت این است که از دوران طلایی اسلامی در سده چهارم و پنجم هجری فیلسوفان ما متوجه غرب بودند بخصوص از زمانیکه غربیها در جنگهای صلیبی با اسلام آشنا شدند اما اینکه در دوره اخیر توجه زیاد غرب به ادبیات ،عرفان و تصوف اسلامی و ایرانی نشان داده می شود ناشی از دو مسئله بسیار مهم است .
غربیها اوج ادبیات و عرفان ما را مولانا میدانند |
پور حسن یادآورشد : مولانا وجه فلسفی را در دیدگاهش دارد و مثالهایی هم که می زند انسان را نازل بر این می داند. نگاه دوم مولانا بر عشق در واقع برگرفته از عشقی است که در میان انسانها وجود دارد این عشق هم عشق معنوی است و هم عشق زمینی و مادی است. مولانا معتقد است که بدون عشق زمینی میان انسانها و میان موجودات، امکان پرداختن به عشق والاتر و عشق معنوی امکانپذیر نیست . عشق زمینی و مادی زمینه ساز و بسته است برای رسیدن به عشق والا و مطلق. مولانا این عشق را خداوند میداند .
انسانگرایی" مولوی برای بشر جدید جذاب است
دکتر مهدی محبتی اظهار داشت: دلیل توجه غربیها به مولوی سه زمینه است که در مولانا وجود دارند. یکی انسانگرایی عمیق و شدید مولانا است که توجه به انسان و کرامت انسانی را اصل دعوتش قرار داده است.
این محقق حوزه ادبیات و فلسفه تصریح کرد: دوم آزادی و رهایی است که در کلام مولانا وجود دارد و این باعث شده که بند و قیدها و چیزهای دست و پاگیر کلامی، مولانا را محدود نکند. مسئله سوم هم زیبایی است که در کلام و زبان و اندیشه مولوی هست. درواقع میشود گفت که سه عنصر انسانگرایی و زیباییگرایی و رهایی اساس دعوت مولانا در این جهانی است که غالباً انسان را محدود و مقید میکند. به این علت غربیها خیلی به مولانا توجه میکنند و فکر میکنند با درک مولانا حیات معنویشان، کرامت انسانیشان و بعد زیباییشناسیشان ارضا میشود.
محبتی در پاسخ به این سؤال که عشق از مفاهیم کلیدی جهان بینی مولوی است، ما تا چه اندازه هماکنون به این مفهوم نیاز داریم؟ گفت: بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید چو مردید دگر باره همه جان پذیرید . یعنی بشر بدون عشق اصلاً نمیتواند زندگی کند. عشق اساس روح و روان آدمی است و هر جامعهای که عشق را از دست بدهد عملاً میمیرد.
نظر شما