سردار محمد كوثري فرمانده اسبق لشكر 27 حضرت رسول (ص)، به مناسب سالروز پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل متحد در گفت و گوي اختصاصي با گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر گفت : سازمان هاي بين المللي متاسفانه هميشه دوگانه برخورد مي كنند . در جايي كه منافع استكباري در خطر است سريع قطعنامه اي مصوب مي كنند و اعضاي آن هم كه تابع دستورات ابرقدرت ها هستند امضاء مي كنند و در جايي ديگر به نوعي در جهت خلاف آن موضع مي گيرند. همين دوگانگي امروز نيز وجود دارد ولي با كمي تعديل . ابرقدرت ها در آن مقطع چون منافع خودشان را در خطر مي ديددند قطعنامه 598 را در سازمان ملل مطرح كرده و به تصويب رساندند .
وي افزود : البته قطعنامه في البداهه شروع نشد .قطعنامه 598 زماني كليد خورد كه نيروهاي ايراني در غرب كانال ماهي ، نزديك تنومه و بصره بودند . مجامع بين المللي چون منافعشان را در خطر مي ديدند از همان زمان به فكر اين مطلب افتادند كه خواسته هاي ايران را در قطعنامه بگنجانند تا ايران دست از عمليات بردارد. عمليات هاي والفجر 8 در سال 64 و كربلاي 5 در سال 65 باعث شد كه تمام ابرقدرت ها بطور قطع اليقين باورشان بشود كه ايران قدرت لازم را دارد تا بتواند حق خودش را بگيرد و شوخي با دشمن ندارد . اين شد كه در 29 تير ماه 66 در سازمان ملل قطعنامه 598 مصوب شد . ولي هنوز ايران نپذيرفته بود .
سرداركوثري در ادامه گفت : اواخر سال 66 بود كه ما عمليات والفجر 10 را انجام داديم . عراقي ها كه مجوز گرفته بودند بدليل ضعف در مقابل ايران به كاري دست زدند كه جگر هر انساني را به درد مي آورد . آنهم حمله شيميايي به حلبچه بود . در حلبچه حدود 5 هزار نفر از زن و مرد، پير و جوان و حتي بچه هاي شير خوار به شهادت رسيدند . البته عراقي ها از سال 62 شيميايي استفاده مي كردند ولي اوج اين حملات حلبچه بود .
وي افزود : ايران هم در جنوب مي جنگيد و هم در غرب و در كوهستان . بعد از اين جريان وعمليات والفجر 8 و بيت المقدس 4 كه ما روي سد دربندي خان عمليات كرديم دشمن دست به يك تغيير و تحول در درون خودش زد. از حالت دفاعي خارج و حالت تهاجمي گرفت . تمام تجهيزات و نيروي خودش را جمع كرد .
سردار كوثري در ادامه گفت : بنا به آماري كه يكي از نشريات ايتاليائي در همان زمان منتشر كرده بود در سه ماه آخر جنگ، ايران با تمام نيرو اعم از بسيج و ارتش و سپاه 655 هزار نفر بودند و ارتش عراق 800 هزار نفر ، ايران 1050 تانك داشت ، عراق 7 هزار تانك ،ايران 600 قبضه توپ داشت عراقي ها 5600 قبضه ، ايران 200فروند هواپيما داشت و عراق 500 فروند . قدرت هاي جهاني از همه جهات پشتيباني مي كردند . نيروي انساني را هم كه با ترفندهاي مختلف جمع مي كرد . عراقي با اين وضعيت آمد و تاكتيكي را اجرا كرد و حالت تهاجمي به خود گرفت.
فرمانده اسبق لشكر بيست و هفت محمد رسول الله(ص) افزود : در ايران نيزبه خاطر شروع انتخابات مجلس سوم شوراي اسلامي و اختلافاتي كه وجود داشت در آن مقطع ، كمتر به جبهه ها توجه شد . بيشتر نيرو - با توجه به عمليات در جبهه شمالي- در دربندي خان ، حلبچه بود .آن دسته بسيجي ها هم كه سه ماه ماموريتشان تمام شده بود ما بالجبار نمي توانستيم نگهشان داريم چون زمان عيد كنار خانواده هايشان نبودند درنتيجه احتياج به مرخصي داشتند . اين دلايل پيش آمد تا نيرو در مناطق عملياتي كم شد.
وي گفت : عراق با يك كار اطلاعاتي دقيق كه آمريكائي ها برايش انجام دادند از آخرين وضعيت مناطق ايران با خبر شده بودند و از كم بودن نيرو در جبهه جنوبي آگاه شدند در نتيجه با فشاري كه آوردند و حالت تهاجمي كه به خود گرفته بودند توانستند در آن مقطع فاو را از دست ما پس بگيرند .
سردار كوثري گفت : اين اتفاقات گذشت اوايل تير ماه بود كه من براي انجام يك سري هماهنگي ها و گرفتن تجهيزات و نيرو به تهران آمدم . در ديداري كه با يكي از برادران سپاهي كه الان هم مسئوليت دارند داشتم ايشان به من گفت فلاني اگر قطعنامه اي مطرح شود و ايران بپذيرد شما چه عكس العملي نشان مي دهيد . گفتم هركسي به جز حضرت امام اگر بخواهد اين كاررا بكند چنان برخوردي خواهيم كرد كه فراموشش نشود . هركسي درهرجايگاهي باشد . گفتم مگر خبري است . چون ميدانست من در اين موضوع حساسم از گفتن توضيحات سر باز زد فقط گفت كه اين نظر خود شما است يا نظر بچه ها. من هم چون شناختي كه از بچه هاي لشكر داشتم گفتم اين نظر همه بچه ها است . اين مسئله را من جدي نگرفتم .
وي افزود: شب قبل از پذيرش قطعنامه من همه بچه هاي لشكر را در حسينيه حاج همت دوكوهه جمع كردم تا درباره اتفاقات افتاده در فاو و مسائل ديگر صحبت كنم . بچه ها سوالاتي داشتند كه چرا ما نيروهاي خودمان را در شمال غربي گذاشتيم و در جنوب ضعيف عمل كرديم . صحبتي آنجا كرديم و گفتم كه هرچه بوده دستور بوده و ما هم عمل كرديم . ازاين به بعد هم آماده هستيم تا در هركجا بخواهند با دشمن مقابله كنيم . آن شب روحيه بچه ها خوب بود . چون چند شب قبل چند عمليات در منطقه دشت عباس و شلمچه و شمال فكه انجام داده بودند و پيروز ميدان بودند .
سردار كوثري در ادامه گفت : روز اعلام پذيرش قطعنامه ازطرف ايران در دوكوهه بودم . نماز ظهر را خوانديم و ناهار خورديم. در حال صحبت و استراحت با بچه ها بوديم كه اخبار اعلام كرد كه ايران قطعنامه را رسما پذيرفت .و پيام امام را خواند . در آن موقع در دوكوهه جز زار زدن و گريه چيزي نبود . خود من هم نتوانستم مقاومت كنم و گريه كردم . گريه بچه ها از اين بود كه نكند حضرت امام در تنگنا اين قطعنامه را پذيرفته باشد . مسئولين لشگر را جمع كرده و صحبتي با آنها انجام دادم . يك سري از مسائل را سفارش كردم و خودم رفتم قرارگاه تا ببينم چه وضعيتي پيش آمده است .
فرمانده اسبق لشكر 27 حضرت رسول افزود : در قرارگاه آقاي محسن رضايي به عنوان فرمانده كل سپاه ، فرمانده لشگر ها را جمع كرد تا به سولات پيش آمده جواب بدهد . ايشان توضيحاتي دادند ولي ما قانع نشديم . درنتيجه تصميم گرفيتم به تهران بياييم تا تكليفمان مشخص شود . ولي از يك طرف بدون اجازه نمي شد يكدفعه منطقه را ترك كرد و مي دانستيم دشمن به اين راحتي رها نخواهد كرد و در صدد فرصتي است تا اقدام كند همچنان كه كرد . از طرف ديگر هم يك سري سوالات بي جواب داشتيم .
وي در ادامه گفت : براي اينكه به تهران برويم لشكر را آماده باش داديم و اين وضعيت در تمام لشكر ها بود . خودمان هم به تهران آمديم . در تهران وقتي سوال كرديم ديديم كه بله حضرت امام پذيرفته اند . يعني ابتدا تمام نخبگان و مسئولين جمع شدند .تمام بند هاي قطعنامه و وضعيت كشور را بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده بودند كه پذيرش قطعنامه در آن مقطع بهترين گزينه است .درنتيجه به حضرت امام انعكاس دادند و ايشان نيز پذيرفتند .
وي افزود : البته قبل از حضرت امام آقاي هاشمي كه نماينده تام الاختيار فرمانده كل قوا بود اين را مطرح كردند ولي جو طوري بود كه از ايشان نپذيرفتند تا اينكه خود حضرت امام پيام دادند . در آن موقع همه ما و بچه هاي رزمنده آرام شديم و ازحالت عصبانيتمان كم شد . كلام امام آنچنان شد كه رزمندگان با خيال راحت به كار خود ادامه دادند .
سردار محمد كوثري در پايان گفت : پذيرش قطعنامه در آن مقطع توسط امام متكي به يك منطق قوي بود . دولت آن زمان گفته بود كه نمي تواند حتي يك روز هم از جبهه ها پشتيباني كند درنتيجه حضرت امام چنين حرفي را پذيرفتند . البته دولت آقاي موسوي حق داشت . عراق از جانب تمام دنيا پشتيباني مي شد ولي ما تحريم بوديم .از طرفي هم آمريكا هواپيماي مسافربري ايران را قبل از قبول قطعنامه زده بود . البته اين به آن معني نبود كه نتوانيم مقابله كنيم . ما در همان زمان نيز بالاترين تعداد نيرو را در طول جنگ هشت ساله داشتيم طوري كه در دوكوهه ديگر جا نداشتيم . به لطف خدا نيز نگذاشتيم يك وجب از خاكمان به دست دشمن بيافتد و صدام نيز اين حسرت را به گور برد .
نظر شما