به گزارش خبرنگار مهر، نمایش "خنکای ختم خاطره" نوشته آذرنگ به کارگردانی دهقان روایتگر مشکلات اقشار مختلف ایرانی است که یکی از عزیزان خود را در جنگ از دست دادهاند. این نمایش نقدی قاطعانه به عملکرد نهادهای مسئول و ارتباط نامناسب آن با خانواده شهدای گمنام دارد. نمایش در چند اپیزود مسائل مربوط به چند خانواده از قومیتهای مختلف را به تصویر میکشد.
آذرنگ نویسنده، دهقان کارگردان و سرابی یکی از بازیگران نمایش "خنکای ختم خاطره" با حضور در نشست خبرگزاری مهر به تشریح بخشهای مختلف نظیر شکلگیری ایده، پردازش آن، کارگردانی و بازیگری نمایش پرداختند.
* خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: ایده و نمایشنامه "خنکای ختم خاطره" چگونه شکل گرفت؟
ـ آذرنگ: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس کاری را برای کارگردانی به نیما دهقان پیشنهاد داده بود و نیما هم به من پیشنهاد بازی در آن را داد. وقتی متن را خواندم زیاد مورد پسندم قرار نگرفت و به دهقان نیز پیشنهاد دادم که مراقب باشد زیرا متن مورد نظر حتی روی کارگردانی وی نیز تأثیر نامناسب میگذاشت. نتیجه این شد که در جلسهای با آقای حسین مسافر آستانه رئیس انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس مسئله را مطرح کردیم و قرار شد پیشنهاد من به بنیاد ارائه شود. شروع کار سریع و اتفاقی بود و از طرفی زمان کافی در اختیار نداشتیم و باید سریع کار را آماده میکردیم. این بود که شروع به نوشتن متن کردم.
* یعنی حین تمرینها متن نوشته میشد؟
ـ بله.
** از ابتدا قرار بود کارگاهی کار کنید؟
ـ قرار بود ابتدا متنی در اختیار گروه قرار بگیرد تا کار به صحنه برود. ولی وقتی پیشنهاد من مورد قبول قرار گرفت مجبور شدیم به صورت کارگاهی کار کنیم و هر صحنه را در روز مینوشتم.
** آیا قصه هم در طول تمرین شکل گرفت؟
ـ نه قصهها را شبانه مینوشتم و هر روز یک اپیزود جدید را برای تمرین آماده میکردم. چند بار که راضی نبودم اپیزودها را تغییر میدادم ولی از نظر بچهها در شکلگیری شخصیتها کمک میگرفتم.
ـ دهقان: دو هفته به صورت کامل کار کارگاهی روخوانی و تمرین میشد.
** روی اپیزود مربوط به زن جنوبی بیشتر تأکید داشتید و گویا از اولین اپیزودهایی بود که نوشته شده بود؟
ـ آذرنگ: اپیزود خانواده کرد اولین اپیزود نوشته شده بود و بعد از آن اپیزود زن جنوبی را نوشتم.
ـ دهقان: در واقع طرحی را با آقای مسافر آستانه مطرح کردیم که قبول شد ولی تأکیدشان این بود که مظلومیت شهدا در متن در نظر گرفته شود. با حمید جلسهای داشتیم و روی خط کلی قصه به توافق رسیدیم. در تمرینها قصهها اضافه میشد و با نظر بازیگران تغییراتی در قصهها ایجاد میشد.
نیما دهقان کارگردان و حمیدرضا آذرنگ نویسنده و بازیگر "خنکای ختم خاطره"
** در این ایده تنها قصدتان پرداختن به خانوادههایی بود که با مشکلات مختلف به خاطر شهید شدن فرزند یا همسرشان مواجه شده بودند؟
ـ آذرنگ: مد نظر بنیاد پرداختن به مظلومیت خانواده شهدا نبود بلکه مظلومیت کسانی که به جبهه رفته و شهید شدند مورد توجه بنیاد بود.
ـ دهقان: ما نگاهی به انسانهایی که در هشت سال جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند در شرایط امروز جامعه داریم تا گفتگویی با مخاطب امروز داشته باشیم.
*** که این موضوع میتواند در هر فرهنگ و کشوری و در هر مقطع زمانی مصداق داشته باشد...
ـ دهقان: مجموعه آدمهایی در جنگ بودند و میخواهیم نگاه خانواده و جامعه را نسبت به آنها نشان دهیم. که این نگاه نگاهی انسانی است.
ـ آذرنگ: بزرگترین اشتباه ما همین است که واژگان مقدسمان را با ارزشگذاری نامناسب به سمتی میبریم که از قداست و ارزش آنها کم میکنیم. واژه دفاع به خودی خود مقدس است و نیازی به پسوندی برای بیشتر شدن تقدس ندارد. شهید نیز واژهای است برای انسانهایی که در جنگ جان خود را از دست دادهاند.
*** این ارزش در تبلیغات نادرست لوس میشود...
ـ درست است. بازیهای کاسبکارانه ما باعث این امر شده است. حتی برخی اوقات آنها را فراموش کردهایم. دوستی را میشناسم که از عنوان برادر شهید برای منافع مالی و رشد اقتصادی خود خرج میکند.
* آقای آذرنگ شما در کارنامه خود آثاری را دارید که به موضوع جنگ و تبعات آن میپردازد، دهقان هم در کارنامه کاری خود چنین آثاری دارد. اتفاقی که در نمایش "خنکای ختم خاطره" مشهود است دوری از نشانههای ظاهری و کلیشهای تئاتر دفاع مقدس است و در فضایی متفاوت به موضوع ضد جنگ میپردازد.
ـ آذرنگ: قرار نبود ما نمایشی با شخصیتهای حاجی و سید کار کنیم. با وجود اینکه سفارشدهنده این نمایش بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس است. در نمایش "این کدوم پنجشنبه است" را کار کردم به معلق بودن چند شهید گمنام اشاره کردم که وقایع بعد از خود را میبینند و با شک مواجه میشوند باید در جامعه حضور میداشتند یا نه. شعار دادن وظیفه هنرمند نیست و یک بازی سیاسی است و جایگاهی در قاعده هنری ندارد. به نیما هم یادآور شدم که اگر قرار باشد متنی نوشته شود بهتر است به این سمت و موضوعی که در حال حاضر اجرا میشود، حرکت کنیم.
خوشبختانه انجمن تئاتر انقلاب دست ما را باز گذاشت تا اشکالات بنیاد، معضلات و مشکلات جامعه مطرح شود. تنها تأکید بنیاد این بود که حرمت شهدا از بین نرود. بنیاد نگران این است که چه اتفاقی افتاده که شهدا فراموش شدهاند. وقتی جانبازی 80 درصد در تلویزیون حرف میزند مخاطب کانال را عوض میکند تا "افسانه جومونگ" بینند. کجا رسیدهایم که قهرمان دست چندم کرهای در جامعه ما باعث میشود یکی نام خود را به جومونگ تغییر دهد یا یکی به خاطر سوسانو خودکشی میکند. پس قهرمانهایی که قرار بود روی آنها سرمایهگذاری کنیم چه شدهاند؟ من نمیتوانم شعاری عمل کنم و در کارهای قبلی هم از آن دوری کردم.
* در "خنکای ختم خاطره" روند و عملکرد بنیاد شهید نقد میشود.
*** بروکراسی اداری بنیاد شهید به شدت مورد نقد قرار میگیرد حتی اگر ناخواسته باشد.
ـ آذرنگ: به قدری فرصت زمانی ما برای آماده کردن نمایش کم بود که پریشانی موجود باعث شد تیزی نمایش بیشتر شود. برای نگارش متن "مادر مانده" دو سال وقت گذاشتم ولی پختگی و تیزی و تأثیرگذاری متن "خنکای ختم خاطره" در متن "مادر مانده" وجود نداشت. شرایط هم به ما کمک کرد به اینجا برسیم. البته خودمان نیز میخواستیم که این نقد و تیزی وجود داشته باشد.
*** یعنی ترکیبی از خودآگاه و ناخودآگاه باعث شکلگیری این متن شد؟
ـ آذرنگ: بله.
*** با یک مینیمالیسم خیلی جالب با حذف عناصر کلیشهای تئاتر دفاع مقدس که در سینمای دفاع مقدس هم شاهد آنها هستیم، خیلی مینیمالیستی پیش رفتید که جنبه شعاری کار را گرفته است. آیا این هم فکر شده بود؟
ـ آذرنگ: بله. از روز اول میدانستیم روی لبه تیغ قدم میزدیم و دغدغهمان این بود که خدایی ناکرده آبروی خود یا کس دیگری را ببریم، حال کس دیگر بنیاد باشد یا فرد. نقدی هم که کردیم به مؤسسه کاری ندارد بلکه به آدمهایی که در آن مؤسسه آن اسم را تعریف کردند مربوط میشود. دغدغه ما این بود که به سمتی خاص گرایش پیدا نکنیم و حتی نگاهی جانبدارانه از وقایع اخیر اجتماعی در ما و کار ایجاد نشود.
* دهقان همیشه در کارگردانی خود فضای ذهنی مخاطب را میشکند و یک نخ مشترک به لحاظ فضایی و بستر اتفاقها در آثار او وجود دارد.
ـ دهقان: این فرمالیستی کار کردن امضای من در آثارم و پازل چیدن در ذهن مخاطب سلیقه و علاقه من است. دوست دارم اتمسفری ایجاد کنم تا میزانسنهای نمایش را در ذهن مخاطب ارائه دهم و تماشاگر خود آنچه دوست دارد از نمایش استنباط کند. در واقع اینگونه فضا به مخاطب اجازه میدهد در هر سنی که هست آنگونه که دوست دارد شخصیتها و فضای نمایش را ببیند.
** آدمهای بنیاد شهید به لحاظ ظاهری و شخصیتی با آنچه در ذهن ما شناسنامهدار شدهاند فرق دارند.
ـ دهقان: ما تأکیدی نداشتیم این افراد به صورت آنچه در پیشزمینه ذهنی مخاطب شناخته شده هستند، ارائه و دیده شوند. اتفاق مهم همین است که نباید ظاهر آدمها را مورد توجه قرار دهیم بلکه نکته مهم اتفاقی است که بین این افراد شکل میگیرد.
** این نقشها از حالت تیپیک خارج شده و به شخصیت نزدیک میشوند و به همین دلیل پیشزمینه ذهنی ما درباره آنها شکسته میشود.
ـ دهقان: ما دوست نداشتیم شخصیتهای نمایش را از هم تفکیک کنیم و قصدمان این بود که همسطح باشند و تنها از چند المان کوچک در برخی از آنها استفاده کنیم. چون دوست نداشتیم تماشاگر پیشداوری کند.
*** عصبی بودن کاراکتر سعید چنگیزیان دلیل خاصی داشت؟ یعنی نشاندهنده تأثیر جبهه و جنگ روی او بود؟
ـ دهقان: نه. این عصبی بودن پیشنهادی بود که داد، قبول شد و در اتودهایی که میزد مورد پسند قرار گرفت. قرار بود 10 انسان را در شرایط و محیطی یکسان نشان دهیم ولی این افراد مهم نیستند بلکه مهم اتفاقی است که روی داده است. قرار نیست آدمهای بنیاد را نقد کنم بلکه اتفاق و عملکردی که وجود دارد را نقد میکنم. دوست داشتم پیش داوری تماشاگر وجود نداشته باشد.
* تنوع قومیتی در نمایش و معضلات مختلف خانوادهها یکی از ویژگیهای "خنکای ختم خاطره" بود که با اپیزود مربوط به مرد ارمنی به اوج میرسد. در این اپیزود شاهد نقد اجتماعی خوبی هستیم.
ـ آذرنگ: وقتی اپیزود کرد و جنوبی را نوشتم با نیما و بچههای گروه وارد جدل شدیم و پیشنهادهایی از طرف بچهها به نیما شده بود که گویشها را حذف کنیم تا نمایش جهانیتر شود. اما من قبول نکردم. دوست داشتم حرفی که میزنیم به ما نزدیکتر باشد. احساس میکردم نیاز نیست این حرف جهانی زده شود بلکه نیاز فعلی مطرح شدن این حرف برای خودمان است. عمد این بود این قومیتها از نقاط مختلف ایران حضور داشته باشند تا ما بتوانیم حرف خود را بزنیم. در تمرین یکی از بازیگران گفت یکی از دوستان ارمنیاش دوست دارد تمرین را ببیند. این موضوع ذهن من را به قدری مشغول خود کرد که آن شب نخوابیدم و تمام وقت مشغول نگارش این اپیزود بودم. به قدری انگیزه داشتم از نیما خواستم آن اپیزود را برای اعضای گروه بخوانم که جواب داد.
صحنهای از نمایش "خنکای ختم خاطره"
** برای همین نقش مرد ارمنی را بازی کردید؟
ـ آذرنگ: نه به این دلیل نبود. به نیما گفته بودم حتی اگر بازی نکنم مهم نیست بلکه مهم برای من این بود که کارم به درستی شکل گرفته و نوشته شود. من همیشه دوست داشتم در مقام نویسنده یا کارگردان با سرابی همکاری کنم. البته به عنوان بازیگر در نمایش "تهران ـ پرندک" با او همکاری داشتم. در این نمایش از دهقان میخواستم از علی بیشتر استفاده کند و پیشنهاد دادم مرد ارمنی را علی بازی کند. ولی به دلیل همزمانی تمرین با اجرای "خشکسالی و دروغ" این نقش را بازی کردم.
*** ما با 10 شخصیت مواجهیم که بسیار ملموسند و گمان میشود بر اساس به ما به ازای بیرونی نوشته شدهاند.
ـ آذرنگ: همه این کاراکترها زائیده ذهن و تخیل من هستند ولی فضای واقع در جنگ را لمس کردهام و در شهرهای غربی و جنوبی کشور نیز در آن زمان حضور داشتم. در یکی از سفرهایی که با کاروان راهیان نور داشتیم خیالپردازی من باعث شکلگیری نمایش "دو متر در دو متر جنگ" نیما دهقان شد.
*** نمایش "خنکای ختم خاطره" نمایشی با تعداد نقشهای بالاست و طبیعی است به دلیل فراز و نشیبهای در نظر گرفته شده در قصه و متن نقشها در یک سطح نباشند. ولی یکی از بازیهای درخشان نمایش ایفای نقش ارمنی بود. این بالا و پائین بودن بازیها به شخصیتپردازی مورد نظر در متن بازمیگشت یا ضعف در تکنیک بازی بود؟
ـ آذرنگ: تمام تلاش من در متن این بود که شخصیتها در سطح خوبی پرداخت شوند. موقعیتها برای من خیلی مهم بود.
ـ دهقان: یعنی بازیها به لحاظ کیفی هم سطح نیست؟
*** بله.
ـ دهقان: در اصل هرگز نقشی را برای کسی تعیین نمیکنم بلکه پیشنهاد بازی میدهم و بازیگران در تمرین تصمیم میگیرند کدام نقش را بازی کنند. بخشی از موضوع مطرح شده به تواناییهای برخی بازیگران بازمیگردد که به نظر من در مدت زمان کوتاه تمرین کار بسیار خوبی انجام دادند. من هم فرصت کافی برای بیرون کشیدن بازیهای را مثل کارهای قبلیام از بازیگران نداشتم. بخشی هم به سطح توقع تماشاگر از قصه برمیگردد. تماشاگر با بخشی از قصه که به مسائل روز اجتماعی میپردازد بیشتر ارتباط برقرار میکند. به خاطر همین با مرد ارمنی بیشتر از باقی شخصیتها همذاتپنداری میشود.
* بخش مرد ارمنی تنها اپیزودی است که بیشترین نقد اجتماعی در آن اپیزود صورت میگرفت.
ـ دهقان: البته معتقدم ایفای نقش به توانایی بازیگر نیز مربوط است. وقتی از سرابی میخواهم پشت به تماشاگر با کمترین دیالوگ نقش خود را ایفا کند و تماشاگر نیز با آن ارتباط برقرار میکند. البته فرصت کم و کمکار کردن با بازیگران نیز دلیل دیگری برای همسطح نشدن نقشها بود که در این بخش تقصیر من است. آثاری که در جشنواره فجر به صحنه میبرم سه ماه فرصت دارم با بازیگران کار کنم و بازیگران هم فرصت لازم را برای رسیدن به نقش دارند. ولی در "خنکای ختم خاطره" این فرصت کم بود.
* آقای سرابی شما از جمله بازیگران فعال تئاتر هستید که بازیهایتان مورد توجه قرار میگیرد. در سه ماه گذشته شما سه نقش متفاوت را در نمایشهای "پیچ تند"، "خشکسالی و دروغ" و "خنکای ختم خاطره" ایفا کردید و حتی مؤلفههای شخصی سرابی نیز در آنها تکرار نشد. برای متفاوت بازی کردن این نقشها چه تمهیداتی را در نظر گرفتید؟
ـ سرابی: این سه نمایش برای من تجربه بسیار خوبی بود. 11 سال است با علاقه در تئاتر هستم و بازیگری را روی صحنه یاد گرفتهام و بازی حسها را میشناسم. چیزی که برایم تازگی دارد تجربه نقشهای مختلف است و برایم فرقی ندارد با کدام نویسنده و کارگردان کار کنم. در "پیچ تند" شخصیتی که آرش عباسی نوشته بود به زعم نویسنده بسیار جدی است ولی من معتقد بودم این آدم سادهلوح است. از این لحاظ برایم جالب بود نقشی جدی را طنز بازی کنم. دومین کار "خشکسالی و دروغ" بود که در آن تلاش نکردم شخصیتسازی کنم بلکه تلاش کردم بازی نکنم تا در خدمت متن آقای یعقوبی باشیم تا متن بیشتر نشان داده شود.
سومین تجربه که خیلی ارزشمند بود حضور در "خنکای ختم خاطره" بود. دهقان با من تماس گرفت و گفت کاری سفارشی در دست دارد و جواب من به او منفی بود. ولی از من خواست متن را بخوانم و نظرم را بدهم. وقتی متن را خواندم دیدم سوژه و نگاه متفاوت و جالبی دارد و کلیشههای رایج در تئاتر دفاع مقدس در آن وجود ندارد و حرف روز جامعه را میزند. در این نمایش در ابتدا نقش یکی از افراد بنیاد را بازی میکردم ولی به دلیل اینکه اجرای "خشکسالی و دروغ" همزمان با تمرینهای "خنکای ختم خاطره" بود و نمیتوانستم تا انتهای تمرین در صحنه حضور داشته باشم قرار شد نقشهای اپیزودیک را بازی کنم.
نقش کرد را بیشتر از نقش دیگرم دوست دارم. کرد نیستم و در دو روز کردی را از خانم الهام کردا یاد گرفتم. وقتی نیما خواست پشت به تماشاگر و نشسته بازی کنم برایم جالب بود، فکر کردم برایم تجربه جدیدی در بازیگری است. احساس میکنم این سه کار تجربههای خوبی در بازیگری برایم بود.
*** آقای سرابی از معدود بازیگران تئاتر هستید که پرکاری به کیفیت کار شما لطمه نزده است. از طرفی سینمای ما با کمبود بازیگر توانا در نسل سنی شما مواجه است. تجربه سینمایی با شهرام مکری در "اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر" داشتید که تجربه خوبی بود. ذهنیتتان درباره سینما و ورود بازیگران مستعد سینما در تئاتر چیست؟
ـ سرابی: بحثی که مطرح میکنید در تمام نقاط دنیا یک اصل است. سابقه بازیگران سینمایی مطرح دنیا را که بررسی میکنیم شاهد تجربهشان در تئاتر هستیم. سینمای ما فاقد این موهبت است. سینماگران و کسانی که تهیه کننده یا کارگردان تلویزیونی هستند تنها به دلیل کمبود بودجه به سراغ بازیگران تئاتر میروند. بارها پیشنهادهای سینمایی یا تلویزیونی به من شده ولی وقتی میبینیم به این دلیل سراغم آمدهاند قبول نمیکنم. اگر بازیگران مستعد از تئاتر به سینما راه یابند بازیگری ما رشد میکند.
بازیگری سینما با تئاتر بسیار متفاوت است. در تئاتر اتفاقی رخ میدهد که در بازیگری سینما آن را نمیبینیم. خوشبختانه در تئاتر معاصر بازیها خیلی طبیعی است و اتفاقهایی جالب روی صحنه میافتد. "اشکان" اولین تجربه من در سینما بود. قرار بود بخشهای من و سیامک صفری در اولین روز فیلمبرداری باشد. این برای من که یک یا دو ماه روی نقش کار میکنم سخت بود که در دو سه روز تمرین و بازی کنم. اضطراب داشتم و وقتی فیلم را میبینم فکر میکنم خیلی بهتر میتوانستم بازی کنم.
*** به این دلیل که نیاز به دو ماه تمرین دارید؟
ـ سرابی: شاید. اگر بخواهم وارد سینما شوم باید این عادت را کنار بگذارم و باید از زمانی که فیلمنامه را میخوانم تا زمان فیلمبرداری تمرین شخصی داشته باشم.
ـ دهقان: اگر در تئاتر رشد کردم و در دوران دانشجویی وارد جشنواره تئاتر فجر شدم خود را لازم و ملزوم علی سرابی میدانم. نمایش "کفتر به توان دو" اولین قدم حرفهای ما در تئاتر بود. بازیگران سه دسته هستند. دسته اول تلاش میکنند خوب بازی کنند که بازیگران بدی هستند، دسته دوم سعی میکنند اصول را حفظ کنند و خوب باشند و دسته سوم استثنا هستند. موتسارت در شش سالگی پیشبینی یک اپرا برای 54 نوازنده را میکند، این آهنگساز و هنرمند استثنا است. سرابی از استثناهای بازیگری است.
*** یعنی اینکه بازیگری غریزی است تا تکنیکی؟
ـ دهقان: ممکن است در طول تمرین و اتفاقها بازیگری را تکنیکی کند ولی خیلی خوب در وجودش آن نقش را پذیرا میشود. این استثناها قابل بررسی نیستند و به نظر من این افراد بازیگرانی حقیقی هستند نه واقعی.
* اتفاقی که این روزها افتاده و متداول شده فرقی که بین بازیگران میگذارند و از لفظ بازیگران تئاتر و بازیگران سینما استفاده شده و تفکیکی در نظر گرفته میشود.
ـ سرابی: سیستم بازیگری استانیسلاوسکی پایهریزی سبکی را انجام میدهد که خدمت بزرگی به بازیگرها میکند. این سیستم از روسیه به آمریکا میرسد و مکتب استدلا آدلر و لی استراسبرگ میشود. از این شیوه تئاتری بزرگترین بازیگران صاحبسبک دنیا از مارلون براندو بیرون میآیند. اگر از این لحاظ نگاه میکنیم بازیگری تئاتر و سینما با هم یکی است. اما به لحاظ تکنیکی به لحاظ قاب صحنه و قاب دوربین متفاوت است.
متأسفانه به دلیل بیدانش بودن خیل عظیمی از افراد فعال در سینما و تلویزیون باعث میشود اصطلاح بازیگری تئاتر و سینما باشد. به دفتر برخی تهیهکنندگان و کارگردانها رفتهام که حتی تئاترهای من را هم ندیده و نمیدانند تئاتر چیست و چگونه اجرا میشود. عجیب است که هنرمندان سینما و تلویزیون در ایران تئاتر نگاه نمیکنند و این موضوع در هیچ کجای دنیا اتفاق نمیافتد. بازیگر خوب کسی است که نقش را از آن خود کند و فرق نمیکند تئاتری است یا سینمایی.
* مشکلی که وجود دارد این است که سینما و تلویزیون ماندگاری دارد ولی در تئاتر این اتفاق نمیافتد و خیلی از بازیهای جذاب و بیادماندنی فراموش میشوند.
ـ سرابی: ویژگی و زیبایی تئاتر به تکرارنشدنی بودن آن است. این برایم لذتبخش است و ناراحتکننده. در نمایش "تهران ـ پرندک" برای رسیدن به نقش زحمت کشیدم و خیلی آن را دوست داشتم، ولی وقتی اجرا شد که خیلیها آن را ندیدند. اگر مدیریتهای تئاتر درست شود نمایشهایی که اقبال عمومی دارند اجرای بیشتری خواهند داشت. اگر فرهنگ هنرمندان ما هم درست شود اکثر افراد سینمایی و تلویزیونی به تماشای نمایشها مینشینند. آقای میرکریمی چند کار مرا در تئاتر دیدهاند و این جای تشکر دارد. اما خیلی از اساتید بزرگ تئاتری در طول سال به تماشای نمایش نمیآیند. وقتی هم آثار این افراد دیده میشود ضعفهای آنها مشهود است.
* آقای دهقان در اکثر کارها ایدهها و کارگردانی شما از متن فراتر و جلوتر حرکت میکند ولی در "خنکای ختم خاطره" اینگونه نیست.
ـ دهقان: در شروع کارم بضاعتهای متن را در نظر میگیرم و خیلی معتقد به این نیستم که بهتر یا بدتر میشوم. به هسته تماتیک اثر توجه میکنم که ساده و صادقانه به مخاطب منتقل کنم. وقتی بضاعت یک متن را زیاد میبینم زیاد تلاش نمیکنم کارگردانی خود را عرضه کنم بلکه با کارگردانی خود سعی میکنم ویژگیهای متن را نشان دهم. کارگردانیام در "مادر مانده" با "خنکای ختم خاطره" یکسان است به غیر از امضای پایانی که شوک به تماشاگر است در این نمایش اخیر کمتر شده است.
علی سرابی بازیگر و دهقان کارگردان نمایش
ولی در آثار دیگر نظیر "کادانس" کارگردانیام از متن پیشی میگیرد بضاعت متن کم بود. در برخی از آثار نظیر "دو متر در دو متر جنگ" کل فضا را شکستهام چون قصدم رساندن معنا و مفهوم بوده است. معتقدم کارگردان یکی از بزرگترین خیانتکاران وفادار به متن است که زمان و مکان نمایشنامه را به هم میریزد ولی هسته معنایی متن که مختص نویسنده است را حفظ میکند. مبنای کارگردانی من این است که چیزهای اندکی میدانم و اعضای گروه را نگران میکنم تا پیشنهاد بدهند. مقصد را میدانم ولی وسیله رسیدن به مقصد را از اعضای گروه میگیرم. این بستر برای همه فراهم میشود که پیشنهادهای خود را ارائه دهند.
** سئوالی درباره مفهوم انتظار در نمایش دارم. در صحنههایی شخصیت یوسف حضور ندارد که خانوادهها در انتظار رسیدن فرزند شهیدشان هستند.
ـ دهقان: حضور یوسف در قصه و اتفاق یا نداشتن منطق داشت. معتقدم تماشاگر باید کشف و شهود کند و بنده پیشنهادی به وی نمیدهم. دوست دارم تماشگر خود صحنه را کشف کند. روی صحنه اتفاقهایی میافتد ولی اتفاقی که درون تماشاگر رخ میدهد متفاوت است. مفهومی که در فرهنگ شهادت وجود دارد این است که شهدا ناظر کارهای ما هستند و دوست داشتم به صورت انتزاعی در نمایش وجود داشته باشد.
** ولی در صحنه پایانی که پدر تنها بود یوسف حضور نداشت.
ـ دهقان: این صحنه ابتدا به گونهای دیگر بود ولی دوست داشتم با جملات معنایی یوسف و جمعه معنای صحنه بیان شود.
ـ سرابی: اگر یوسف در این صحنه حضور پیدا میکرد روند داستان سمت و سویی دیگر مییافت. ولی با نیامدن او هر کسی برداشتی میکند. به نظر من این صحنه ابزورد است و نشان میدهد جنگ و تنها ماندن او چه فاجعهای است.
ـ دهقان: دوست داشتم یوسف در تمام صحنهها باشد ولی بعد تصمیم گرفتم کجاها نباشد. منطق فضا اجازه میداد که یوسف حضور داشته باشد یا نه. برخی مخاطبان با دیدن صحنه پیرمرد به زندگی شخصی خود میاندیشند و اینکه پدر یا مادر خود را تنها گذاشتهاند. این کشف و شهودی است که مخاطب انجام میدهد.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
گفتگو: * فریبرز دارایی ** آروین موذنزاده *** مازیار فکری ارشاد
نظر شما