به نظر کوهن همه دادهها گرانبار از نظریهاند اما نظریههای رقیب، قیاس ناپذیر نیستند. زبان مشاهدتی خالصی وجود ندارد؛ تمایز میان نظریه و مشاهده، تمایزی نسبی، وابسته به ملاحظات علمی و متکی به زمینه است. اما هواداران نظریههای رقیب میتوانند در هستههای مشترک یا مواضع تداخل بیابند.
به این ترتیب میتوان توضیح داد که طی منازعه بر سر مسائل بنیادین طرفین منازعه، چگونه درباره مشاهدات با یکدیگر گفتگو میکنند. کوهن این گفتگوها را به "ترجمه" تشبیه میکند، چنانکه گویی طرفین هیچ واژه مشترکی برای مفاهمه در اختیار ندارند، ولی توصیف فوق بهتر از توصیف کوهن به نظر میرسد، همچنین در مقایسه با دیدگاه کوهن و فایرابند، این دیدگاه در میان "مشاهدات" و "قوانین" قبل و بعد از انقلاب، به پیشرفت و تداوم بیشتری قائل است و به همین دلیل، بیش از آنها قائل به افزایش و تراکم علم در طول تاریخ است.
انتقال از یک نظریه کلان به یک نظریه کلان دیگر، چیزی بیش از یک "تحول گشتالتی" است. پس از این انتقال، به وجوه دیگری از پدیدها توجه میشود، مسائلی تازه، متغیرهایی تازه و نسبتهایی تازه، طرف توجه قرار میگیرند.
نظریههای کلان در مقابل ابطال شدیدا مقاومت میکنند اما "مشاهده" این نظریهها را تا حدودی کنترل میکند. پیشاپیش نمیتوان هیچ تجربهای را "تجربه سرنوشت ساز" به شمار آورد. اما میزان آسیب پذیری بحثهای مختلف علم در مواجهه با موارد نقض، بسیار متفاوت است.
اگر قانون که از روابط میان چند متغیر نسبتا "مشاهده پذیر" حکایت میکند متکی به یک نظریه نباشد، وقوع مکرر چند مورد نقض، آن روابط را مورد تردید قرار خواهد داد.
نظریههای رقیب، نظریه کلان را بی اعتبار میکنند
نظریهها، به ویژه نظریههای کلان در مقابل ابطال مقاومت بیشتری نشان میدهند، اما چنین نیست که ناهنجاریهای فزاینده با تعدیلهای مکرر نظریه همواره مورد چشم پوشی قرار گیرند.
آنچه یک نظریه کلان را از اعتبار میاندازد، بیش از آن که شواهد مخالف آن نظریه باشد، ظهور یک نظریه جایگزین است، ما نباید تقابل میان نظریه و تجربه را تقابل دو جانبه سادهای تلقی کنیم، در واقع میان نظریههای رقیب و مجموعه دادهها، تقابلی پیچیده وجود دارد.
برنامههای پژوهشی حتی بیش از نظریهها، در مقابل تغییر مقاومت نشان میدهند، اما چه بسا با ظهور یک برنامه پژوهشی جدید، برنامه پژوهشی پیشین کنار گذاشته شود، به شرط آن که برنامه جدید بتواند دادههای موجود را بهتر تبیین کند، ناهنجاریها را مرتفع نماید و پدیدههای جدیدی را پیش بینی کند.
تعهد به یک سنت پژوهشی برای علم مفید است
تعهد به یک سنت پژوهشی و اصرار بر یک برنامه پژهشی برای علم مفید است. فقط هنگامی قابلیتهای پنهان یک برنامه پژوهشی به نحوی سیستماتیک کشف میشود و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد که دانشمندان مصرانه بر آن برنامه پافشاری کرده و به راحتی از آن دست نکشند.
آیا ایجاد تعادل و توازن میان "نقادی" و "تعهد" ممکن و مطلوب است؟ در تصویری که کوهن از علم ترسیم میکند، جامعه علمی واجد تنوع فراوانی است، از جمله گروههای کوچک رقیب و "مکاتب فکری" رقیب در آن دیده میشوند.
حمایت پوپر از "نقادی مداوم" و دفاع فایرابند از تکثر نظریههای بنیادین بدیل در همه حوزهها و همه زمانها غیر واقعبینانه به نظر میرسد. چنین اهدافی حتی اگر دست یافتنی هم باشند موجب هدر رفتن نیروهای انسانی در عرصه علم میشوند.
به نظر کوهن، فعالیت اغلب دانشمندان هنگامی ثمربخش است که در چارچوب مفروضات مقبول کار کنند. این رأی کوهن هم به لحاظ استراتژیک و هم بنا بر ملاحظات تاریخی، رأیی موجه است.
نظر شما