او میگوید مثلا برخی معتقد هستند که مارکس برحق است. یا برخی دیگر معتقدند که باید به نظریههای کلاسیک امپریالیسم برگردیم.
او میگوید ما در قرن بیستم با این مسلمات و "صدق"هایی سروکار داریم که مبنای عمل قرار میگیرد.
وی معتقد است که ما باید این موضوع را درک کنیم و سعی کنیم که این شکاف را بپوشانیم. من این موضوع را مورد بررسی قرار دادهام که سرمایه فراملی چگونه میتواند در این چارچوب تحلیلی که میخواهم ارائه بدهم مورد توجه قرار گیرد.
او میگوید که در نظریهپردازی به این نکته باید توجه داشت که نظریهپردازی بر اساس واقعیات پیش برود. از این رو باید توجه داشت که نظریهپردازی علاوه بر اینکه بر بازیگران دولتی توجه میکند باید سایر بازیگران را نیز مورد توجه قرار دهد.
او معتقد است که در روابط خارجی که مفهومی گستردهتر از روابط بینالملل است بازیگران غیر دولتی نیز نقش ایفا میکنند. به نظر او روابط خارجی رابطه میان آن بازیگران را نیز مورد توجه قرار میدهد.
باید توجه داشت که مطالعات سیاست بینالملل باید از حالت اروپا محوری، دولت محوری و اقتصاد محوری خارج شود.
او معتقد است که دیدگاهی که اعتقاد به روابط میان دولتی و اروپا محوری دارد در حال حاضر قابلیت تبیین مسائل را ندارد.
او معتقد است که نیروهای اقتصاد جهانی از موضوعاتی هستند که نمیتوان بر اساس نظریات سنتی و کلاسیک مورد بررسی قرار داد.
او میگوید که نظریات و اندیشههای مطرح برای تحلیلی سیاست بینالملل ریشه در سنت گذشته دارد. او میگوید مارکسیسم و تحلیل منازعه طبقاتی آن و دست نامرئی مطرح در نظریه نئولیبرال و نظریه نظام جهانی امانوئل والرشتاین ریشه در سنتهای فکری گذشته دارد.
تنها عواملی که در تاریخ سیاست بینالملل ثابت باقی مانده این است که برخی جوامع ، جوامع دیگر را اشغال کردهاند.
او معتقد است که قدرت به صورت مجزا در جایی وجود ندارد و قدرت را در ارتباط با سایر بازیگران و در مقابل چیزی وجود دارد. لذا در تبیین و توضیح قدرت باید آنرا در ارتباط با چیزی مورد بررسی قرار داد.
ون در پیجل استداد دانشگاه ساسکس است. کتاب "بررسی اقتصاد سیاسی بینالملل" از جمله آثار او به شمار میرود.
نظر شما