به گزارش خبرنگار مهر، نشست "صنعت فرهنگ و آزادی بیان" با سخنرانی سیاوش جمادی ظهر امروز پنجشنبه پنجم آذرماه در مؤسسه معرفت و پژوهش برگزار شد.
جمادی در ابتدا با اشاره به ارتباط صنعت فرهنگ و آزادی، گفت: در مورد بحث صنعت فرهنگ و آزادی بیان باید در نظر داشت که این "واو" که این دو مقوله را به هم ارتباط داده "واو" تاثیر و تاثر است.در ابتدا باید پرسید که آزادی بیان بر چه بنیادی است و چرا آزادی از حقوق مشروع انسان است و من به چه حق میتوانم کلمه انسان را به کار ببرم.
مترجم "هستی و زمان" تصریح کرد: وقتی ما درباره انسان صحبت میکنیم باید ببینیم که در مورد کدام انسان صحبت میکنیم. یک انسان وجود دارد که منفرد است و قابل اشاره است و متعین است و ما با آن سروکار داریم. مفهوم انسان و تمام مفاهیم و کلمات انتزاعی در طول تاریخ مورد استفاده جریاناتی قرار گرفته است و هالهای مقدس را به دور خود پیچیدهاند که من آن را امپراتوری "ایت"ها مینامم، مانند حقانیت و انسانیت و .... همه این "ایت"ها داعیه حقیقت بودن دارند و مادر همه آنها حقیقت است.
وی افزود: آزادی و انسان هم از جمله این مفاهیم هستند. وقتی میگوییم انسانها باید چنین باشند و چنان نباشد و تعیین تکلیف برای انسانها میکنیم، این نحوه نگرش فاقد تفکر است. چرا که این سوال را میتوان مطرح کرد که منظور از انسان چیست و کدام انسان منظور نظر است و به چه حقی میتوان از انسان به ما هو انسان سخن گفت.
مؤلف "یادبود ایوب در جهان کافکا"، تصریح کرد: در ارتباط با این موضوع فقط میتوان از منظر هستیشناختی درباره انسان سخن راند. از این منظر انسان موجود خاصی است که نوع هستی او با هستی سایر موجودات متفاوت است و این هستی از دیرباز وجود ممکن نامیده میشود.
وی در تبیین اینکه انسان در طول تاریخ تفکر از دیرباز وجودش ممکن شمرده میشده، گفت: اگر به تاریخ کلام و فلسفه اسلامی نگاه کنیم، در مییابیم که در میان فیلسوفان اسلامی کمتر فیلسوفی بوده که انسان و نوع هستیاش را وجود ممکن نداند. در یونان نیز موجود انسان وجود ممکن است و نه ممتنع و نه واجب.
مترجم متافیزیک چیست، تصریح کرد: در کتاب "هستی یا نیستی" سارتر، بحث اختیار و ممکن الوجود بودن انسان بهخوبی بحث شده است. باید توجه داشت که انسان آیندهمند است و گشوده بر جهان است. او موجود مختاری است که بهمثابه فرشته که مقدر الوجود است نیست. انسان موجودی است که میتواند در دو راهی خوب و بد دست به انتخاب بزند. هایدگر هستی انسان را دازاین مینامد یعنی انسان هم اینجاست و هم آنجاست. دازاین کلمهای است آلمانی که "دا" در آن هم معنای اینجا میدهد و هم آنجا و "زاین" هم به معنای هستی است.
جمادی خاطر نشان کرد: آزادی بیان در این نوع و شکل از هستی انسان است که بنیان دارد و نه شرقی است و نه غربی و از جایی نیامده و به جایی هم نمیتوان صادر کرد. انسان موجودی است که اساس بیان است یعنی همواره میخواهد خود را بیان (expression) کند و اگر این وجود نتواند به بیرون منعکس شود یعنی آزادی بیان سرکوب شده است. ولی باید توجه داشت که به رغم این موضوع باز هم اختیار بالقوه است و این اختیار بالقوه منتظر فرصت است.
مترجم آثار هایدگر در ادامه با اشارهای تاریخی از بحث صنعت فرهنگ تصریح کرد: مساله صنعت فرهنگ اساسا یک لحظه یا گشتگاهی است از تاریخ کشمکش زور با کلمه. صنعت فرهنگ برای اولین بار در فصل چهار کتاب دیالکتیک روشنگری اثر ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو مطرح شده است.
وی گفت: بحث صنعت فرهنگی در کتاب دیالکتیک روشنگری یک بحث فلسفی بسیار قدیمی است و آن بحث "این همانی" (identity) و رابطه "این همانی" با "نا این همانی" است. این مساله فرهنگی را هگل، هایدگر و نیچه نیز مورد توجه قرار دادهاند.
وی افزود: وقتی صحبت از صنعت فرهنگی میکنیم یعنی کالاهای فرهنگی از طریق تکنیکی و صنعتی باز تولید میشود. ریشه این بحث را باد در صنعت چاپ جستجو کرد.
مترجم اصالت زبان در ادامه یادآور شد: صرف نظر از آنچیزی که آدورنو میگوید، صنعت فرهنگ مسئله تأثیرپذیری فرهنگ از صنعت است. در صنعت فرهنگی مهمترین مساله تکثیر است. در نسخه برداری کتابهای قدیمی چنین مسالهای وجود نداشت و دامنه تکثیر محدود بود. ابزار تکثیر پیام و کالاهای فرهنگی از گوتنبرگ تا به حال چنان است که کالاهای فرهنگی را به اندازهای تکثیر میکند که میتواند آنرا در اختیار تودهها قرار دهد.
مترجم نقب کافکا، افزود: لوتر کتاب مقدس را به آلمانی مردم فهم ترجمه کرد. کتاب مقدس(انجیل) کتاب پر فروشی است و تکثیر زیاد این کتاب منجر به پروتستانیزم شد. شخص لوتر با اینکه نه برای حقوق بشر احترامی قائل بود و نه فرد آزادیخواهی بود ولی همین لوتریزم و پروتستانیزم با رسانهاش و نوع نشر افزار کلامش یک مرتبه شکوفایی ناگهانی در جهان به وجود آورد که منجر به مدرنیته شد.
وی افزود: در گذشته چنین نبود که توده بتواند آثار فرهنگی را دریافت کند و اساسا توده به عنوان عوام از آثار هنری بیبهره بود و این کالاها در اختیار خواص قرار میگرفت. تودهای کردن کالاهای فرهنگی از دوران گوتنبرگ و آغاز صنعت چاپ شروع شد. حال سوال این است که آیا این پدیده خوب است یا بد؟ مضرات دارد یا محاسن؟ اگر کلی نگاه کنیم باید گفت، صنعت فرهنگ طرفدارانی دارد. آنها معتقدند که صنعت فرهنگ هنر را دموکراتیزه میکند و از انحصار خارج میکند. در واقع صنعت فرهنگ، هزینه استفاده از کالاهای فرهنگی را برای تودهها کاهش میدهد. اما آدورنو در سال 1947 که این نظریه را بیان کرد چنین طرز تفکری به صنعت فرهنگ نداشت.
این مترجم آثار هایدگر در ادامه خاطر نشان کرد: باید توجه داشت که آدورنو این نظریه را ابتدای به ساکن مطرح نکرده و متاثر از دیگران بوده است. یکی از این افراد که آدورنو از او متاثر بوده، والتر بنیامین است. بنیامین در مقالهای تحت عنوان "کالاهای هنری در عصر باز تولید پذیری تکنیکی آن" به یک نکته ظریف اشاره میکند که جنبه فنی دارد. نکته این است که تکثیرپذیری تکنیکی به حیطه اقتدار اثر هنری تجاوز میکند؛ اثر را از حیطه اقتدار بر میکند؛ هاله اثر را محو میکند و نسخه اصل و نسخه بدل را با هم یکسان و این همان میکند.
مولف "زمینه و زمانه پدیدارشناسی" در ادامه خاطر نشان کرد: وقتی پیامی در مقیاس وسیع تکثیر میشود، حقیقتی در میان مردم توزیع میشود و از ارزش آیینی حقیقت چیزی کم نمیشود. آدورنو به عنوان کسی که مزاج و سوابق مارکسیستی دارد متمایل به هنر تودهای است و به این نتیجه میرسد که صنعت فرهنگی محاسنی نیز دارد و آن اینکه صنعت فرهنگی هنر را دموکراتیزه میکند و در اختیار تودهها قرار میدهد.
جمادی افزود: فرهنگ در صنعت فرهنگی چیزی است که ساخته میشود و نه آنچیزی که از فرهنگ گذشته به ما فرا داده شده است. انتشار فرهنگ از طریق صنعت فرهنگ منطوق کلمه را تبدیل به قدرت میکند. وقتی پیامبران آمدند برای ابلاغ پیام خودشان نه پشتوانه قدرت داشتند و نه پشتوانه ثروت و نه مخاطبانی از پیش موجود. اما قدرت کلمه آنها در منطوق خود کلمه بود و نه در کثرت این کلمه. اتفاقا از جنبه گفتگو نیز شرایط به ضرر آنها بود.
وی در ادامه با اشاره به نقل قول آدورنو از دوتوکویل در کتاب دیالکیتک روشنگری، خاطر نشان کرد: آدورنو میگوید استبداد تن را به حال خود رها میکند و روح را آماج هجوم قرار میدهد. استبداد یعنی انطباق همه با یک تن. این موضوع از فلسفه کانت شروع شد. یک نیروی شاکله ساز در تمامی نقدهای کانت مشهود است و حکم آن مطلق و ازلی و ابدی است و به ما ارتباط ندارد.
وی افزود: آدورنو میگوید که استبداد تن را رها میکند ولی به نظر من تن را نیز رها نمیکند و علت اینکه آدورنو تفکیکی میان تن و روح در این گفته خود انجام داده به این دلیل است که میخواهد استبداد سنتی را در مقابل استبداد صنعت فرهنگ قرار دهد.
وی تصریح کرد: صنعت فرهنگ با انتشار کلمات و انتشار تصاویر و ... کالای فرهنگی را تبدیل به قدرت زور میکند. وقتی در دوران مدرن، تکثرپذیری تکنیکی به وجود میآید، مخاطب عام پیدا میشود و این مخاطب شروع میکند به داد وستد با هنرمند و متفکر و لذا صنعت فرهنگ به بازار وصل میشود. این صنعت فرهنگ از طریق نشرافزار خود که قدرت تولید و تکثیر کالاهای هنری را برای ملیونها بار داراست، پیام را تبدیل به قدرتی میکند که نه از منطق خود بلکه قدرت خود را ورای کلمات و خود دریافت میکند.
نظر شما