پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱ دی ۱۳۸۸، ۱۰:۱۱

نظریه‌پردازان واقعگرایی-9

منافع شخصی و گروهی عامل بسیاری از تغییرهای سیستمی است

منافع شخصی و گروهی عامل بسیاری از تغییرهای سیستمی است

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: رابرت گیلپین از نظریه‌پردازان واقعگرا معتقد است پیش شرط تغییر سیاسی در وجود گسست میان نظام اجتماعی موجود و بازتوزیع قدرت به سمت کنشگرانی است که بیش از همه از تغییر در نظام بین‌الملل سود می‌برند.

گیلپین را نماینده واقعگرایی ساختاری هژمونیک می‌دانند. او از دو نظر پاسخگوی مهمی به برخی انتقاداتی است که واقعگرایی و نیز نوواقعگرایی والتزی با آن روبرو بودند. او از یک سو به مسئله تحول نظام توجه دارد و از سوی دیگر به نقش سیاست در اقتصاد می‌پردازد.

گیلپین معتقد است می‌توان سه نوع تغییر را در نظام بین‌الملل مد نظر قرار داد. یکی تغییر نظام که به معنای دگرگونی عمده در ماهیت خود نظام بین‌الملل است که ناشی از دگرگونی در سرنوشت کنشگران یا واحدهای تشکیل‌دهنده نظام است که می‌توانند دولت‌شهر، دولت ملی و امپراتوری باشند.

در طول تاریخ، نظام بین‌الملل شاهد تغییراتی از این دست بوده است. دومین نوع تغییر در توزیع قدرت است. سومین نوع تغییر نیز در سرشت تعاملات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی درون نظام است.

ملاک ارزیابی رفتارها، منافع بازیگران قدرتمند است

گیلپین درباره این موضوع که چگونه و تحت چه شرایطی تغییر در سطح ساختار رخ می‌دهد معتقد است که نظام بین‌الملل به همان دلیلی شکل می‌گیرد که همه نظامهای اجتماعی یا سیاسی خلق می‌شوند؛ کنشگران وارد روابط اجتماعی می‌شوند و ساختارهای اجتماعی را برای پیشبرد مجموعه‌ای خاص از منافع سیاسی، اقتصادی، یا دیگر انواع منافع می‌آفرینند.

از آنجا که منافع برخی از کنشگران ممکن است با منافع سایر کنشگران در تعارض باشد، آن منافع خاصی که این ترتیبات اجتماعی بیش از همه برای پیشبرد آنها مساعدند، قدرت نسبی کنشگران دخیل را منعکس می‌کند.

یعنی، اگر چه نظامهای اجتماعی محدودیتهایی را بر رفتار همه کنشگران تحمیل می‌کنند، حداقل در وهله نخست، آن دسته از رفتارهایی که نظام به آنها پاداش می‌دهد یا مورد مجازات قرار می‌دهد با منافع قوی‌ترین اعضای نظام اجتماعی تقارن دارد.

برداشت گیلپین از نظام در سطح هستی‌شناسی فردگرایانه است

بر این اساس، برداشت گیلپین از نظام در سطح هستی‌شناسی فردگرایانه است و آنرا حاصل و مخلوق کنشگران می‌داند. اما برای نظام نسبت به کنشگران قائل به تاثیر تحدیدی است یعنی نظام کنشگران را محدود می‌کند. اما درجه این محدودیتها برای کنشگران مختلف به تبع تفاوت در قدرت آنها متفاوت است.

گیلپین در مورد نحوه شکل‌گیری تغییر معتقد است در طول زمان و در نتیجه تغییرات اقتصادی، فناورانه و سایر تحولات، منافع کنشگران منفرد و موازنه قدرت میان آنها دگرگون می‌شود.

در نتیجه، آن دسته از کنشگرانی که بیش از همه از تغییر در نظام اجتماعی منتفع می‌شوند و قدرت کافی به دست می‌آورند که بتوانند چنین تغییری را تحت تاثیر خود قرار دهند می‌کوشند نظام را به گونه‌ای که به نفع آنها باشد تغییر دهند.

نظام تغییر یافته حاصله بازتاب توزیع جدید قدرت و منافع اعضای مسلط جدید آن خواهد بود. به این ترتیب، پیش شرط تغییر سیاسی در وجود گسست میان نظام اجتماعی موجود و بازتوزیع قدرت به سمت کنشگرانی است که بیش از همه از تغییر در نظام سود می‌برند.

کد خبر 1004586

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha