به گزارش خبرنگار مهر، مراسم تشییع پیکر زندهیاد محمد ایوبی نویسنده اهوازی صبح امروز در مقابل خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
ایوبی طوری نوشت که زندگی کرد
اجرای این مراسم را رسول آبادیان بر عهده داشت که در سخنانی کوتاه گفت: ایوبی یک عمر با تمام رنجهایی که کشید همان طوری نوشت که زندگی کرد.
سیدحمزه موسوی از دوستان قدیمی ایوبی هم گفت: من از 40، 50 سال قبل محمد (ایوبی) را میشناختم. او پیش از اینکه قلم نویسندگی را به دست بگیرد از سالهای 31 تا 42 شعر میِگفت و با عنوان "پرستو" در مطبوعات چاپ میکرد.
او به هر نقطهای نگاه میکرد نگاهش به حسرت جنوبیها بود
وی افزود: حزن و صبوری و تحمل ایوبی چکیده خونابهای بود که از قلمش میچکید. او به هر نقطهای نگاه میکرد نگاهش به حسرت و مشکلی که جنوبیها داشتند، برمیگشت. ایوبی آدمی آرام و صبور بود و به دل میزد. البته او در مقابل مسائلی که برایش پیش میآمد تن میزد و صبوری میکرد و آرام از کنار آنها میگذشت.
ایوبی برای شنیدن صداهای مردم، گوش شنوا داشت
اسدالله امرایی مترجم آثار ادبی هم در این مراسم با ذکر این ضربالمثل که "گفتند برادرت چطور آدمی است، گفت هنوز با او رفاقت نکردهام" گفت: من با ایوبی رفاقت کردهام، سفر کردهام. او برای شنیدن صداهای مردم، گوش شنوا داشت و آنها را در آثارش انعکاس میداد.
وی در ادامه با قرائت یکی از اشعار مورد علاقه زندهیاد ایوبی از جلالالدین همایی، اضافه کرد: ایوبی یکی از کسانی بود که عشق و علاقهاش به این مملکت باعث شد اینجا بماند و بنویسد. او هر چند رنجور بود و برای چاپ آثارش دچار زحمت میشد، آثار بسیار خوبی به وجود آورد.
بزگترین دغدغه ایوبی داستان بود
سیدمحمود سجادی شاعر و از دوستان ایوبی هم در این مراسم گفت: من با ایوبی همشهری، همسایه و همکلاسی بودم و این دوستی تا ایام قبل از فوت او حفظ شد. بزگترین دغدغه او داستان بود و وقتی هم که به پتانسیلاش در آن پی برد، شعر را رها کرد.
خاطرات ناصر تقوایی از همکاری با محمد ایوبی
ناصر تقوایی فیلمساز و از همکاران سابق مطبوعاتی زندهیاد ایوبی هم در این مراسم، گفت: سال 44 عدهای از دوستان آبادانی من دورهم جمع شدند تا نشریهای دربیاورند و از من که در تهران ساکن بودم، خواستند با آنها همکاری کنم. آن دوره، زمانی بود که با وجود همه محدودیتهایی که در نخبگان وجود داشت، فضایی بود که جوانان ایرانی در آن نشریات خوبی چاپ میکردند.
وی با اشاره به اولین داستان کوتاه محمد ایوبی (چای) که در نشریه مذکور چاپ شد، افزود: اولین شماره نشریه ما فروردین 42 چاپ شد و وقتی آن را برای من فرستادند، دیدم که اکثر مطالبش مالِ جوانان است و تنها کسانی که کمی سن و سال داشتند، محمد ایوبی و عدنان غریفی بودند.
این کارگردان سینما اضافه کرد: چاپ شمارههای بعدی این مجله که انتشار آن تا سال 46 ادامه داشت، وضعیتی پیش آورد که بعدها مطلبنویسان آنها تبدیل به نویسندگان و شاعران و مقالهنویسان سرشناسی شدند و آشنایی آنها با همدیگر نوعی همبستگی در جامعه روشنفکری ما ایجاد کرد و از آن زمان دیگر ادبیات ما پوست انداخت و فضای نویی در آن به وجود آمد.
تقوایی با اشاره به تاثیر صنعتی بودن شهر آبادان بر نویسندگان آن، گفت: در آن فضا نوعی ادبیات کارگری صنعتی وارد ادبیات ما شده بود و اساساً نسلی وارد ادبیات ما شد که زبان تازهای داشتند و البته استعدادشان در شعر بیشتر از نثر بود. ما صد سال است که با پول نفت ارتزاق میکنیم ولی مناطق نفتخیز ما به خاطر تحت کنترل بودن، رشد نکرده است.
ایوبی با تمام سختیهای ادبیات ساخت
وی سپس به کارهای ادبی ایوبی پرداخت و افزود: ادبیات هم مثل هر کار دیگری یک شغل است و شغل هم هویت انسان است و البته این شغل خاص در شرایط ایران، پایداری بسیار زیادی لازم دارد؛ محمد از جوانهایی بود که با تمام سختیهای ادبیات ساخت و دوام آورد.
در پایان این مراسم همسر زندهیاد ایوبی در سخنانی کوتاه گفت: محمد شب قبل از مرگش این جملات را بر زبان آورد؛ گفت "خسته شدم خسته شدم از این همه درد. خدایا من را ببخش. راضیام ،به قرآن راضیام". من گفتم این حرف ها را نزن و او گفت "فکر نمیکنم بتوانم این سال 88 را تمام کنم".
"خسته شدم از این همه درد"
وی افزود: من در بیمارستان چهره مرگ را در صورت محمد دیدم اما نمیخواستم باور کنم. بالاخره آواز طولانی جنوب هم رفت.قباد آذرآئین، محمد جعفری قنواتی، میترا الیاتی، رضا عامری و یوسف علیخانی از جمله نویسندگانی بودند که در تشییع پیکر زندهیاد ایوبی حضور داشتند.
در مراسم تشییع پیکر زندهیاد ایوبی، مادر کهنسال او و فرزندانش نیز حضور داشتند که گریههای آنها بر پیکر بیجان این نویسنده پرکار اهل جنوب موجب شد این مراسم با کمی تاخیر آغاز شود. پس از برگزاری مراسم، پیکر زندهیاد ایوبی به سمت بهتشزهرا (س) تشییع شد و تا لحظاتی دیگر در قطعه هنرمندان به خاک سپرده خواهد شد.
نظر شما