پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۳ اسفند ۱۳۸۸، ۱۰:۲۵

نظریه‌های فرهنگ-1/

مدرنیته فرهنگی از نگاه هابرماس

مدرنیته فرهنگی از نگاه هابرماس

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: هابرماس در بحث از مدرنیته فرهنگی، مشکل اساسی جامعه مدرن را در مدرنیته اقتصادی و اداری و نوسازی سرمایه‌دارانه اقتصاد می‌داند و معتقد است مدرنیته فرهنگی تا حدودی در قرون اخیر، تحت‌الشعاع اقتصاد و بوروکراسی قرار گرفته است.

هابرماس در تحلیل مدرنیته و آنچه مدرنیته ناتمام می‌خواند، متوسل به مفهومی با عنوان مدرنیته فرهنگی می‌شود.

وی مدرنیته‌ای را که امروز در جهان سرمایه‌داری حاکم است، اصل و اساس مدرنیته نمی‌داند و معتقد است مدرنیته فرهنگی که در کنار آن و زیر مجموعه آن مباحثی چون عقلانیت ارتباطی، کنش مفاهمه‌ای، عقلانیت زیست جهان، وضعیت کلامی آرمانی، حوزه عمومی و ... مطرح می‌شود، بنیان مدرنیته را تشکیل می‌دهد.

هابرماس، همچنین به افول نسبی مدرنیته فرهنگی در عصر حاضر نیز بی توجه نیست. وی معتقد است آگاهی از زمان، وجه اشتراک نگرشها و طرز تلقیهایی از مدرنیته زیبایی شناختی است که خود را در قالب استعاره‌های پیشرو نشان می‌دهد.

این مسئله باعث می‌شود هنر و زیبایی در دوران مدرن لقب نسبی‌گرایی به خود گیرد و در این میان نو محافظه‌کاران دم از وداع با مدرنیته می‌زنند.

هابرماس سه نوع علایق و عقلانیت را بر می‌شمرد که دغدغه‌های مختلفی دارند. وی معتقد است که علایق فنی و علمی عقلانیت شناختی را موجب می‌شود و ابزاری برای کنترل است.

نوع دیگر علایق از نظر هابرماس علایق عملی است که دغدغه درک دارد و در هرمنوتیک متجلی است. نوع سوم علایق، علایق رهایی بخش هستند که بنیان نظریه انتقادی را تشکیل می‌دهد و دغدغه رهایی انسان را از ساختارهای سلطه دارد.

نکته در این میان، وجود متخصصانی در هر یک از این سه گانه‌هاست که در این شیوه‌های خاص از دیگران منطقی‌ترند. به نظر هابرماس، در نتیجه این پروسه فاصله میان فرهنگ و کارشناسان و متخصصان با فرهنگ توده‌ای افزایش می‌یابد و آنچه از طریق رفتار تخصصی به فرهنگ افزوده می‌شود، بلافاصله و به ضرورت به شکل عمل هدفمند و رویه‌های روزمره در نمی‌آید.

به این ترتیب نظرات متخصصان در هر یک از حوزه‌های سه گانه عقلانیت، سریعا ذاتی و درونی فرهنگ عامه نمی‌شود و در چشم انداز بیرونی جهان، با تفکیک این سه حوزه که از مدرنیته آغاز شده، دارای فرهنگی عقب مانده‌تر و بی خاصیت‌تر می‌شود.

به طور کلی، هابرماس در بحث از مدرنیته فرهنگی، مشکل اساسی جامعه مدرن را در مدرنیته اقتصادی و اداری و نوسازی سرمایه‌دارانه اقتصاد می‌داند و معتقد است مدرنیته فرهنگی در قرون اخیر، تحت الشعاع اقتصاد و بوروکراسی قرار گرفته است.

اما باید توجه داشت مشکل مدرنیته برتر دانستن شناخت علمی و روش علمی است. این شناخت همه شناختها و روشهای بدیل را به حاشیه می‌راند و اصالتی برای آنها قائل نیست. همین مسئله می‌تواند به تولید ساختارهای کنترل کننده و سلطه منجر شود.

کد خبر 1038710

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha