سیاوش جمادی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد تمایز جوهری میان حکمت و فلسفه گفت: فلسفه به مفهوم دقیق کلمه یعنی دوستدار سوفیا یا دانش ، اما حکمت در زبان خود ما به لحاظ تاریخ مفاهیم به معنای عامتری به کار رفته و اعم از فلسفه است چنانچه می گوییم حکمت اشراق ، حکمت ذوقی ، حکمت مشاء وحکمت متعالیه.
این مترجم کتابهای فلسفی در مورد اینکه آیا می توان حکمت را معرفت مسلط در جهان پیشامدرن دانست، اظهارداشت: البته که می توان چنین دانست . این سؤال به گونه ای مطرح شده که موکول به اراده و سلیقه ورزی ویژه شده است. ما می توانیم از حکمت یا فلسفه هر تعبیر دلخواهی داشته باشیم اما آیا چنین بوده یا نبوده ، مسئله دیگری است.
این محقق و پژوهشگر تصریح کرد: حکمت در جهان پیشامدرن صورت غالب معرفت و معرفت غیرعلمی بوده است و البته دقیقاً معادل فلسفه به مفهوم یونانی کلمه نبوده بلکه دربرگیرنده علم کلام و شیوه های دیگر معرفتی از جمله تصوف ، عرفان و گاه آمیزهای ازهردو، چنانچه در سهروردی می بینیم بوده است.
مترجم کتاب "هستی و زمان" درباره نیاز فلسفه برای پیشبرد راه خود به حکمت نیز گفت: فلسفه همواره در زمینه توارد و گفتگوی اندیشه های اقوام مختلف پروریده و بالیده شده است. جداکردن حیطه خاصی از حکمت به معنای عام، گریز از رویارویی با سایر شیوه های حکمی است. بنابراین اساساً تفکر در رویارویی، تقابل و کشمکش با غیرخود بالیدن می گیرد. بنابراین نیاز فلسفه به تاریخ فلسفه و حکمت امری اجتناب ناپذیر است.
نظر شما