دکتر بابک عباسی درگفتگو با خبرنگار مهر در مورد این سؤال که برخی معتقد هستند فلسفه دین نسبت به شاخههای فلسفی مرتبه دوم دیگر در ایران رشد بهتری داشته است. آیا این نظر را قبول دارید و چرا؟ گفت: اگر منظورتان رشد کمّی باشد، شاید این ارزیابی درست باشد. یعنی اگر منظور از رشد، تعداد کتابها و مقالات منتشر شده و همچنین تعداد رسالههای دانشگاهی در موضوع فلسفهی دین باشد، احتمالا این نظر درست است.
وی افزود: البته برای قضاوت قطعی در این مورد باید به اعداد و ارقام رجوع کرد و دید آیا آمار چنین چیزی را نشان میدهد یا نه. من اطلاعی از چنین آماری ندارم اما به عنوان یک فلسفهخوان حدس میزنم آمار هم این نظر را تأیید کند. اما اگر رشد کیفی را هم مد نظر داشته باشیم، در این صورت قضاوت کمی دشوار خواهد شد. زیرا رشد کیفی شاخصهای دیگری دارد.
عضو هیئت علمی دانشنامه جهان اسلام تصریح کرد: حال با فرض رشد کمّی فلسفهی دین اگر به دنبال چرایی(علت) آن باشیم، اولین پاسخ ما این خواهد بود که فلسفه دین، در مقایسه با رشتههایی همچون فلسفه علم یا حتی فلسفه اخلاق، جذابیت بیشتری برای علاقمندان به فلسفه دارد و مخاطبان بیشتری هم میان جامعه کتابخوان ما دارد. اما خود این پاسخ را میتوان عمیقتر شکافت و از علت این جذابیت سوال کرد. به گمان من، دست کم میتوان دو علت برای این امر برشمرد. اول اینکه پشتوانه و تکیهگاه فلسفههای مرتبه دوم(یعنی فلسفههایی که موضوعشان نه خود واقعیت بلکه معارف ناظر به واقعیت است) معارف مرتبه اول است. بدون وجود سنتی قوی در یکی از معارف نمیتوان انتظار شکوفایی از معرفت مرتبهی دوم آن را داشت.
این محقق و پژوهشگر اظهار داشت: ابتدا باید علمی(علم به معنای عام نه فقط علم تجربی) وجود داشته باشد تا شما بتوانید درباره مفاهیم و گزارههای آن علم(به اصطلاح دربارهی تصورات و تصدیقات آن) بحث و فحص کنید. اگر میبینید در جامعه ما به فلسفه دین اقبال بیشتری میشود به علت آن است که علم کلام و تأمل عقلی در باب دین در میان مسلمانان و خصوصا شیعیان سنتی قوی دارد. به جهت همین سنت قوی است که فلسفه دین برای ما جذابیت بیشتری دارد زیرا با مفاهیم آن و با بحثهای آن آشنایی داریم و ذهنمان با استدلالهای آن و با مباحث آن بیگانه نیست.
این استاد فلسفه خاطر نشان کرد: اگر این را مثلا با علم تجربی مقایسه کنید خواهید دید که داشتن یا نداشتن سنت قوی در یک شاخه از معرفت چقدر میتواند تفاوت ایجاد کند. یا مثلا در مورد فلسفه اخلاق، در سنت ما اخلاق هرگز معرفت مستقلی نبوده است بلکه همواره در دل معارف دینی مطرح می شده. پس وجود سنت کلام عقلی قوی یکی از علل رشد فلسفه دین در ایران است. اما این فقط یک شرط لازم است و شرط کافی نیست.
این استاد فلسفه یادآور شد: به نظرم علت دیگری که میتوان برای این امر ذکر کرد، اهمیتی است که دین در جامعه ما در سه دهه اخیر یافته است. البته در تاریخ ما، دین همواره در عرصه عمومی حضور داشته است(و اساسا اینکه دین را امری خصوصی و شخصی بدانیم حاکی از یک سوءتفاهم است) اما در سی سال اخیر دین در جامعه ما وظایفی بر عهده گرفت و در عرصههایی وارد شد که در جهان جدید تجربههای چندانی در این زمینه نداشته است. دین بهمنزله منبع قدرت سیاسی و قانونگذاری مدنی و مبنای تعاملات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی با جهان جدید، با چالشها و مسائل بزرگی روبرو شد و این چالشها توجه زیادی را متوجه این کانون کرد.
این نویسنده و مترجم تصریح کرد: طبیعتا بخشی از این مسائل و چالشها معطوف به مبنای نظری دین و همچنین کارکردهای دین در جهان جدید بود. به این ترتیب نظریهپردازی درباره دین و جایگاه آن، پاسخ به شبهات و دفاع از کفایت نظری و عملی دین تبدیل شد به یک برنامه پژوهشی که هم برای سیاستگذاران علمی اهمیت و جذابیت داشت هم برای طبقهی تحصیلکرده و اهل علم که نمایندگان فکری کل جامعه محسوب میشوند. در چنین حالتی طبیعی است که بودجههای تحقیقاتی هم به سوی چنین پروژههایی متمایل شود و در مقایسه با دیگر شاخههای فلسفی در این زمینه شاهد رشد بیشتری باشیم.
عباسی در مورد این سؤال که کدام یک ازموضوعات فلسفه دین را در موقعیت فعلی برای منظومه فرهنگی کشورمان مؤثرتر میدانید؟ گفت: به گمانم در عرصه نظری موضوع عقل و دین (یا به تعبیر فنیتر،معقولیت باورهای دینی) همچنان مسئلهی مهم و چالشبرانگیزی است. همچنین مسئلهی تکثرگرایی دینی(نسبت ادیان و مذاهب مختلف با صدق و حقیقت) هم اهمیت نظری دارد و اهمیت عملی. در عرصه مسائل عملی هم رابطهی دین و اخلاق و یکی از مصادیق آن یعنی مسئلهی حقوق بشر و نسبت آن با احکام دینی عرصهای است که اهل تأمل و تفقه را به سوی خود میخوانَد.
این محقق حوزه فلسفه دین درباره موانع رشد فلسفه دین در ایران اظهار داشت: بخشی از موانع رشد کیفی فلسفهی دین، درونی و حاصل عدم رعایت استانداردها از طرف پدیدآورندگان آثارند و بخشی موانعیاند که از بیرون تحمیل می شوند. موانع درونی را میتوان رعایت نکردن شاخصهای کیفی آثاری دانست که در این حوزه پدید میآید. در اینجا به چند شاخص اشاره میکنم:
اولین شاخص، در دست بودن ترجمههای قابلاعتماد از متون اصلی و مهم فلسفه دین است.
این محقق و پژوهشگر تصریح کرد: البته ترجمههایی از آثار مهم در دست هست اما متاسفانه اکثرشان غیرقابلاستفاده یا پرغلط است. ضرورت ترجمه متقن متون اصلی در این است که این آثار در حکم مواد خام برای اندیشیدن در باب مسائل فلسفه دین است. این جنبه آموزشی مسئله است. البته در جنبه پژوهشی، محققان باید به اصل و نه ترجمه متون مراجعه کنند اما در کشور ما چنین انتظاری از خوانندگان علاقمند به فلسفه دین یا از دانشجویان مقطع کارشناسی چندان واقعبینانه نیست.
عباسی خاطرنشان کرد: دومین شاخص، نگارش گزارشها و شرحهای روشنگر و معطوف به مسئله در این حوزه است. متاسفانه باید گفت بیشتر مقالاتی که در این زمینه "تألیف" شدهاند بر مبنای همان ترجمههایی است که ذکرشان رفت و جز به کار بالا بردن نمودار رشد یا صرف بودجههای تحقیقاتی نمیآید.
وی افزود: سومین شاخص، پدید آمدن مقالات تحقیقی، انتقادی و اجتهادی است. البته ترجمه و شرح آثار مهم غربی در زمینه فلسفهی دین کار ارجمندی است و به هر حال تا زمانی که عقبماندگی تاریخی ما جبران نشده ترجمه در رأس امور است(که تازه همین کار حداقلی را هم به خوبی انجام نمیدهیم!). اما قرار نیست تا ابد مترجم اندیشههای دیگران باقی بمانیم. باید از طریق گفتوگویی انتقادی با سنت خودمان و سنت غربی به نوآوری دست بزنیم. اما این از آن دسته اموری است که کارشان به سفارش و بخشنامه سامان نمیگیرد. بلکه مانند رشد و شکوفایی در هر عرصه دیگری نیازمند فضای مساعد است.
عضو هیئت علمی دانشنامه جهان اسلام اظهار داشت: به این ترتیب میرسیم به موانع بیرونی: در حوزه فلسفه دین نباید از آثار انتقادی و، به اصطلاح، شبهات هراس داشت و مانع انتشارشان شد. بگذار هزاران گل - و خار- بشکفد! آنچه فلسفه دین را تقویت میکند وجود همین رقبا و شبهات است. اگر قرار است بر ضعف برخی از استدلالهای فلسفی سرپوش بگذاریم همان بهتر که اصلا به سمت استدلال نرویم. هیچ چیز مانند حضور رقبای قوی انگیزه قوی شدن به ما نخواهد داد و هیچ چیز مانند حذف غیرمعرفتی رقیب ما را در ضعف نخواهد افکند. به فرمایش مشهور سعدی: دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای گردن به حجت قوی.
این استاد فلسفه دین یادآور شد:امروزه اگر به فلسفه دین تحلیلی در غرب نگاه کنید غلبه با اردوگاه دینداران پرشوری است که مدام در پی استدلالهایی جدید و محکمترند و از این رهگذر نه فقط در فلسفه دین بلکه در حوزههای دیگری همچون معرفتشناسی و متافیزیک و فلسفه زبان عرصههای جدیدی کشف کردهاند. اما نباید فراموش کرد که همین پیشرفتها تنها در سایه وجود سنتی قوی از شکاکان یا ناباوران ممکن شده است. ما نیز با داشتن این پشتوانه قوی از سنت عقلی نمیتوانیم با ترس و لرز وارد این میدان شویم. اگر به موضع بر حق خویش ایمان داریم، برهان مخالفان را باید غنیمت شمرده و صورتبندیهای بهتر و استدلالهای محکمتری عرضه کنیم. عرصه فلسفه عرصه گفتوگو و استدلال است نه عرصه تهمت و ملامت.
نظر شما