پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۱۵ اسفند ۱۳۸۸، ۹:۵۶

فلسفه در جهان اسلام (17)

تحلیل مفهومی «عقل اول » نزد ابن‌سینا

تحلیل مفهومی «عقل اول » نزد ابن‌سینا

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: ابن‌سینا هم مانند فارابی این اصل فلوطینی را پذیرفته است که «الواحد لا یصدر عنه الا‌الواحد» و چون خدا واحد اصل است، جایز نیست که از او جز واحد صادر شود. نخستین صادر از خدا یک عقل است و این عقل به خودی خود ممکن و به وسیلۀ مبدأ نخستین واجب است. این صدور یا فیض نخستین انگیزۀ صدور بقیۀ موجودات است.

پیش از آنکه به سراغ «رساله‌العروس» ابن سینا برویم اندکی در باب اثبات این نکته که صادر نخستین «عقل‌»است تامل کنیم. «همه حکمای الهی اعم از مشائین و اشراقیون و اصحاب حکمت متعالیه، بر این امر اتفاق نظر دارند که عالم عقلی وجود دارد و این عالم واسطۀ در ایجاد عالم مادون است، اگرچه اختلاف نظرهایی دربارۀ تعداد عقول و نیز نحوۀ کثرت عقول وجود دارد، فی‌المثل حکمای اشراقی وجود عقول عرضیه را می‌پذیرند؛ اما حکمای مشاء آن را منکرند. برهانی که حکما برای اثبات اینکه صادر نخستین یک موجود عقلانی است که به آن عقل اول گفته می‌شود بدین شرح است:

1 – واجب تعالی، بسیط محض است و هیچ جهت کثرتی در آن راه ندارد، نه کثرت خارجی؛ مانند ترکیب از ماده و صورت، و نه کثرت عقلی؛ مانند ترکیب از وجود و ماهیت، ترکیب از وجود و عدم و ترکیب از جنس و فصل. پس واجب تعالی موجودی واحد است.

2- به مقتضای قانون «الواحد لا یصدر عنه الا‌الواحد» از یک موجود واحد و بسیط تنها یک معلول می‌تواند صادر شود. بنابراین معلول مستقیم و بی‌واسطۀ واجب‌تعالی تنها یک چیز می‌تواند باشد. حال باید دید آن چیز، چه موجودی است.

در اینجا شش احتمال وجود دارد. احتمال نخست؛ آن است که صادر نخستین عرض باشد. (در این احتمال به این دلیل که عرض برای وجودش نیازمند موضوع است و لذا پیش از آنکه عرض موجود شود و یا لااقل مقارن با آن باید موضوع آن نیز موجود شود. پس عرض نمی‌تواند صادر نخستین باشد.) احتمال دوم؛ آن است که صادر نخستین هیولای اولی باشد.(در این احتمال هم به این دلیل که هیولا قوۀ محض است و لذا بدون صورت نمی‌تواند وجود داشته باشد پس مقارن با ایجاد هیولا باید صورت نیز موجود شود. در نتیجه هیولا نمی‌تواند صادر نخستین باشد.) احتمال سوم؛ آن است که صادر نخستین صورت باشد. (در این احتمال هم باید توضیح داد که با توجه به اینکه صورت نیز وجودش منفک از ماده نیست و چنانکه در مباحث پیشین گذشت صورت د رتشخیص وجودی و تعین نوعی خود نیازمند هیولاست.) احتمال چهارم؛ آن است که صادر نخستین جسم باشد،(می‌دانیم که جسم امری است مرکب از صورت و ماده در حالیکه صادر نخستین باید واحد بسیط باشد.) احتمال پنجم؛ آن است که صادر نخستین نفس باشد(اما این احتمال نیز پذیرفتنی نیست زیرا نفس اگر چه در ذات مجرد از ماده است اما در فعل متعلق و وابسته به ماده است و از این رو نمی‌توان آن را نخستین مخلوق و واسطۀ در ایجاد مخلوقات دیگر دانست چراکه نفس بدون ماده فعلی صادر نمی‌شود.) و آخرین احتمال آن است که صادر نخستین جوهری عقلانی و مجرد تام باشد.(چون احتمالات دیگر با اشکال مواجه باشد همین متعین می‌شود) صادر نخستین باید اولاً واحد، ثانیاً: بالفعل، ثالثاً: وجودش متوقف بر ماده و مدت و استعداد نباشد و رابعاً : در ایجاد و تاثیر جز به ذات الهی به چیز دیگری نیازمند نباشد. »

اما درباره ویژگی‌های عقل اول آمده: «یکی از اصولی که در بحث‌های علت و معلول به اثبات رسیده اصل سنخیت میان علت و معلول است. به مقتضیات این اصل؛ معلول، جلوه و ظهور و تجلی علت است. و در واقع مرحلۀ نازلۀ علت خود به شمار می‌رود. ... در عقل اول که همان صادر نخستین است، همۀ کمالات حق‌تعالی ظهور یافته است. این موجود ، کامل‌ترین موجود عالم امکان است و در میان ممکنات، از همه شریف‌تر و کامل‌تر و بسیط‌ ‌تر و قوی‌تر است، اما در عین حال نسبت به واجب‌تعالی، عین نیاز و فقر و وابستگی وجودی است. و از این رو ، صدور اول ، با همۀ شدت وجودی توام با نقصان ذاتی و محدودیت امکانی است، محدودیتی که لازمۀ معلوم بودن و مخلوق بودن اوست. این محدودیت امکانی مرتبۀ وجودی عقل اول را مشخص ساخته و به آن تعین می‌دهد و نیز مستلزم ماهیت امکانی است، زیرا ماهیت حد وجود است و لذا هر موجود محدودی دارای ماهیت است.

عقل اول اگرچه یک واحد شخصی‌ست اما نوعی کثرت در آن وجود دارد و همین کثرت است که صدور کثیر را از آن ممکن می‌سازد و بر خلاف واجب تعالی که هیچ کثرتی در ذاتش راه ندارد، عقل اول از یک سو ممکن است و لذا ماهیت دارد و بنابراین مرکب از وجود و ماهیت می‌باشد و از سوی دیگر هم ذات خود را تعقل می‌کند و هم ذات واجب تعالی را.» (ترجمه و شرح بدایه‌الحکمه، جلد چهارم، علامه سیدمحمدحسین طباطبائی، دکتر علی شیروانی)

پیش از این گفته بودیم که ابن سینا در رساله‌العروس نوشته: هر چیزی در جهان پیدایش و تباهی پیش از پیدایش ممکن‌الوجود بوده است چون اگر ممتنع‌الوجود می‌بود به وجود نمی‌آمد و اگر واجب‌الوجود می‌بود از پیش همچنان موجود بود و ممکن الوجود ناگزیر از علتی است که آن را از نیستی به هستی آورد و نشاید که علت آن خودش باشد زیرا علت بالذات بر معلوم پیشی دارد پس باید که علت آن غیر از خودش باشد و نشاید که هر یک از آن دو علت همتایش باشد، زیرا این کار به دَور و تقدم شی بر خودش می‌انجامد و نیز شاید که تا بی‌پایان تسلسل یابد.

پس ناگزیر باید به یک علت نخستین بیانجامد که نه دارای علت فاعلی، نه مادی، نه صوری و نه غایی باشد. همچنین نشاید که آن علت دو تا باشد زیرا آنگاه نیازمند به یک فاصله می‌بود که بالذات بر آن تقدم داشته باشد و آن دو را از تقدم بودن بیرون آورد و نشاید که جسم باشد، زیرا جسم در تصور تجزیه‌پذیر است و به کثرت می‌انجامد. پس باید یک "عقل" باشد که هدف و غایت آن ذاتی باشد. این شرایط همان شرایطی است که در ویژگی‌های عقل اول برشمردیم و گفتیم صادر نخستین باید: واحد و بالفعل بوده و وجودش متوقف بر ماده و مدت و استعداد نباشد در ضمن در ایجاد و تاثیر جز به ذات الهی به چیز دیگری نیازمند نباشد. »

کد خبر 1046067

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha