مهمترین خصیصۀ دکتر خوانساری ذوجوانب بودن وی بود. او هم تحصیلات حوزهای داشت و هم در فرانسوی تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رسانده بود. این ذوجوانب بودن باعث شده بود که وی نگاهی موجه و منطقی هم به منطق موجود در سنت ما و هم به منطق جدید داشته باشد. رسالۀ دکترای ایشان در فرانسه البته منطق ارسطو بود و این عنوان نشاندهندۀ آن است که دکتر خوانساری بهخوبی به ارتباط میان منطق ارسطویی و منطق اسلامی و همچنین جایگاه و اهمیت آن در جهان جدید پیبرده بود.
حق آن است که ما هنوز هم نیازمند اندیشمندان و پژوهشگرانی هستیم که این ذوجوانب بودن را در کارهای خود به همراه داشته باشند. یعنی پژوهشگرانی که هم دل در سنت داشته باشند و هم سر در دنیای جدید. دکتر خوانساری البته تعلق خاطر بسیاری به منطق کلاسیک اسلامی داشت و از این جهت فردی محسوب نمیشود که به آخرین دستاوردهای منطق جدید مسلط باشد. با این همه وی با حال و هوای موجود در منطق جدید آشنا بود و بهخصوص مشی و مرام و سبک پژوهش مدرن را میدانست و در کارهای خود به کار میگرفت. این نکته در مهمترین اثر وی "منطق صوری" هم نمود و جلوه خاصی دارد. به طوری که وی در تألیف همین کتاب هم از آثار غربیان استفاده بسیاری کرده است هرچند که تکیه و توجه اصلی بر آثار منطقی فیلسوفان مسلمان چون: ابنسینا و فارابی و خواجه نصیرالدین توسی است.
خصیصۀ دیگر دکتر خواسناری تعلق خاطر دائمی وی به کار پژوهشی و فکری است. او مصداق کامل این رویکرد به فلسفه و تفکر است که انسان باید با همۀ وجود به تفکر دل ببندد و زندگی استاد خوانساری نمادی از این شیوۀ زندگی بود. دنیای ما البته دنیایی نیست که تفکر در آن با این شدت و حدت انجام گیرد و کثیری دیگر از معبودها در کنار تفکر فراروی فرد اندیشهورز قرار دارند. با این همه مشی و مرام افرادی چون دکتر خوانساری میتواند درسهایی مهم به ما که نیاز داریم تفکر را بهمثابۀ یک سلوک و سیر دایمی و جدی قلمداد کنیم بیاموزد.
از این منظر تفکر شیوهای از زندگی است که با حقیقت و تلاش برای نزدیک شدن به حقیقت پیوند خورده است. گویی انسان با وجود وقوف به ناچیزیاش، تلاش و سیر و سلوک را برای نزدیک شدن به حقیقت از خود نشان میدهد. این انسان البته با همه وجودش میداند که تنها میتواند قدمی و تنها قدمی به حقیقت نزدیک شود. او همچنین در دنیای پسامدرنگرای ما زندگی میکند که بر انگیزههای مختلف برای تفکر تکیه و تأکید دارد. با این همه وی مشتاق و شایق است که هنوز و هنوز ایدۀ نزدیکشدن به حقیقت را نادیده نگیرد وبدان پایبند باشد. جستجوی وی در این زمینه جستجویی متواضعانه و واقعبینانه است اما از ایدۀ نزدیک شدن به حقیقت دست بر نمیدارد.
بد نیست نگاهی بیندازیم بر این شکل ظاهری جستجوی عمیق و درخور.
دکتر محمد خوانساری در سال 1300 در اصفهان دیده بر جهان گشود. پس از طی دوره ابتدایی در مدرسه ایران؛ دوره متوسطه در دبیرستان سعدی اصفهان را به پایان رساند. وی در سال 1319 به اخذ دیپلم دانشسرای مقدماتی نایل شد. از آنجا که رتبه دوم را دارا بود جهت ادامه تحصیل در دانشسرای عالی به تهران آمد. از استادان به نام ایشان در این دوره می توان از مرحوم استاد جلال الدین همائی نام برد که در آن زمان با عنوان دبیری تازه به دانشگاه منتقل شده بودند. در سال 1331 پس از پایان دوره دانشسرای عالی، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه آغاز نمود. از استادان به نام ایشان در این دوران می توان از مرحوم ملک الشعرای بهار، مرحوم عباس اقبال، مرحوم دکتر محمد معین، دکتر علی اکبر سیاسی نام برد و نیز در این دوران منطق و حکمت طبیعی را در محضر مرحوم فاضل تونی آموخت. در آن زمان در رشته فلسفه و علوم تربیتی، روانشناسی و جامعه شناسی نیز تدریس میشد.
استاد خوانساری در سال 1323 با احراز فلسفه و علوم تربیتی فارغ التحصیل شد و با استخدام در آموزش و پرورش در دبیرستان عظیمیه شهر ری به تدریس پرداخت. پس از سه سال با عنایت مرحوم دکتر علی اکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران و رئیس دانشکده ادبیات به عنوان دبیر دانشگاه و تصدی آزمایشگاه روانشناسی، جهت تدریس روانشناسی تربیتی به دانشگاه تهران انتقال یافت. ایشان در حین تدریس در دانشگاه ، تحصیلات خود را در رشته ادبیات فارسی آغاز نمود و در سال 1329 با احراز رتبه اول در آن رشته نیز موفق به کسب مدرک لیسانس شد. وی از سال 1332 تا سال 1339 موفق به گذراندن تمامی درس های دوره دکترای ادبیات فارسی و اخذ ده شهادتنامه شد. وی موضوع رساله خود با عنوان "توصیف کیفیات نفسانی در مثنوی مولانا" را به راهنمایی استاد فروزانفر قرار داد.
از استادان به نام ایشان در این دوره می توان از مرحوم بدیع الزمان فروزانفر، جلال الدین همایی، احمد بهمنیار، میرزا عبدالعظیم خان قریب، ابراهیم پور داوود، صادق کیا، دکتر حسین خطیبی نام برد.
دکتر خوانساری در سال 1337 جهت مطالعه علمی به فرانسه رفت و در سال 1340 به اخذ درجه دکتری در منطق و فلسفه با عالی ترین درجه از دانشگاه سوربن پاریس نائل آمد.
درس اصلی ایشان در این مدت منطق ارسطویی بود که از محضر پروفسور پواریه آموخت و از دیگر استادان وی می توان از ژان وال، ژانکلویچ و برنشویگ نام برد. ایشان موضوع معرفتشناسی تکوینی را با حضور در کلاسهای پروفسور پیاژه نظریه پرداز و روانشناس نامدار سوئیسی آموخت.
دکتر محمد خوانساری از همان سال های اول دبیرستان همزمان با کسب علوم کلاسیک به تحصیل زبان عرب و علوم دینی نیز همت گمارد و در جلسات درس چند تن از علمای طراز اول اصفهان و دارای درجه اجتهاد، اصول عقاید، اخلاق و دیگر علوم مرتبط را آموخت. قسمتی از شرح منظومه حاجی سبزواری و قسمتی از شرح اشارات را هم در محضر استاد مرحوم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی تلمذ نمود و بعدها در مقابله و تصحیح کتاب "مصباح الهدایه" استاد همایی با آن بزرگوار همکاری داشت.
ایشان در طی سال های تدریس در دانشگاه، تدریس درس منطق، فلسفه عمومی، صرف و نحو متون فارسی فلسفی و فلسفه اسلامی در دانشکده ادبیات را بر عهده داشتند.
استاد خوانساری در سال 1361 پس از سی و هفت سال تدریس به افتخار بازنشستگی نائل آمد. وی در سال 1370 به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی انتخاب شد و از آن زمان تاکنون نیز به عنوان عضو گروه واژه گزینی با این فرهنگستان همکاری داشته اند. در سال 1382 در سومین همایش چهره های ماندگار به عنوان چهره ماندگار در منطق برگزیده شد.
استاد به انتشار 8 جلد کتاب در باب منطق و نیز 32 مقاله به زبان های فارسی و فرانسه در باب موضوعهای منطق، فلسفه، انسان شناسی، روانشناسی، ادبیات و عرفان مبادرت نمود.
به پاس خدمات بیشمار علمی و فرهنگی استاد خوانساری در سال 1384 نشان انجمن آثار و مفاخر به ایشان اعطاء شد، همچنین در همین سال جایزه بهترین کتاب سال در گروه فلسفه، رشته منطق به ترجمه کتاب "ایساغوجی"ایشان به وی اعطاء شد.
نظر شما