۲۲ اسفند ۱۳۸۸، ۱۰:۲۳

فلسفه در جهان اسلام (18)

ابن‌سینا و نسبت عقل دهم و آفرینش انسان

ابن‌سینا و نسبت عقل دهم و آفرینش انسان

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: همه حکمای الهی اعم از مشائین و اشراقیون و اصحاب حکمت متعالیه، بر این امر اتفاق نظر دارند که عالم عقلی وجود دارد و این عالم واسطۀ در ایجاد عالم مادون است، اگرچه اختلاف نظرهایی دربارۀ تعداد عقول و نیز نحوۀ کثرت عقول وجود دارد، فی‌المثل حکمای اشراقی وجود عقول عرضیه را می‌پذیرند؛ اما حکمای مشاء آن را منکرند.

در دو مبحث اخیر دربارۀ «صدور کائنات از عقل اول در اندیشۀ ابن‌سیناابن‌سینا» و «اثبات رأی ابن سینا در باب صادر نخستین؛عقل» این مباحث را مطرح کردیم که: ابن‌سینا صدور عالم از ذات باری را – چونان فارابی – وصف کرده است و می‌گوید: خدا ذات خود را تعقل می‌کند و از آن عقل واحد بالعدد فایض می‌‌شود. این عقل ممکن‌الوجود بالذات و واجب‌الوجود بالغیر است و چون این عقل مبدا خود را تعقل کند عقل دوم که عقل کلی است از او فایض می‌شود و چون ذات خود را تعقل کند از آن حیث که ممکن الوجود است جرم این افلاک از او فایض می‌شود و بدین طریق اولین کثرت پدید می‌آید که به وسیلۀ آن از یک نظام الهی به نظامی عقلی – نفسی – فلکی منتقل می‌شویم.» (تاریخ فلسفه حنافاخوری و خلیل جر؛ ص: 506)

ابن سینا این عقل را مبدا اول می‌نامد و می‌گوید این عقل اصل کثرت است و اگر او نبود در عالم وجود تعدد پدیدار نمی‌شد و اما پدیدار شدن این تعدد برگشت آن به اعتبارات گوناگونی است که درعقل اول هست. «پس نخستین صادر از خدا یک عقل است. این عقل به خودی خود ممکن و به وسیلۀ مبدأ نخستین واجب است. این صدور یا فیض نخستین انگیزۀ صدور بقیۀ موجودات است. جهان‌شناسی ابن‌سینا بر این پایه بر‌پا می‌شود. 
همه حکمای الهی اعم از مشائین و اشراقیون و اصحاب حکمت متعالیه، بر این امر اتفاق نظر دارند که عالم عقلی وجود دارد و این عالم واسطۀ در ایجاد عالم مادون است، اگرچه اختلاف نظرهایی دربارۀ تعداد عقول و نیز نحوۀ کثرت عقول وجود دارد، فی‌المثل حکمای اشراقی وجود عقول عرضیه را می‌پذیرند؛ اما حکمای مشاء آن را منکرند.

اما ابن سینا درباب این نظریه‌اش که صادر نخستین عقل است در «رساله‌العروس» می‌نویسد:« هر چیزی در جهان پیدایش و تباهی پیش از پیدایش ممکن‌الوجود بوده است چون اگر ممتنع‌الوجود می‌بود به وجود نمی‌امد و اگر واجب‌الوجود می‌بود از پیش همچنان موجود بود و ممکن الوجود ناگزیر از علتی است که آن را از نیستی به هستی آورد و نشاید که علت آن خودش باشد زیرا علت بالذات بر معلوم پیشی دارد پس باید که علت آن غیر از خودش باشد و نشاید که هر یک از آن دو علت همتایش باشد زیرا این کار به دَور و تقدم شی بر خودش می‌انجامد و نیز شاید که تا بی‌پایان تسلسل یابد. پس ناگزیر باید به یک علت نخستین بیانجامد که نه دارای علت فاعلی، نه مادی، نه صوری و نه غایی باشد. همچنین نشاید که آن علت دو تا باشد زیرا آنگاه نیازمند به یک فاصله می‌بود که بالذات بر آن تقدم داشته باشد و آن دو را از تقدم بودن بیرون آورد و نشاید که جسم باشد، زیرا جسم در تصور تجزیه‌پذیر است و به کثرت می‌انجامد.
 
پس باید یک "عقل" باشد که هدف و غایت آن ذاتی باشد و عقل و عاقل و معقول در حق آن یک چیز است، عاقل داننده است، پس او نیز باید داننده باشد و دانستن و داننده و دانسته در حق او یک چیز است او حکیم مطلق است، زیرا حکمتش از ذات اوست. او زنده است زیرا هر یک از ما موصوف به زنده است در پیوند با روانی(نفسی) که سبب وجود عقل در اوست. او حقیقت عقل است، پس بسی شایسته‌تر است که زنده باشد، درحالیکه هر یک از ما به اعتبار یک زندگی ساخته از قوه و فعل، زنده است، اما او زنده به ذات استوجودش محض است و نشاید گفت که جهان فعل اوست، زیرا هر فاعلی با فعل خود کامل می‌شود[...] و اگر بگوییم که جهان فعل اوست آنگاه کمال او پیش از فعل وابسته به صدور فعل از او می‌بود و اگر فعل داشت ناگزیر این فعل یا به وسیلۀ افزار بود یا بی‌افزار اگر فعلش به‌وسیلۀ افزار بود، محال بود، زیرا آنگاه لازم می‌شد که گفته شود آن افزار نیز با افزاری دیگر و این نیز با افزار دیگری ساخته شده و این به بی‌پایان می‌انجامید و اگر بگوییم بدون افزار کار کرده شده آنگاه لازم است گفته شود که او با طبایع گوناگونی کار کرده و این نیز به کثرت می‌انجامد.
 
اکنون  اگر گفته می‌شد این کثرت از کجا آمده است می‌گوییم: نخستین (یعنی خدا) واجب(الوجود) است. وی چون از خود آگاه بود، با این نخستین آگاهی، عقلی از او واجب آمد. آن عقل از مبدأ (نخستین) و خودش آگاه شد؛ با آگاهی اول ، عقلی از او واجب آمد و با آگاهی از آنچه زیر نخستین است (یعنی آگاهی از خودش) نفس سپهر اطلس، یعنی دورترین سپهر (فلک ‌الاقصی) و سپهر نخستین که همانا عرش است پدید آمد.» (رساله‌العروس، 396 . قس: الشفا، الهیات(2)، مقاله 9، فصول 4 و 5).

ابن‌سینا در ادامه سلسله مراتب صدور را تا عقل دهم توضیح می‌دهد و پدید آمدن گرما و سرما، بخارها و دودها، معادن، گیاهان، جانوران و انسان را صادر از این عقل می‌داند.
کد خبر 1050577

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha