نمایش "به خاطر یک مشت روبل" برگرفته از چند اپیزود نمایش "پزشک نازنین" اثر نیل سایمون است که با دراماتورژی مهدی کوشکی و کارگردانی حسن معجونی در سالن شماره یک تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود. البته اپیزود پایانی نمایش توسط شهرام زرگر مترجم نمایشنامه نوشته شده است. هر اپیزود با وجود حال و هوای طنزی که دارد با پایانی تلخ روبروست که گاه باعث خنده و گاه باعث تفکر مخاطب میشود.
حسن معجونی کارگردان و بازیگر، مهدی کوشکی دراماتورژ و بازیگر و ساسان پیروز دستیار کارگردان و برنامهریز اثر با حضور در نشست نقد و بررسی خبرگزاری مهر به تشریح بخشهای مختلف نمایش "به خاطر یک مشت روبل" پرداختند.
بخش دوم این نشست در پی میآید
* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: استفاده از موسیقی در نمایش کاملا ملموس بود اما در بعضی اپیزودها اثری از آن دیده نمیشود. بر چه اساسی موسیقی را در کار دخیل کردید؟
- معجونی:این بر حسب نیاز اتفاق میافتاد. من با اثری که همه چیزش یک دست باشد مشکل دارم. نیاز صحنه به ما می گوید از موسیقی استفاده کنیم یا نه. درست است که ما با یک اثر مکتوب مواجههایم اما یک جاهایی به صورت بداهه کار میشود و موسیقی هم درست همین وضعیت را دارد. موسیقی زنده است و به همین صورت جلو می رود و در کنار همه موقعیتها و شرایط دیگر صحنه قرار میگیرد.
* هر کدام از اپیزودهای نمایش حرفی جدی و تلخ برای گفتن دارند. فکر نمی کنید استفاده از موسیقی شاد باعث بشود از هدف نهایی دور شوید؟
- معجونی:دو پایان برای هر اپیزود وجود دارد. یکی پایان تلخ و دیگری پایان شاد که موسیقی با دومی همراه میشود و به نوعی یادآور کارهای برشت است. ما اصراری نداریم ملودی غمناکی در کار وارد شود که تاثیرگذار باشد . همه چیز تلخ است و یکدفعه نویسنده پایان را عوض میکند تا مخاطب ناراحت نشود.
- کوشکی:این وظیفه ماست که قراردادهای موجود در نمایش را به بدیهیات نزدیک کنیم. اما فکر میکنم موسیقی اپیزود اول بر خلاف ظاهرش بسیار تلخ است. قرارداد کردیم که موسیقی شاد فضای تلخی را تداعی کند و این برایمان مهم است.
* آیا می شود به نوعی "به خاطر یک مشت روبل" را تجربه تازهای از گروه "تئاتر لیو" در نمایشهای ایرانی دانست؟ سکویی که روی صحنه وجود دارد و موسیقی زندهای که زده میشود و بازیگرانی که در چند اپیزود بازی میکنند همه و همه میتوانند یادآور نمایشهای ایرانی باشند.
- معجونی:این مقوله از آن جایی میتواند برای من جالب باشد که آدمی از بیرون بتواند چنین نگاهی را کشف کند. اینکه از جانب خودمان چنین حرکتی صورت بگیرد حرکت رو به عقب است. ایرانی بودن یک نمایش به نظر من یک ارزش است. منظورم این است که برای گروه ما قصد اینکه چنین کاری را انجام بدهیم و با هدف قبلی جلو برویم خوشایند نیست. ما این نمایش را روی صحنه بردیم و اینکه یک نفر از بیرون چنین مشابهت ناخواسته و البته خوشایند را کشف کند برایمان لذت بخش است.
- کوشکی:ما خیلی دنبال ادای دین نیستیم.
* برای مخاطب در نمایش بستری فراهم میشود که میتواند در کار تا اندازه زیادی دخیل شود. در بعضی از صحنهها تماشاگرها میخواستند به نحوی وارد کار شوند. به این قضیه فکر کرده بودید که اگر مخاطب خودش را وارد کار کند چه اتفاقی میافتد؟
- معجونی:این در متن اصلی هم وجود دارد و آدم فکر میکند همه چیز بداهه شکل میگیرد. اصلا به اینکه اگر مخاطب وارد کار شود فکر نکردیم و این کاملا بستگی به سعید چنگیزیان بازیگر نقش نویسنده دارد که اگر اتفاق افتاد چطور داستان را جمع کند. در نمایشنامه نیل سایمون زمانی که نویسنده تأثر تماشاگر را از اتفاقات میبیند سعی میکند پایان تلخ را به پایان شاد تبدیل کند اما در نمایش ما نویسنده میبیند مخاطب از پایان تلخ ناراحت نیست اما طنز ظریفی به کار میبرد و میگوید حالا که متاثر شدید پایانش را عوض میکنم. ما می توانیم گل درشت باشیم که خیلی خوشایند نیست. این جا ماندن از متن اصلی نیست. یک نوع رندی است که مخاطب هم آن را درک می کند.
- کوشکی:در فضای تئاترال این اتفاق ناخودآگاه میافتد و به نظرم به نوعی شوخی با چخوف است.
- معجونی:و این فضا به پایان نامعقولی که مد نظر ماست خیلی کمک میکند.
* اما اپیزود معلم سرخانه جدای همه اپیزودها تلخی ویژهای به همراه داشت که دیگر مخاطب با آن نمیخندید. در باقی اپیزودها مخاطب بر اپیزودها و پایان تلخشان تأثیر میگذاشت.
- معجونی:ما خیلی وقتها اشتباه میکنیم و طبیعی است که کار ما عیب و نقص هم دارد. کمدی مورد علاقه من کمدیای است که ترمز دارد و قصدش تنها خنداندن نیست و خیلی سخت است. بر مبنای ریاضیات هم اگر فکر کنیم خیلی چیزها درست کاشته شده چون شما با اجرای کمیک روبرو هستید ممکن است بالا و پایین هم داشته باشیم.
- کوشکی:ما نهایت تلخ بودن را در اپیزود معلم سرخانه داشتیم و این اوج نمایش است.
- پیروز:و دیگر هیچ تاکیدی در پایان نمایش بر این تلخی و اپیزود معلم سر خانه وجود ندارد و خوبیاش هم همین است.
حسن معجونی و مهدی کوشکی
* برگردیم به شوخیهای نمایش که خیلیهایشان متأثر از وضعیت نمایشنامه نویس و نویسنده است. سیری که برای نویسنده اتفاق می افتد نگاه دراماتورژ بود یا معجونی کارگردان؟
- معجونی:این برداشتی است که از سوی تماشاگر شکل میگیرد. ما به یک روال رسیدیم که خیلی از ابتدا مشخص نبود.
- پیروز:بخشی از برداشتهایی که از اثر می شود کاملا مربوط به تماشاگری است که در این روزگار و این جامعه زندگی میکند.
![]() ما نهایت تلخ بودن را در اپیزود معلم سرخانه داشتیم و این اوج نمایش ![]() |
مهدی کوشکی |
* اما دستکاریهایی در متن اصلی شده که اجتماع را به نقد میکشد و به موقعیتهایی که در جامعه وجود دارد طعنه میزند. این تنها برداشت مخاطب نیست و انگار دراماتورژ و کارگردان خواستهاند با ظرافت تمام این کار را انجام بدهند.
- پیروز:بهترین چیزی که در این کار وجود دارد این است که محصول زمان خودش است و اگر 15 سال بعد این کار اجرا بشود نمیتواند تاثیرگذار باشد. خیلی از آثار وجود دارند که تماشاگر جایی برای خودش در اثر پیدا نمیکند. این بهترین موفقیت کار بود. با اینکه متن داستانهای چخوف است که نیل سایمون نوشته و در امریکا اجرا شده اما در نهایت نمایش محصول زمان خودش است. ناخودآگاه عوامل نمایش متأثر از زمانه خودشان است و این اتفاق برای مخاطب هم میافتد.
- معجونی:یک چیزی در شرایط ما شکل نمیگیرد و ٱن هم ادبیات حاشیه کار است. ما تا به حال اینطور به نمایش نگاه نکردیم. این بخش کار یعنی اتفاقات بعد کار که شامل جلسات نقد و بررسی است خیلی خوشایند ما نیست چون ما به اتفاقاتی که در این جلسات مورد توجه قرار می گیرد فکر نکردهایم. بیشتر برای ما مهم این است که چطور بتوانیم یک اثر را زنده کنیم. مثل ماشینهایی که از رده خارج میشوند.
* با این تفاسیر آیا فعالیتهای گروه تئاتر "لیو" را میشود در حوزه تئاتر تجربی گنجاند؟
- معجونی:من از اینکه امروز ٱدمها بدون هیچ پشتوانهای وارد تئاتر میشوند و از همان ابتدا ادعا میکنند کارشان تجربی است خیلی عصبانی میشوم. کمتر کسی پیدا میشود که وارد تئاتر بشود و بگوید من میخواهم تئاتر کار کنم و کار خودم را انجام بدهم. خیلیها هستند که تئاترشان یک تشخصی دارد نمونه اش امیر کوهستانی که در جامعه تئاتری نبوده و ادعایی هم ندارد اما آنچه که تصورش از جهان نمایش هست را اجرا میکند. خیلیها از همان اول تصمیم میگیرند چه کاره بشوند. تشخیص اینکه کار ما تجربی است یا سبک دیگر، بر عهده دیگران است.
![]() من از اینکه امروز ٱدمها بدون هیچ پشتوانهای وارد تئاتر میشوند و از همان ابتدا ادعا میکنند کارشان تجربی است خیلی عصبانی میشوم ![]() |
حسن معجونی |
* ما در تئاتر گروههای مختلفی داریم اما گروه شما از معدود گروههایی است که عرصههایی را تجربه میکند که دیگران تجربهاش نکردهاند. مثل بحث تئاتر خصوصی که خیلیها تجربهاش نکردهاند. شما مخالف دسته بندیهای مرسوم در نمایش هستید یا اینکه مخالف ادعای گروههای مختلف؟
- معجونی:ما به قصد کاری را انجام نمیدهیم و در عین حال واکنشهای مختلفی نسبت به حوزههای تئاتر خودمان داریم. گروهها با اجراهای مختلف خودشان را تعریف میکنند. من از کجا میدانم کاری که دارم انجام میدهم در چه حیطهای است؟ کار هنرمند این نیست. ما به مقوله ای میپردازیم که به شکل خاص و سبک خاصی میرسد. اتفاقا برداشتهای دیگران برایمان جالب است. به نظرم این دسته بندیها و ادعاهایی که در مورد این دسته بندیها وجود دارد تا اندازه زیادی دست و پای ما را می بندد. مشکل دامنگیر آموزش تئاتر همین است. همه را به این سمت سوق میدهند که بایدها و نبایدهایی در تئاتر وجود دارد در صورتی که نفس هنر با این بایدها و نبایدها و این گونه خط کشیها مغایر است.
* فرصت خوبی است که در مورد روند تئاتر خصوصی که در گروه شما جا افتاده صحبت کنیم. به عنوان گروهی که حرفهای این کار را شروع کردید چه موانعی سر راهتان میبینید؟
- پیروز:مهمترین دشواری این کار در تجربه نشدنش است. موانع خیلی غیر قابل عبور نیستند و ذهنیاند و مهمترین مشکل عبور از وضعیت فعلی است. فکر میکنم وقتی بچههای گروه تئاتر "لیو" حرکت در این مسیر را شروع کردند تا امروز توانستهاند از روی موانع عبور کنند. اگر شما نیت این را داشته باشید که از روی حاشیه امنی که به آن عادت کردید عبور کنید خیلی دشوار نیست. به نظرم این 10 درصد از توانایی گروه "لیو" است.
* هزینههایی که در تئاتر وجود دارد گروهها را به سمت تئاتر خصوصی سوق نمیدهد. خیلی از کارگردانها که آثارشان را روی صحنه میبرند به دلیل اطمینان نداشتن از فروش و تأمین هزینههای اجرا حاضر به اجرای مستقل و خصوصی نیستند. شما با این مشکلات چطور کنار آمدید؟
- معجونی:من مطمئن هستم اگر بر مبنای ٱیین نامهای که در مورد کف فروش نوشته شده پیش برویم مشکلی پیش نمیٱید. گروه ما هیچ وقت فکر این را نمیکنیم که نیاز به حمایت مرکز هنرهای نمایشی ارشاد داریم. دنبال کارهای اداری نمیرویم و محترمانه هم کارمان را میکنیم. مرکز باید از کارهایی حمایت کند که تجربههای جدیدی در عرصه نمایش دارد. من قول میدهم اگر ما اینطور بخواهیم جلو برویم هیچ وقت با مرکز هنرهای نمایشی سرو کار نخواهیم داشت. بدترین اتفاق در گروه این است که مرکز یکی از کارهای گروه را حمایت میکند. مگر یک گروه یک کارگردان دارد؟ شاید یک گروه پتانسیل این را داشته باشد که چند کار را در سال روی صحنه ببرد. من پیشنهاد دادم مرکز هنرهای نمایشی بودجه گروهها را تامین کند و سر جا و مکان با آنها بحث نکند.
- پیروز:خیلی از شرکتهای معماری ایرانی در حال حاضر درجه بندی میشوند و بر اساس کاری که انجام میدهند و کیفیت کار می توانند در آینده پروژههای بیشتر و دست مزد بالاتری را بگیرند. در بسیاری از کشورها این شیوه در مورد گروههای تئاتر وجود دارد. بودجه ثابتی گروهها دارند و سال بعد بر اساس عملکرد سالانهشان ممکن است بودجه بیشتر یا کمتر دریافت کنند.
این پولی که گروهها از دولت میگیرند دست مزد نیست. متأسفانه در کشور ما اینطور جا افتاده که هنرمندان از دولت دست مزد میگیرند. ما نیاز به حمایت دولت داریم و دست مزد ما را مردم میدهند. حمایت این است که بتوانیم یک سری فرصتها و امکانات اولیه را برای گروه فراهم کنیم. این پول خرج گروه میشود و با ارزش افزوده به جامعه بر میگردد. ما وقتی از تئاتر خصوصی حرف میزنیم برداشتهای مختلفی از این کلمه میشود.
خیلی وقتها مسئولان هنرهای نمایش فکر میکنند منظور از تئاتر خصوصی این است که ما دیگر هیچ بودجهای از دولت نگیریم و خرجمان را خودمان در بیاوریم. اما تئاتر خصوصی منظور دیگری هم دارد که گروهای تئاتری به یک توانایی رسیدهاند که خودشان سیاست گذاری کنند و کارهایشان را به نتیجه برسانند. دولت باید کماکان به کارهای پژوهشی کمک مالی کند. ما خیلی وقتها از چیزهایی صحبت میکنیم که محقق نمیشود . مثلا بودجه پژوهش در عرصه هنر چقدر است؟ دولت تمام بودجه تئاتر را صرف نمایشهای روی صحنه میکند. همین الان که ما نمایش "به خاطر یک مشت روبل" را روی صحنه بردیم چهرههای جدیدی را وارد عرصه نمایش کردیم که بسیار با استعداد هستند.
این حاصل دو سال کار آموزشی گروه تئاتر "لیو" بوده است و الان در مرحله پختگی جلوی تماشاگر بازی میکنند. این آموزشها بدون هزینه نبوده و باید به این کارها درتئاتر بودجه تعلق بگیرد. به نمایشی مثل "رویای نیمهشب تابستان" که با 20 بازیگر در یک فرآیند هشت ماهه به نتیجه رسید باید بودجهای بیش از پنج میلیون تعلق میگرفت. برای "به خاطر یک مشت روبل" ما نیازی به این پول نداشتیم و ترجیح دادیم خودمان خرجمان را دربیاوریم. خیلی وقتها مردم برای بار دوم و سوم بلیط نمایش را میخرند و برای دیدن نمایش میآیند.
اما تعریف دیگری هم در مورد تئاتر مستقل وجود دارد و ما دنبال ایده این تئاتریم. تئاتری که مهمترین نهادش گروه است و برای خودش سیاست گذاری دارد و ممکن است با هر نهاد و سازمانی تعامل داشته باشد. در این تعریف ما صحبتی از پول نکردیم و تعریف با آنچه که مرکز هنرهای نمایشی ارشاد مطرح میکند تفاوت دارد. شیوه نرمال و طبیعی برای اداره یک تئاتر کشور 70 میلیونی این است که تصمیم گیری و قدرت اختیار به گروهها داده شود.
خیلی وقت ها شعارهای ما با سیاست گذاری هایمان در تضاد است. یک زمانی اوایل دهه 70 مرکز هنرهای نمایشی اعلام کرد که گروه های تئاتر بیایند و خودشان را ثبت کنند و دارای اسم و اساسنامه باشند. گروه تئاتر "لیو" از همان اولین گروهها بود . در آن مرحله اینطور به نظر میآمد که محور تئاتر قرار است به گروهها واگذار شود. بعد از سالها یک مدیر تصمیم گرفت که هر گروه تنها میتواند یک کار در سال انجام بدهد و این کاملا مغایر با ثبت گروههاست. چون اگر یک گروه چند کارگردان داشته باشد ترجیح میدهد از هم پاشیده شود و هر کدام مستقل برای خودشان یک کار در سال روی صحنه ببرند.
![]() متاسفانه برخورد مرکز هنرهای نمایشی با ما مثل کارگران روزمزد است که اگر به ما کار سفارش بدهند باید کار روی صحنه ببریم ![]() |
ساسان پیروز |
خوشبختانه یکی دو سالی است که این قانون خود گذاشته، برداشته شده است و گروه ما سال گذشته بعد از دو سال توانست دو کار روی صحنه ببرد. اینکه ما سمینار در مورد تئاتر خصوصی بگذاریم تئاتر خصوصی انجام نمیشود. ما در وهله اول باید حق انتخاب برای گروه قائل شویم جدای اینکه مرکز هنرهای نمایشی از فعالیت این گروه خوشش بیاید یا خیر. ما باید به حوزههای کوچک احترام بگذاریم. بحث من تنها در مورد گروه خودمان نیست و ما در حال حاضر گروههای شناسنامهدار زیادی داریم و حالا تک تک این گروهها یک نهادند و نوع برخوردی که با اینها می شود متأسفانه برخورد اداری است. مقصر هنرمندان هستند که به سمت تئاتر مستقل هجوم نمیبرند و تن به حاشیه امن موجود میدهند. متاسفانه برخورد مرکز هنرهای نمایشی با ما مثل کارگران روزمزد است که اگر به ما کار سفارش بدهند باید کار روی صحنه ببریم. مهمترین اتفاقی که در گروه "لیو" افتاد این بود که اعلام کردیم ما جدای مسائل مالی میخواهیم هر 12 ماه سال نمایش روی صحنه داشته باشیم. ما کارمان را میکنیم و بعد سعی میکنیم از کارمان پول در بیاوریم.
- معجونی:پتانسیل کار در گروه ما طی یک سال حداقل تولید پنج تجربه بزرگ و تجربههای کوچک دیگر است. اگر یک ساختمان برای اجراهایمان در اختیار داشته باشیم هر روز سال میتوانیم در این ساختمان بدون هیچ وقفهای کار کنیم و از بسیاری از هنرمندان دیگر هم برای همکاری دعوت کنیم.
ساسان پیروز
* این پیشنهاد را تا به حال مطرح کردهاید؟
- پیروز:سال گذشته در اردیبهشت تئاتر ایران گروه "لیو" به عنوان گروه برتر نمایشی شناخته شد و خیلی خبر خوشحال کنندهای برای گروه بود. موقع دریافت جایزه ما این پیشنهاد را به واضحترین شکل در مقابل مدیران مرکز هنرهای نمایشی گفتیم. چرا مرکز هنرهای نمایشی ارشاد به گروهی که به خاطر سالها فعالیت هنری و آموزشی شایسته تقدیر است اعتماد نمیکند؟ شاید باید بیش از اینها این پیشنهاد را تکرار کنیم و گروههای دیگر هم نیاز است که با ما هم صدا بشوند.
ما میتوانیم گزارش عملکرد کیفی و مالیمان را به صورت سالانه ارائه دهیم و نشان دهیم که چارچوبها و محدودیت امکانات را درک میکنیم. ما ادعای این را نداریم که سه سالن تئاتر شهر را به ما بدهند. گفتیم سالن انتظامی و خانه هنرمندان که از آن استفاده نمیشود را می توانیم قابل استفاده کنیم. خیلیها قبل از اینکه در تماشاخانه ایرانشهر نمایش را اجرا کنیم به ما میگفتند اینجا تماشاگر مهمان دارد و کسی حاضر نیست پول بدهد. من امروز هم برای خودمان و هم برای مردمی خوشحالم که نمایش و سالن تئاتر ایرانشهر را دیدهاند. برای مرکز هنرهای نمایش هم این اتفاق خوشایندی است چون چند برابر این پشتوانه مالی که ما میخواهیم به ما و تماشاگر و مدیران برمیگردد.
* هزینههایی که برای نمایش "به خاطر یک مشت روبل" داشتید بر عهده اعضای گروه بود؟
- معجونی:همه از جیب گروه خرج شد.
* اگر یک سالن در اختیارتان بگذارند پتانسیل این را دارید که حتی سوددهی هم داشته باشید؟
- معجونی: گروه "لیو" پتانسیل این را دارد که حتی در مکانی که سالن تئاتر نیست نمایش اجرا کند و سالنهای مرده را زنده کند.
نظر شما