پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۳ اسفند ۱۳۸۸، ۱۴:۲۹

"عقربهای کشتی بمبک" به بازار کتاب راه پیدا کرد

"عقربهای کشتی بمبک" به بازار کتاب راه پیدا کرد

رمان "عقربهای کشتی بمبک" نوشته فرهاد حسن‌زاده از سوی نشر افق منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، حسن‌زاده در این رمان که برای نوجوانان نوشته ‌شده در 27 فصل داستان دوستیها،‌ خشم و انتقام را روایت می‌کند.

زبان نویسنده در "عقربهای کشتی بمبک" با لحنی طنزآمیز درآمیخته است همان‌طور که این شیوه بیان را می‌توان در مقدمه کتاب این‌گونه دید: این داستان یک مقدمه ده صفحه‌ای داشت که به پیشنهاد ناشر حذف شد. فقط به خاطر اینکه روای داستان یعنی خلو زیاد شاخه به شاخه پریده بود و حرفهای بی‌ربط زده بود. من هم به احترام خواننده‌های کم حوصله و البته با اجازه خلو مقدمه را حذف کردم.

حسن زاده در ادامه عنوان کرده‌است: در طول داستان هر جا که راوی با پرحرفیهایش زده بود جاده خاکی، چیزهایی را حذف کردم،‌ هرچند قلباً از این کار راضی نبودم. بابت این موضوع از اعضای باند عقرب، یعنی از خلو،‌ شکری، منو و ممدو عذرخواهی می‌کنم.

در بخشی از رمان"عقربهای کشتی بمبک" می‌خوانیم: صبح که دیدم صحیح و سالم هستم دستم را بالا بردم و گفتم:"اوس کریم... نوکرتیم!" باران می‌آمد مثل چی؟ ول کن نبود لعنتی. همین‌طور می‌آمد برای خودش. شب تا صبح آمده بود. شاید جنها از ترس باران نیامدند سراغم. شاید هم دیدند کفش ندارم نیامدند. اولش که خوابم نمی‌برد و هی سرجا وول می‌خوردم. بعد که برد دم به ساعت بیدار می‌شدم که ببینم کجایم. بمبک یا شهر اجنه.

کتاب "عقربهای کشتی بمبک" با شمارگان 2000 نسخه در 276 صفحه و به قیمت 4000 تومان به چاپ رسیده‌است.
 

کد خبر 1051546

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha