یک جامعه امنیتی به صورت گروهی از مردم که همگرا شدهاند تعریف میگردد. یعنی گروهی که به یک احساس و آگاهی از اجتماع، نهادها و رویههایی دست یافتهاند که به اندازه کافی قوی و فراگیرند که مردم را متقاعد سازند میتوان به طور مسالمتآمیز تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را ایجاد کرد.
بنابراین یک اجتماع امنیتی، جامعهای است که در آن اطمینان مجدد و مؤکدی وجود دارد که اعضای آن به صورت فیزیکی با هم نخواهند جنگید بلکه مناقشات خود را به شیوه دیگری حل و فصل خواهند کرد.
کارل دویچ نظریه پرداز ارتباطات دو نوع جامعه امنیتی را مورد شناسایی قرار میدهد. یکی جامعه امنیتی ادغام شده و دیگری جامعه امنیتی "تکثرگرا". در جامعه امنیتی تکثرگرا کشورها با حاکمیتهای مختلف، استقلال و خودمختاری خود را حفظ میکنند. این کشورها به گونهای با هم رفتار میکنند که از توسل به جنگ به عنوان ابزاری برای حل و فصل منازعات جلوگیری میکنند ولی استقلال و خود مختاری آنها حفظ میشود.
برای تشکیل یک جامعه امنیتی تکثرگرا سه شرط لازم است. نخست ارزشهای سیاسی اصلی و اولیه کشورهای تشکیل دهنده این جامعه باید با هم سازگاری داشته باشد. لذا در حالی که دو نظام سیاسی مشابه بریتانیا و هلند ممکن است یک جامعه امنیتی تکثرگرا شکل دهند یک دموکراسی با یک دیکتاتوری نمیتوانند به این هدف دست یابند.
باید توجه داشت که سازگاری ایدئولوژیک شاید شرط لازم برای شکل گیری جامعه امنیتی باشد، اما آشکارا یک شرط کافی نیست.
دومین شرط لازم ایجاد شبکههای ارتباطی سیاسی و مانند آن است. به گونهای که حکومتها و سایر بخشهای سیاسی فعال جامعه بتوانند به پیامها، نیازها و کنشهای یکدیگر به سرعت و به طور مناسب و مؤثر و بدون توسل به خشونت پاسخ دهند. بر این اساس برای مثال فرانسه و آلمان پس از سال 1945 روابط خود را از وضعیت منازعه همیشگی به اتحاد تنگاتنگ تغییر دادند.
یکی از راهها و دلایلی که آنان به این وضعیت دست یافتند ایجاد شبکههای ارتباطی منظم در کلیه سطوح اعم از حکومتی و غیر حکومتی بین مردم و مقامات دو کشور بود.
شرط سوم تا اندازه زیادی از طریق تعامل پویای دو شرط و عامل نخست به دست میآید. استدلال میشود که پیش بینی پذیری متقابل رفتار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر یک از شرکاء و همکاران لازم و ضروری است. چنین شناخت و آگاهی از طریق فرهنگهای سیاسی مشابه به دست میآید. به طوری که به علت شباهت کشورها به یکدیگر آنها قادرند تا این واقعیت را تشخیص داده و دیگران را از طریق شناخت خود بشناسند. به همین دلیل شبکههای ارتباطی، اطلاعاتی را فراهم میسازد که میتوان با آن تصور قابل پیش بینی از دیگران ساخت.
مشخصه اصلی این نظریه انگاره جامعه فراملی است. وجود چنین جامعهای در این واقعیت نهفته است که اعضای آن در ارزشهای اصلی درک مشترک دارند و در نتیجه احساس هویت مشترکی دارند. مرز یک جامعه امنیتی عملا در جایی قرار دارد که اختلافات و جدایی فرهنگی به اندازه کافی روشن است و معنای بینا ذهنی بین مردمان دو سوی آن مشترک نیست. زیرا تنها از طریق این معنای مشترک است که جهان مورد اشاره مشترک دربردارنده کنشها، جشنها، تحلیلها و احساسات است.
نظر شما