پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۳ فروردین ۱۳۸۹، ۹:۲۹

نظریه های امنیت بین الملل-8/

امنیت از منظر نو واقعگرایان؛ تلاش بازیگران برای بقا در نظام آنارشیک

امنیت از منظر نو واقعگرایان؛ تلاش بازیگران برای بقا در نظام آنارشیک

خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: نو واقع گرایان ساختار بین الملل را فاقد مرجع اقتدار مرکزی می بینند و بر همین اساس در مقوله امنیت بر "خودیاری" تاکید زیادی می کنند.

از دیدگاه ساختارگرای "کنت والتز" نظام بین‌الملل فاقد مرجع اقتدار مرکزی است و این موضوع در منطق "والتز" و نظریه ساختارگرای او به خودیاری منجر می‌شود. بر این اساس اصل حاکم در محیط بین‌الملل خودیاری (self-help) است و چون دولتی وجود ندارد که امنیت اعضا(دولتها) را تامین کند، همه فقط می‌توانند به قدرت خود برای تامین امنیت تکیه کند. نو واقعگرایی متاثر از دیدگاه‌های کنت والتز سعی در ارائه نظریه کل‌گرا برای فهم سیاست بین‌الملل دارد. والتز با اشاره به مفهوم تقلیل‌گرایی و نقص آن به دنبال ارائه نظریه‌ای غیر تقلیل‌گرا، سیستمی و ساختارگراست.

وی با ارائه یک نظریه سیستمی واقعی، غیر تقلیل‌گرا و سیستمی مبتنی بر "خارج به داخل" ارائه می‌دهد که مطابق آن ساختار نظام بین‌الملل به عنوان علت اصلی رفتار دولتها معرفی می‌شوند.

عناصر اصلی نظریه نو واقع گرایی

- نظام بین‌الملل از دو بخش واحدهای در حال اندرکنش دولتها و ساختار تشکیل شده است. بدین ترتیب، ساختار سیستم از کنشهایی که توسط واحدهای سیستم صورت می‌گیرد مجزا است.

- ویژگی‌های واحدهای سیستم، همچنین رفتار و اندرکنش آنها، از تعریف ساختار حذف شده‌اند تا میان متغیرهایی که در سطح سیستم و متغیرهایی که در سطح واحدها عمل می‌کنند، تمیز داده می‌شود. این تمایز از این بابت ضروری است که نشان داده شود چگونه سیستم در زمانی که تغییر در سطح رفتار دولتها صورت می‌گیرد، حفظ می‌شود.

- یک نظریه سیستمی و غیر قابل تقلیل‌گرای سیاست بین‌الملل باید به تبیین این که چگونه ساختار سیستم محدودیتهایی را بر رفتار دولتها تحمیل می‌نماید بپردازد.

بدین ترتیب نظریه ساختارگرای والتز اشاره به نیروهای بین‌المللی دارد که بر رفتار دولتها تاثیر می‌گذارند. از دیدگاه والتز، این نیروها را می‌توان ساختار نام نهاد.

تعریف والتز از ساختار شامل "مجموعه‌ای از شرایط محدودکننده" می‌شود. با اشاره به این که ساختار امری نامرئی است، والتز استدلال می‌نماید که چنین ساختاری را می‌توان گزینش‌گر نامید. زیرا علت غیر مستقیم رفتار کارگزار است. به عبارت دیگر ساختار تعیین کننده رفتار کارگزار است. طبق نظریه نو واقعگرایی، ساختار شرایط محدودکننده رفتار است؛ یعنی موجب ایجاد محدودیتهایی بر رفتار دولتها می‌شود.

نو واقعگرایی ضمن تأکید بر فقدان اقتدار مرکزی، سطح تحلیل را نظام بین‌الملل قرار می‌دهد و معتقد است که ساختار نظام بین‌الملل نوع و قواعد بازی را مشخص می کند. در این راستا آنچه در درون دولتها می‌گذرد اهمیت نداشته، نمی‌توان بر ایدئولوژی و رژیم حاکم تأکید داشت. بر این اساس سیاست خارجی همه دولتها تحت عنوان تأثیر عوامل سیستمیک قرار دارند و مانند توپهای بیلیارد از همان قواعد هندسه و فیزیک سیاسی تبعیت می‌کنند.

کنت والتز بر مختصات ساختاری نظام بین‌الملل تأکید می‌ورزد و معتقد است که چنین فشارهای ساختاری سبب می‌گردد تا با وجود تفاوت در افراد و دولتها، روشها و رویه‌های نسبتا یکسان و همگونی از سوی آنها اتخاذ شود.

در حالی که واقعگرایان کلاسیک ریشه قدرت را در طبیعت انسان جستجو می‌کنند، نو واقعگرایان به نبود اقتدار مرکزی در نظام بین‌الملل اشاره دارند که طی آن انباشت قدرت را برای بقا به دولتها تحمیل می‌کند. کنت والتز تأکید واقعگرایان سنتی را تنها بر فرد و طبیعت او، روشی تقلیل گرایانه توصیف می‌کند و نظام بین‌الملل را عرصه‌ای می‌داند که رفتار تمام دولتها در درون آن شکل می‌گیرد.

بر این اساس کنت والتز نظریه‌های سطح واحد را به علت آنکه کل نظام جهانی را از طریق بررسی تعاملات اجزای آن (نظامهای داخلی) تشریح می‌نماید، قبول ندارد؛ زیرا چنین رویکردهای تقلیل‌گرایانه، درصدد یافتن یک نوع ارتباط مستقیم میان مقاصد بازیگران (دولتها) و داده‌های حاصل از کنشهای آنهاست و تنها مواردی که آنها به آن عنایت نمی‌کنند، ویژگیهای ساختاری است که آن نیز به نظام بین‌الملل تعلق دارد و خود را به نحوی از انحاء به کلیه واحدها تحمیل می‌نماید. همین عامل در مرحله غایی داده‌های تعاملی میان دولتها را تعیین می‌کند.

از آنجا که نظام بین‌الملل فاقد مرجع اقتدار مرکزی است، لذا این موضوع در منطق "والتز" و نظریه ساختارگرای او به خودیاری منجر می‌شود. بر اساس نظریه ساختارگرای کنت والتز محیط بین‌الملل خودیاری (self-help) است. خود یاری به این معناست که که چون دولتی وجود ندارد که امنیت اعضا (دولتها) را تآمین کند، همه فقط می‌توانند به قدرت خود برای تآمین امنیت تکیه کند.

در نظام بین‌الملل به این دلیل که دغدغه اصلی تامین امنیت پا برجاست، جایی برای تفکیک کارکردها باقی نمی‌ماند و همه باید به دنبال حفظ بقا به عنوان کارکرد خود باشند. به علت اهمیت بقا و فقدان مرجعی برای تضمین بقا در سطح بین‌المللی، کارکرد همه دولتها تآمین بقای خود و امنیت‌جویی است.

در نظام آنارشیک امکان همکاری بسیار محدود است. با وجود اینکه دولتها ممکن است از همکاری و همگرایی سود اقتصادی ببرند، اما عواید اقتصادی تحت الشعاع منافع سیاسی قرار می‌گیرد. دولتها همواره از چگونگی توزیع ناشی از همکاری نگرانند و از آن می‌ترسند که دیگران بیشتر از آنها از همکاری سود ببرند.

بنابراین به رغم آنکه ممکن است سود یا "دستاورد مطلق" ناشی از همکاری زیاد باشد، اما برای آنها آنچه اهمیت بیشتری دارد "دستاورد نسبی" است که اگر به زیان آنها باشد، مانع از همکاری یا تداوم آن خواهد شد. پس این آنارشی است که در میزان همکاری و حوزه‌های آن محدودیت ایجاد می‌کند.

کد خبر 1060955

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha