پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲۴ فروردین ۱۳۸۹، ۱۰:۳۳

شاخصهای مقاله فلسفی(16)

دنیای امروز عصر ترجمه و کپی‌برداری از افکار است

دنیای امروز عصر ترجمه و کپی‌برداری از افکار است

عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با تأکید بر اینکه دنیای امروز عصر ترجمه و کپی‌برداری از افکار است، گفت: اگر ملاک تفکر را کمی بدانیم، هرگز از درون تغییر و اصلاح ایجاد نمی‌شود، چه فایده‌ای دارد که آمار مقالات روزافزون باشد ولی از درون به لحاظ فکری تغییر نکنیم.

دکتر شهین اعوانی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد اینکه چرا مقالات فلسفی‌ پایه و مایه بین‌المللی ندارند، گفت: بر چه مبنا این سئوال را مطرح می‌کنید؟ از چه زاویه‌ای به فلسفه توجه می‌کنید؟ معیارتان چیست؟ کشورمان در میان کشورهای اسلامی، در طول تاریخ، مهد فکر و فلسفه بوده است. مثل آلمان در میان کشورهای اروپایی می‌ماند. زیربنای فرهنگ و علوم در کشورمان را فلسفه تشکیل می‌داده است. لذا نگوییم مقالات ما وزن و اعتبار بین‌المللی ندارند. می‌توان این سئوال را این گونه مطرح کرد که چرا فلسفه در زندگی روزمره ما جاری و ساری نیست. این سئوالی است که معمولا چه عالماً و چه عامداً مطرح می‌شود.
 
وی افزود: آنچه من از فلسفه می‌فهمم، فلسفه، روش زندگی، تعامل با خود و دیگر انسانها، اندیشه و هم‌اندیشی در ارتقاء فرهنگ، ادب، پاسخ به بحرانهای فکری در سنین مختلف، تأمل در مسائل و موضوعات دینی و ریشه‌یابی در باورها است.

کپی برداری از افکار

اعوانی در ادامه با اشاره به اینکه اغلب مشکل ما از جایی شروع می‌شود که فلسفه را با علم و دانش به معنای کلی آن در می‌آمیزیم و از فلسفه انتظارات علم را داریم. به نکاتی در این مورد اشاره کرد و گفت: به فلسفه، نه به عنوان فکر، بلکه از منظر علم فلسفه یا تاریخ فلسفه توجه می‌کنیم. در این صورت فلسفه هم می‌شود مثل سایر علوم. در این بخش ما بیشتر اقتباس می‌کنیم تا اختراع. ما گردآوری می‌کنیم تا نوآوری. از این منظر اگر بخواهیم عنوانی به عصر و زمانه خود بدهیم، عصر ما عصر «ترجمه‌گرایی» و «کپی‌برداری از فکر» است. حتی اگر دقت کنید می‌بینید تلاش در نگارش مقالات علمی و پژوهشی یا سعی در درج مقالات‌ در مجله‌های آی اس آی و... نیز شیوه غربی دارد.
 
وی افزود: سیطره کمیت، میل به افزایش آمار از دیگر نکات حائز اهمیت است. این امر خودبخود سبب می‌شود تا کیفیت تنزل کند یا مورد کم توجهی قرار گیرد و به جمع‌آوری اطلاعات و توجه صرف به سیر تاریخی موضوعات بسنده شود. این افزایش آمار اگر واقعی و خودجوش باشد، کاملاً مثبت است و زمینه رقابت سازنده را فراهم می‌آورد. وقتی ما سالانه سی فارغ‌التحصیل فلسفه در مقطع دکتری داشته باشیم و سهمیه دانشگاهها در استخدام هیئت علمی در این رشته در سراسر کشور فقط 10 نفر باشد، بدیهی است رقابت پیش می‌آید. ولی اگر پذیرش دانشجو در مقطع تحصیلات تکمیلی بی‌حساب و کتاب و بدون برنامه‌ریزی در سطح کشوری باشد، معادلها کاملاً به هم می‌خورد و نتیجه‌ای که انتظار می‌رود، بدست نمی‌آید.
 
تفکیک فلسفه و دانش از دیگر مسائل

عضو هیئت علمی مؤسسه پزوهشی حکمت و فلسفه ایران عدم توانایی در تفکیک فلسفه و دانش را از دیگر مسائل مهمی عنوان کرد که به آن کم توجهی می شود و گفت: فلسفه را با معیار دانش یا علم می‌سنجیم و از این زاویه به فلسفه نگاه می‌کنیم. البته بر عکس هم اتفاق می‌افتد یعنی از نگاه فلسفه به علوم می‌نگریم. اگر نقد فلسفی از علم و نقد علمی از فلسفه داشته باشیم، بسیار مطلوب و کارساز است. ولی چنین نقدهای فکری- علمی صورت نمی‌گیرد. ما از فلسفه هم مثل علم کاربری و سوددهی انتظار داریم.

وی عدم تأمل جدی متفکران کشورمان بر تحولات فکر فلسفی و کلامی در عصر حاضر و نگریستن دنیای اطراف با چشمان تیز و با روش نقادانه را نکته دیگر اعلام و یادآور شد: فکر و نظر دوره معاصر کمتر در معرض نقد منصفانه و مشتاقانه قرار می‌گیرد. در غالب موارد نقد اندیشه جای خود را به نقد صاحب اندیشه یا نقد شخص می‌دهد. یا وقتی که می‌خواهیم یک فیلسوف غربی را نقد کنیم، به همه جوانب فکری او توجه نداریم و بر آن اساس جزئیات فکر او را مورد انتقاد قرار نمی‌دهیم. بلکه به طور کلی او را رد می‌کنیم. با این روش نمی‌توان دانشجویی پرورش داد که به همه نکاتی که می‌خواند، بیندیشد و برای قبول یا رد آن، محک داشته باشد.

اعوانی گفت: سئوالاتی نظیر «عدالت چیست؟»، «اخلاق چیست؟»، «فضیلت کدام است؟» یا «زمان و مکان چیست؟» همه از نظر فلسفی مطرح می‌شوند. علم به این گونه پرسش ها کاری ندارد. از نظر فیلسوف هیچ پاسخ فلسفی مادام که خودِ فیلسوف شخصاً مسیر پیشینیان خود را طی نکند یا سعی نکند بر مبنای تحلیل یا تفسیر شخصی ادعاهای آنان بر فکر آنان صحه بگذارد یا راه جدیدی کشف و ارائه کند، اعتبار ندارد. سیر فلسفی به صورت انفرادی برنامه‌ریزی می‌شود حتی اگر نقطه آغاز آن بر یک سنت فکری بسیار غنی و استوار باشد. در حالی که کشفیات علم در اختیار تمام کسانی است که مایل هستند به آنها مراجعه کنند، کشفیات فلسفه فقط برای کسانی سودمند است که آمادگی تأمل درباره آنها را داشته باشند.
 
تفکر فلسفی نایب ندارد

وی با تأکید بر اینکه تفکر فلسفی نایب ندارد، افزود: پیشرفتهای علمی، کار دانشمندان نسل بعدی را تسهیل می‌کند ولی آنچه فلاسفه بر دانش‌ها افزوده‌اند، توسط فیلسوفان بعدی نیز بررسی شده و شاید فقط بتوانیم بگوییم ثمربخش‌تر شده است.
 
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه تصریح کرد: فلسفه برای هر فردی از کودک، جوان و به طور کلی هر کس که حقیقت‌جو از طریق استدلال و منطق باشد، لازم است. به نظر معلم ثانی یعنی فارابی که در جهان اسلام هم فیلسوف است و هم دانشمند، عقل هر انسانی برای پذیرش خیرات و حقایق، نیازمند استدلال و قلبش خواهان اقناع و ایجاب است. او خواهان تحول درونی به جای اصلاحات بیرونی است. غلبه با هر وسیله‌ای اعم از زور یا ریا را دشمن شرافت و حرمت انسانی می‌داند و آن را برای «مدنیت» ناکارآمد و مضر می‌یابد.
 
ملاک تفکر نباید کمی باشد

این محقق و پژوهشگر اظهار داشت: اگر ما ملاک تفکر را کمّی بدانیم، هیچوقت از درون تغییر و اصلاح ایجاد نمی‌شود. چه فایده‌ای دارد که آمار مقالات ما روزافزون باشد ولی از درون به لحاظ فکری و فرهنگی تغییر نکنیم. همانطور که فارابی معتقد است، فضل و علم، فردی نیست، بلکه جمعی است. مکارم اخلاق چه به برتری و خواه به فضیلت تعبیر شود، در هر صورت نتیجه کوشش جمعی است. بدترین شکل جامعه آن است که علما و متفکران، هر یک جداگانه بیندیشند و به صورت انفرادی تصمیم بگیرند. در این صورت احساس غربت خواهند کرد. به تعبیر امروزی پیشرفت تکنولوژی و علوم تجربی که گسترش و توسعه آنها عرضی است، می‌باید به موازات سیر فکری پیش رود و بخصوص سبب بی‌توجهی به علوم انسانی و فرهنگ و فضیلت ، که سیر طولی و کمالی در پی دارند، نباشد.

این نویسنده و مترجم یادآورشد: باز هم تأکید می‌شود از فلسفه فی‌نفسه به لحاظ نظری نمی‌توان انتظار سوددهی یا نتایج کاربردی و کارکردی داشت، به معنایی که ما از سایر علوم و تکنولوژی انتظار داریم. فلسفه شامل همه اینهاست ولی اصل و ریشه‌اش در مبانی نظری است. به پشتوانه تفکر سایر علوم بینا می‌شوند، معنا و ارزش می‌یابند.
 
وی افزود: از این روست که مثلاَ اخلاق تدریس می‌شود ولی در آن مسائل اخلاق مبتلابه در جامعه اصلاً مطرح نیست. ارتباط اخلاق نظری و عملی مغفول می‌ماند. نحوه مسائل محیط زیست شهری که در آن زندگی می‌کنیم و میزان آلودگی آن برای سلامتی خودمان، فاجعه‌بار است، به لحاظ اخلاقی و نقش و مسئولیت فردی اصلاَ مطرح نمی‌شود.
 
تدریس فلسفه در 50 مرکز آموزشی
 
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران یادآورشد: دانشجو در کلاس درس فقط به حافظه و قدرت تفکر خود تکیه و تمرکز می‌کرد. در حال حاضر در کشورمان حدود پنجاه مرکز آموزشی وجود دارد که در آن‌ فلسفه تدریس می‌شود و تنها در دانشگاه تهران حدود 120 دانشجو در مقطع کارشناسی و 35 دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد و 35 دانشجو در مقطع دکتری فلسفه داریم. ولی گمان می‌کنم با این حجم دانشجو، هنوز هم تعداد استادان آن دانشگاه از 10 استاد تجاوز نکند.
 
وی گفت: به لحاظ کمی رشد قابل توجهی داشته‌ایم ولی کمتر کسی در فلسفه اسلامی نظیر استاد حائری یزدی پیدا می‌شود که ریشه فکری‌اش فلسفه اسلامی باشد و نقد بر فلسفه غرب هم با آگاهی و مستدل صورت گیرد. در فلسفه غرب یا فلسفه تطبیقی هم تعداد استادانی که توانایی پاسخگویی به شبهات فلسفه غرب را به زبانهای زنده دنیا دارند، از چند نفر تجاوز نمی‌کند.
 
این استاد دانشگاه اظهار داشت: نکته دیگر آن که روش دانشگاهی ما هم در رشته‌های مختلف، حتی با توجه فرق آنها به لحاظ ماهیتشان، باز هم یکسان است و این می‌تواند یکی از علل رکود یا ایست فکری باشد. دانشجویان اغلب رشته‌های علوم انسانی، به ویژه فلسفه، نمی‌باید برای مطالعات خود حد و مرزی قائل باشند. اهل فلسفه باید علاوه بر کتابهای حوزه تخصصی خود در زمینه فلسفه نظری و عملی،  از ادبیات، شعر، فرهنگ، تاریخ، هنر، جامعه‌شناسی، سیاست مطالعات کافی داشته باشد. چنین انتظاری از دانشجویان رشته‌های تجربی وجود ندارد. هرچند اگر این گونه اطلاعات را هر که داشته باشد، خوب است ولی اگر بخواهیم دانشجوی خوب فلسفه باشیم، این انتظار از ما وجود دارد. ما به فلسفه به عنوان یک رشته دانشگاهی از میان دهها رشته علوم انسانی می‌نگریم. تا این نگاه هست، کارمان ناقص است.

این نویسنده و محقق تصریح کرد: متأسفانه نگاه ما به دانشجوی فلسفه بسیار اشتباه است. وقتی جوانی می‌گوید که دانشجوی فلسفه است، نگاهها به او طوری است که گویا از بدبختی و ناچاری به این رشته روی آورده است. رشته‌های مطرح بیشتر علوم پزشکی، علوم مهندسی، علوم قضایی، علوم سیاسی و... است. در صورتی که در غرب اگر شما بگویید که فلسفه خوانده‌اید، شنونده شگفت‌زده می‌شود و شما را تحسین می‌کند.
کد خبر 1062437

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha