سابقه کوشش برای تأسیس اثباتگرایی در علوم اجتماعی به کوشش اگوست کنت در قرن 19 باز میگردد. اثباتگرایی شورشی بر ضد نگرشهای متافیزیکی، مذهبی و اخلاقی در علم بود و احکام فلسفی و اخلاقی را مهمل میدانست و تنها احکامی را که دارای مابه ازاء عینی باشد، علمی میشمرد.
اثباتگرایان پیشرفت علوم طبیعی را نتیجه رهایی آنها از قید و بند نگرشهای متافیزیکی میدانستند و در پی کاربرد همان روشهای علوم طبیعی بر حوزه مطالعات اجتماعی بودند.
اثباتگرایی از این رو به وحدت کل علوم و وحدت روشهای علوم اعتقاد داشتند. اگوست کنت در کتاب "علم سیاست اثباتی" استلال کرد که علم سیاست در مقایسه با علم فیزیک، فیزیک اجتماعی است و به همان شیوه علم فیزیک، با پدیدههای دینامیک و ایستا در سطح جامعه سروکار دارد.
کنت به نظر خودش به یکی از قوانین اساسی تحول تاریخی دست یافته بود و آن قانون تکامل تاریخ و ذهن و علم در طی سه مرحله دینی، فلسفی و علمی بود.
به طور کلی در اثباتگرایی، اعتبار احکام علمی بر اساس شواهد عینی قابل اثبات است. میراث اثباتگرایی پرهیز از نگرشهای ارزشی و تجویزی و روی آوردن به توصیف، طبقهبندی و کشف قواعد عام حاکم بر رفتار، گردآوری دادهها، مشاهده و تجربه و اندازهگیری روش اصلی دانش جدید تلقی شدند.
همانگونه که اشاره شد اگوست کنت بر مسئله روش توجه و تأکید گستردهای داشت و کوشش بسیاری برای صورت بندی دقیق روش علمی انجام داد.
فلسفه اثباتی، تبیین منطقی قوانین روش علمی بود. در فلسفه او اصالت اثبات به معنای کاربرد روشهای تجربی در تحقیق و به ویژه وحدت روش تحقیق در همه علوم و تعمیم پذیری روشهای علوم طبیعی بود.
اثباتگرایی و تجربهگرایی در واقع خاستگاه نگاه پدیداری به دانش است؛ یعنی باور به اینکه امکان شناخت واقعیت محض وجود ندارد و دنیا را فقط از راه حواس میشناسیم. بر این اساس فاصله میان امور پدیداری و ذات امور از بین میرود.
نظر شما