توماس کوهن با رد برداشت رایج از علم به عنوان فرآیند انباشت تدریجی و خطی دانش، اشاره میکند که علم را باید با توجه به منطق درونی آن در نظر گرفت. وی بر خلاف تجربهگرایی محض فرانسیس بیکن، معتقد است هر گونه تجربهای متکی به نوعی قالب مفهومی یا نظری است و از چنین قالبی گریزی نیست.
دانش ما همواره خصلتی تاریخی دارد و دستیابی به یک زبان بی طرف غیر ممکن است.
کوهن بر اساس همین اعتقاد خود به تقدم نظریه بر تجربه است که پایبندی به یک سنت را برای پیشرفت علم ضروری میداند و اشاره میکند که هرگز نمیتوان کاملا از قید سنت گریخت.
این گریزناپذیری سنت، کوهن را به رد خودآگاهی دکارتی، استقراگرایی، و اثباتگرایی وادار ساخته است.
شناخت محصول دیالکتیک تجربه و نظریه است
ولی این به معنای آن نیست که کوهن اهمیت تجربه و مشاهده را نادیده میگیرد، بلکه از نظر وی برداشت و شناخت ما محصول دیالکتیک تجربه و نظریه است و تجربه دامنه انتخاب قابل قبول ما را محدود میکند و ما را از انتخاب سلطقهای نظریهها بر حذر میدارد.
کوهن در تعیین پیشرفت علمی، با نگرشی روانشناختی و جامعه شناختی بر ارزشهای جامعه علمی تکیه میکند.
وی جامعه علمی متعارف را به عنوان واحد تبیین خود میگیرد و منحصرا به روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی و به عبارت دیگر به روانشناسی ذهنیت متعارف توجه دارد و نه به روانشناسی فردی یکایک دانشمندان.
پارادایم عامل وحدت جامعه علمی است
هر چند اعضای این جامعه علمی با یکدیگر اختلاف نظر دارند، ولی این اختلاف نظر به گونهای نیست که به هر یک از آنها خصلتی منحصر به فرد ببخشد. آنچه به این جامعه علمی وحدت میبخشد، یک نمونه عالی (پارادایم) است.
کوهن در پاسخ به انتقاد از کثرت تعاریف نمونه عالی در کتاب ساختار انقلابهای علمی، این تعاریف را به دو تعریف محدود میسازد: اول، مجموعه کامل باورها، ارزشها، فنون، و دیگر تعهدات مشترک اعضای یک جامعه علمی؛ و دوم، یکی از عناصر بسیار مهم این مجموعه تعهدات یعنی آن دسته از دستاوردهای علمی یا راه حلهای عینی معماها که همچون مدلها یا سرمشقهایی میتوانند جای قواعد صریح و روشن را بگیرند و به عنوان مبنایی برای حل معماهای باقیمانده علم متعارف به کار روند.
کوهن تعریف دوم را مهمتر میداند. وی حتی برای جلوگیری از آشفتگی مفهومی، به جای نمونه عالی، مفهوم "قالب علمی" را مطرح میکند. قالب علمی از چند عنصر تشکیل میشوند. تعمیمات نمادی مشترک مثل قوانین علمی، مدلهای مشترک، ارزشهای مشترک، و عناصر دیگری مثل سرمشقها.
سرمشقها مهمترین عنصر قالب علمی را تشکیل میدهند و کوهن میگوید اصلا منظور وی از نمونه عالی همین سرمشقها بوده است که به دلیل غیر قابل کنترل شدن مفهوم نمونه عالی، به جای آن مفهوم سرمشق یا مثال آرمانی را پیشنهاد میکند.
نظر شما