دکتر سروش دباغ در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد اینکه ترویج تفکر تاچه اندازه نیازمند درک و به کارگیری شیوههای ادبی است؟ اظهار داشت: نمیتوان گفت میان ترویج تفکر و به کارگیری شیوههای ادبی رابطه ضروری برقرار است. اما به نظر میرسد اگر از ابزار ادبیات استفاده بشود در نهادینهسازی تفکر مؤثر است. اما باید یادمان باشد که ترویج تفکر تنها با استفاده از قوای ذوقی یا به تعبیر یکی از نویسندگان معاصر تأکید بر قوای حیرت به سامان نمیرسد.
وی افزود: ترویج تفکر که به نهادینهسازی عقلانیت میانجامد صرفاً متضمن به کارگیری قوای حیرت با استفاده از ذوق و ادبیت نیست. در ترویج تفکر، استدلال باید با مدعا بخواند و متفکر باید احیاناً مردم را متوجه کند که سخنانشان را مدلل اقامه کنند. باید در نظر داشت که در پارهای از موارد ممکن است کسانی بخواهند نقصان حجتشان یا نقصان استدلالشان را با ذوقورزی و استفاده از آرایههای ادبی بپوشانند. از این حیث باید به هوش باشیم که اینگونه مدد جستن از ادبیات لزوماً منتج به ترویج عقلانیت یا ترویج تفکر نمیشود.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: به همین خاطر است که میگویم رابطه ضروری بین این دو برقرار نیست. اما میتوان از ادبیات و نقد ادبی برای ترویج عقلانیت یا ترویج تفکر استفاده کرد و از آن ماده و مخزن تصورات و تصدیقات توشه برگرفت و به کار تأمل راجع آنها یا نقد ادبی پرداخت.
دباغ در مورد این سؤال که زمانی کامو میگفت تفکر هر زمان ادبیات زمان بعد است آیا این نظر را قبول دارید؟ گفت: به یک معنا با کامو میتوان همدل شد. اینطور که تفکر هر زمان یعنی محصولات فکری هر زمان و محصولات فکری هر زمان انباشته میشود و شاید در دوران بعدی، نهادینه میشود. به این معنا میشود با کامو همدل شد.
این محقق حوزه فلسفه اخلاق درباره اینکه ادبیات تاچه اندازه خود میتواند موضوع تأملات نظری باشد؟ نیز گفت: به نظرم کاملاً میتواند این مهم محقق شود. کما اینکه ما در حال حاضر چیزی به نام فلسفه ادبیات داریم و این نقد ادبی هم پژوهشی نظری درباره ادبیات و مبادی و مبانی آن است. اینکه اساساً در چه شرایطی یک متن ادبی شکل می گیرد و جهان مؤلف چه بوده است، پیشفرضهای آن چه بوده است. به هر حال ادبیات میتواند به نحوی مشمول کندوکاو نظری واقع بشود.
نظر شما