* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: فکر نمیکنید دست کم برخی از مشکلات موجود در عرصه چاپ از نگاه اداری وزارت ارشاد به این عرصه ناشی میشود؟
- اتفاقاً من میخواهم به همین نتیجه برسم. بحث بودجه را ببینید؛ سرفصلها و اعداد و ارقامی را که در بودجه سینما، کتاب، مطبوعات، هنر، موسیقی، تئاتر و غیره تعریف میشود نگاه کنید. من زمانی که به وزارت ارشاد آمدم بودجه چاپ و نشر 300 میلیون تومان بود اما سال گذشته که من بودجه را تدوین کردم و خدمت دوستان دادم و مصوب هم شد رقم آن شد 3 میلیارد و 900 میلیون تومان. چرا این اتفاق افتاد؟ ما کار کردیم، طرح دادیم، برنامه داشتیم و بر اساس برنامههایمان بودجه درخواست میکردیم. اما آیا واقعاً ظرفیت چاپ ما 3 میلیارد و 900 میلیون تومان است و ما با این رقم میخواهیم صنعت چاپمان را احیاء کنیم؟ اگر کارهای سختافزاری چاپ در حوزه وزارت صنایع باشد قاعدتاً باید این وزارتخانه در حوزه نظارتی پاسخگو باشد همانطور که در مورد نساجی و صنایع الکترونیک پاسخگو است.
* به عنوان یک مدیر فکر میکنید نگاه اداری به مسائل فرهنگی چقدر به فرهنگ ما آسیب رسانده است؟
- من درباره حوزههای دیگر نمیتوانم اظهار نظر کنم اما در حوزه چاپ که در آن مسئولیت داشتهام میتوانم حرف بزنم. من سعی کردم تمام روابط زائد اداری را حذف کنم و بعداً هم فکر کردم که میتوانیم بخشی از کارها را به ادارات کل ارشاد استان واگذار کنیم. در حوزههای دیگر فرهنگی اگر نگاه، نگاه حداقلی باشد و بنایمان بر این باشد که کار مردم را راه بیندازیم و هر چقدر میتوانیم سنگلاخهای مسیر فرهنگ را برداریم و راه را هموارتر کنیم فکر میکنم که خود صنف و بدنه آن حوزه هم با ما همکاری میکنند اما چنانچه آنها این اراده و حسن نیت را در ما نبینند و احساس کنند که دولت آمده مانعی ایجاد کند طبیعی است که اعتماد نمیکنند. مهمترین کاری که در حوزه فرهنگ باید انجام دهیم اعتمادسازی است و اهالی فرهنگ چه در حوزه هنر مکتوب چه غیرمکتوب باید به متولی حوزه فرهنگ اعتماد کنند و اگر اینگونه شود حتی اگر منِ مسئولِ نوعی نقص داشته باشم معذورات و محذوراتی داشته باشم به سادگی آنها را میپذیرند. من این را تجربه کردهام. بی رو در بایستی با اهالی صنف نشستهام و گفتهام من نمیتوانم این کار را انجام دهم. مثلاً در مورد شهرک چاپ که من میروم و تلاشم را انجام میدهم اما به نتیجه مطلوب نمیرسم آنها من را باور میکنند. در حوزه فرهنگ باید اولاً از طرف دولت حسن نیت وجود داشته باشد و از طرف دیگر باید اعتماد عمومی را نسبت به کار خودش جلب کند. اگر دولت این کار را انجام دهد، فکر میکنم این ارتباط برقرار خواهد شد.
* بحث شهرک چاپ را مطرح کردید. این پروژه به کجا رسید؟
- شهرک چاپ با حضور من کلید خورد و قبل از آن حتی ایدهاش هم مطرح نبود. آن زمان ما رفتیم کار اجراییاش را شروع کردیم و زمینی را روبروی فرودگاه امام خمینی (ره) دیدیم. برای قم هم ملکی در نظر گرفته شد. در مورد مشهد هم مذاکراتی را انجام دادیم و داشتیم کارهای مربوط به دو استان دیگر را هم انجام میدادیم. اما این میان مسئلهای پیش آمد و این یکی از همان چیزهایی است که دلایل استعفای من را تائید میکند. دوستان ما در وزارت صنایع به دلیل اینکه صنعت چاپ جزو دلمشغولیها و اساساً در حوزه وظایف و مسئولیتهای آنها نبود این مسئله را بالاجبار یا اگر اسمش را رو دربایستی نگذاریم به عنوان یک اتفاق پذیرفته بودند و الّا به لحاظ سازمانی هیچ مسئولیتی نداشتند.
* قرار بود این پروژه را وزارت صنایع بسازد و آن را در اختیار چاپخانهداران قرار دهد؟
- بله. شرکت شهرکهای صنعتی تهران قرار بود زیرساختهای آنجا را بسازد و زمین را در اختیار چاپخانهداران قرار دهد که تا به امروز متاسفانه اتفاقی نیفتاده است. اما شهرک چاپ قم توسط شرکت شهرکهای صنعتی استان قم ساخته شد و آنطوری که من اطلاع دارم قرار است تا شهریورماه هم واگذاریهایش شروع شود. اینها را با هم مقایسه کنید. به این برمیگردد که چه کسی انگیزه دارد و چه کسی انگیزه ندارد وگرنه هیچ وظیفه سازمانی الزام نکرده است و به همین بهانه هر کس بنا به سلیقه خودش کار میکند.
* یعنی صرفاً نبود انگیزه باعث متوقف شدن این پروژه در تهران شده است؟
- دقیقاً. چون الزام قانونی پشت قضیه نیست. من عرضم این است اگر چنانچه این حدود وظایف تعریف و تعیین شود آنوقت میتوان الزامات قانونی را تعریف کرد و متناسب با آنها بر عملکرد مسئولان نظارت کرد و از آنها پاسخ خواست.
* برویم سراغ چاپ کتابهای درسی کشورهای همسایه که البته متوقف هم شد. گفته میشد مشکلات سیاسی ناشی از حضور آمریکا در افغانستان و عراق موجب توقف این طرحها در این کشورها بود. لطف کنید در این باره شفاف توضیح دهید.
- من قبول ندارم که این مسائل سیاسی بتواند نقش جدی بازی کند گو اینکه بیتاثیر نیست. اما تجربه حوزه تجارت و اقتصاد نشان داده اگر کسی مصمم باشد که کاری را انجام دهد از این موانع هم میتواند به راحتی عبور کند. ضمن اینکه دنیا فقط افغانستان نیست. دنیا دنیای بزرگی است و ما باید تصورمان را از حوزه صادرات اصلاح کنیم. این تصور که ما به صورت کمک یا امتیاز این کارها را برای کشورهای دیگر انجام دهیم کار اشتباهی است. باید نگاه، نگاه متقابل و تعاملی باشد؛ بخشی از نیازهای آنها را ما تامین بکنیم بخشی از نیازهای ما را آنها. تصورمان این نباشد که چون افغانستان دوران زیادی تحت اشغال و ستم و جنگ بوده، قاعدتاً ما هر چیزی را بدهیم آنها باید بپذیرند و اساساً آنها باید بیایند از ما تقاضا کنند. نه! اینگونه نیست. آنها میتوانند نیازهایشان را از هزاران جا از چین، از ترکیه از کشورهای دیگر که به مراتب کارهای باکیفیتتری از ما تحویلشان میدهند، تامین کنند. البته فقط بخشی از مشکل جدی که در حوزه صادرات وجود داشته به چاپ کتابهای درسی برمیگردد و البته حجم زیادی از این مشکل بحث بستهبندی است. بخش اصلی این مشکل به نگاههای بخشی برمیگردد یعنی اساساً چیزی به عنوان تولید محصولات چاپی برای صادرات شکل نگرفته است. نکته دیگر این است که تجربه کارهای مشترک هم نداریم؛ اینکه ما به صورت کنسرسیوم شرکت کنیم. مثلاً اگر میخواهیم یک پروژه بزرگ را در سطح بینالمللی انجام دهیم از توانمان خارج است که چهار، پنج تا چاپخانه با همدیگر یک کنسرسیوم تشکیل بدهیم و پروژه را از طرف خارجیمان بگیریم. اجازه بدهید که این را هم بگویم که در تجربه چاپ کتابهای درسی عراق دوستانی که برای این کار اقدام کردند، متاسفانه خاطره تلخی را به جا گذاشتند و با حیثیت صنعت چاپ ایران بازی کردند.
* بیشتر توضیح میدهید؟ یعنی دقیقاً چه کار کردند؟
- دوستانی که در اتحادیه چاپخانهداران بودند و پروژه چاپ کتابهای درسی عراق را بر عهده گرفتند واقعاً مشکلات جدی ایجاد کردند. هم در کیفیت کارهایی که ارائه دادند هم در زمان تحویل کار خُلف وعده کردند و مسائل دیگر که متاسفانه باعث شد هم طرف عراقی اعتمادش را به صنعت چاپ ایران از دست بدهد و هم ایرانیها ضرر کنند چون ابتدای کارشان بود و داشتند دورخیز میکردند برای کارهای بینالمللی لذا با ترس بیشتری مواجه شدند و این باعث شد جسارت ورود به بازارهای دیگر کشورها را هم از دست بدهند. به هر صورت خیلی از کشورها به خصوص کشورهای مشترک المنافع این ظرفیت را داشتند که ما برویم کار چاپی آنها را انجام دهیم. نداشتن تجربه برای کارهای جمعی و انجام کارهای صادراتی و تجربه تلخی که در ابتدای کار پیش آمد مانع از ادامه کار شد. فکر میکنم اتحادیه صادرکنندگان محصولات صنعت چاپ میتوانست در این زمینه نقش ایفا کند و اساساً وظیفهاش این بود که بیاید با سازمان توسعه تجارت، وزارت ارشاد، وزارت بازرگانی و دیگر سازمانهای مرتبط رایزنی کند که به اعتقاد من آنطور که باید و شاید نتوانست این کار را انجام دهد.
* اساساً فکر میکنید صنعت چاپ ما این توان را دارد که کتابهای دیگر کشورها را چاپ کند؟ بگذراید از زاویه دیگر این سوال را بپرسم. آیا از آن طرف هم این تقاضا وجود دارد یا این فقط اصرار ماست؟ آنها خودشان نمیتوانند کتابهای خودشان را چاپ کنند؟
- ما نمیتوانیم در خلاء زندگی کنیم. این یک بازار است و بازار هم یک میدان جنگ است .یعنی اینگونه نیست که آنها به یک کالا نیاز داشته باشند و شما بروید آنجا و آنها هم بگویند که الّا و بلّا فقط شما باید این کار ما را انجام دهید. طبیعی است که وقتی ما میرویم آنجا رقیب داریم. یک رقیبمان ترکیه است و یک رقیبمان چین است. باید آنجا رقابت کنیم و در کیفیت کارمان و در زمان تحویل آن رقابت کنیم. طبیعی است تا تجربه نکنیم نمیتوانیم رقابت کنیم. تجربه مشخص و مناسب ما نمایشگاه پکو بود که در مشهد برگزار شد و هنوز هم که هنوز است پیامدهای مثبت آن وجود دارد.
* در زمان مسئولیتتان در وزارت ارشاد تاکید زیادی بر توجه دانشجویان به حوزه چاپ داشتید و تلاشهایی هم برای راهاندازی رشته، دانشکده و دانشگاه چاپ صورت گرفت. فکر میکنید بستر این کار اکنون فراهم شده است؟
- در عرصه آموزش صنعت چاپ ما با یک فاجعه مواجهیم و اصلاً ابایی ندارم از اینکه این اصطلاح را به کار ببرم. مادامیکه ما به آموزش توجه نکنیم هیچ حرفی در زمینه توسعه صنعت چاپ و صادرات محصولات آن و بلکه ادامه حیات این صنعت نمیتوانیم بزنیم. آموزش هم باید در همه ارکان این صنعت اتفاق بیفتد. هم آموزشهای پایهای و هم آموزشهای فنی و حرفهای و هم آموزشهای عالی که برای آینده صنعت چاپ میتواند مفید باشد. ما حتی در یک دانشکده صنعتی رشته چاپ نداریم. جالب اینجاست که چاپ یک رشته کاملاً فنی است و باید آموزشهای فنی حرفهای داشته باشیم در حالی که فقط سه آموزشگاه فنی و حرفهای در تهران، قم و اصفهان داریم که اگر به آنجاها مراجعه کنید با گریه و زاری خارج میشوید. همه اینها به همان نکتهای برمیگردد که ابتدا گفتم. صنعت چاپ در جای خودش قرار نگرفته است. حوزه فرهنگ نمیتواند دورههای آموزشی و کارگاهی چاپ را برگزار کند و اساساً این وظیفه را ندارد. وضعیت آموزش چاپ ما بسیار اسفناک است و چنانچه به آن توجه جدی نکنیم نباید توقع زیادی هم از آن داشته باشیم. برعکس معتقدم صنعت چاپ با توجه به پیشینهای که داشته و ظرفیت بالقوهای که دارد میتواند پذیرای استادان مختلفی از سراسر جهان باشد و باید این اتفاق بیفتد و گریزی از آن نیست. در حال حاضر تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که یا استادانمان را به خارج از کشور بفرستیم تا اطلاعاتشان را به روز کنند یا استاد از خارج به ایران وارد کنیم. تنها کاری که من توانستم بکنم این بود که مرکز علمی کاربردی واحد شماره 5 را تقویت بکنم. نگاهی به واحدهای درسی در زمینه چاپ بکنید. به جرات میتوانم بگویم که 10 سال است این واحدها عوض نشده است؛ رشتههایی که برای هنرستانهای چاپ در آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است، به هیچ وجه با شرایط موجود ما تطبیق نمیکند. ما هنوز هم رشتهای به نام حروفچینی سربی داریم چیزی که سالهاست منسوخ شده است.
نظر شما