اگر درس بخوانی در کنکور قبول میشوی.
تو خوب درس خواندهای.
پس در کنکور قبول میشوی.
مثال دیگر:
اگر دروغگوی قهاری باشی در کنکور قبول میشوی.
تو دروغگوی قهاری هستی.
پس در کنکور قبول خواهی شد.
اگر به این دو مثال به خوبی توجه کنیم خواهیم دید که هر دوی آنها استدلالهایی معتبرند و ما در آنها با وضع مقدم، تالی را نتیجه گرفتهایم اما در اولی ما با مقدماتی معقول، تالی را نتیجه گرفتهایم حالآنکه در مثال دوم اگر چه با استدلالی معتبر مواجهیم اما مقدمه آن آشکارا نامعقول است. بنابراین باید همواره این نکته را در نظر داشت که جز اعتبار استدلال لازم است همه ارکان و مقدمات استدلال نیز ارزیابی شوند.
اما در منطق علاوه بر قاعده «وضع مقدم»، قاعدهای دیگر نیز وجود دارد که آن را «رفع تالی» میگویند؛ به این صورت که اگر قسمت تالی در یک جمله شرطی نفی شود، میتوان نفی مقدم آن جمله شرطی را نیز نتیجه گرفت.
الف: اگر باران بیاید زمینها خیس میشوند.
زمینها خیس نشدهاند.
پس باران نیامده است.
این استدلال یک قیاس معتبر است. اما گاه ذهن به دلیل پذیرش این قاعده ممکن است به خطا بیفتد و گمان کند با «رفع مقدم» نیز میتوان نفی تالی را نتیجه گرفت. این موضوع در مثال فوق اینگونه خواهد بود:
ب: اگر باران بیاید زمینها خیس میشوند.
باران نیامده است.
پس زمینها خیس نشدهاند.
این استدلال نمونهای از مغالطه رفع مقدم است. اما باید توجه داشت که یک واقعه (معلول) ممکن است علتهای گوناگونی داشته باشد. بنابراین با نفی یک علت نمیتوان مطمئن بود که آن واقعه رخ نداده است. در همین مثال میتوان فرض کرد که باران نیامده است اما کسی زمینها را خیس کرده باشد.
مثالی دیگر:
اگر سیگار بکشی مشکلات تنفسی پیدا خواهی کرد.
سیگار نمیکشی.
پس مشکلات تنفسی نداری.
در اینجا باز میبینیم که با رفع مقدم، رفع تالی نتیجه شده است. در صورتی که ممکن است فردی سیگار نکشد اما در محیطی آلوده کار کند و باز دچار مشکلات تنفسی شود؛ چراکه سیگار کشیدن تنها علت به وجود آمدن مشکلات تنفسی نیست.
حال اما اگر به مثال اول خود در این یادداشت بازگردیم نکاتی آشکارتر خواهد شد:
الف) قاعده رفع تالی:
اگر درس خوب بخوانی در کنکور قبول میشوی.
تو در کنکور قبول نشدهای.
پس خوب درس نخواندهای.
ب) مغالطه رفع مقدم: اگر خوب درس بخوانی در کنکور قبول میشوی.
تو خوب درس نخواندهای.
پس در کنکور قبول نمیشوی.
همانطور که میبینیم در مثال «ب» به سادگی میتوان اشکال استدلال را نشان داد. چراکه ممکن است علت اینکه فردی در کنکور قبول نشده است نه فقط درس نخواندن، بلکه عوامل و علل دیگری نیز باشد. مثلاً ممکن است فرد در روز امتحان بیمار شده یا تصادف کرده باشد و در نتیجه به موقع به محل برگزاری آزمون نرسیده باشد و در نتیجه در کنکور قبول نشود، حتی اگر خوب درس خوانده باشد. پاسخ این جمله شرطی به پرسش «آیا اگر خوب درس نخوانی در کنکور قبول میشوی؟» لزوماً منفی نخواهد بود.
اما همین توضیحات میتوانند در مورد مثال الف نیز مطرح شوند. یعنی میتوان فرض کرد که فرد خوب درس بخواند اما باز در کنکور قبول نشود. در اینجا باید توجه داشت که ما در منطق با صورت گزارهها سر و کار داریم و اگر در مقام توضیح نکاتی گفته میشود برای فهم بهتر مطلب است.
به عبارت دیگر ما در منطق صوری به خود گزاره نظر میکنیم. منشأ پذیرش دو قاعده وضع مقدم و رفع تالی، در واقع صورت قضیه است و نه مسایل محتوایی دیگری که امکان لحاظ کردن آنها در استدلال وجود دارد.
بنابراین در قاعده رفع تالی با نظر به جمله شرطی «اگر درس بخوانی در کنکور قبول میشوی» نمیتوان مفروضات دیگری را وارد بحث کرد. در همین مثال با فرض قبول نشدن در کنکور باید گفت که فرد «حتماً خوب درس نخوانده است».
اما در قاعده رفع مقدم، آنچه از جمله شرطی مذکورمیتوان دریافت این است که «اگر خوب درس بخوانی در کنکور قبول میشوی». این گزاره چیزی به ما درباره اینکه اگر خوب درس نخوانیم چه میشود نمیگوید و به همین دلیل است که نمیتوان از درس نخواندن فرد (رفع مقدم)، نتیجه گرفت که وی در کنکور قبول نخواهد شد.
نظر شما