پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۹ شهریور ۱۳۸۳، ۱۲:۱۹

انتقاد شديد تحليلگر ارشد سياسي انگليس از سياستهاي واشنگتن در برابر تهران

پاتريك سيل : ايران تنها كشوري است كه مي تواند به ثبات عراق كمك كند / آمريكا بايد به اسرائيل درباره عواقب اقدام جنون آميز عليه ايران هشدارجدي دهد

پاتريك سيل : ايران تنها كشوري است كه مي تواند به ثبات عراق كمك كند / آمريكا بايد به اسرائيل درباره عواقب اقدام جنون آميز عليه ايران هشدارجدي دهد

پاتريك سيل نويسنده معروف انگليسي وكارشناس مسائل خاورميانه درمقاله اي با تاكيد بر ضرورت بازنگري در سياست خارجي دولت آمريكا، اين كشور را از هرگونه اقدام خصمانه عليه ايران برحذر داشته و تاكيد مي كند ايران تنها كشوري است كه مي تواند به برقراري ثبات در عراق كمك كند و واشنگتن بايد به تل آويو درباره تبعات هرگونه اقدام جنون آميز عليه تهران هشدار جدي دهد.

به گزارش خبرگزاري مهر، پاتريك سيل نويسنده معروف انگليسي و كارشناس مسائل خاورميانه كه تاكنون مقالات زيادي در انتقاد از سياست دولتمردان آمريكا به رشته تحرير درآورده است، در مقاله جديد خود با اشتباه خواندن سياست خارجي دولت آمريكا ضرورت بازنگري بنيادين اين سياست ها را مورد تاكيد قرار مي دهد .

پاتريك سيل در مقاله اي تحت عنوان " سياست خارجي آمريكا نيازمبرمي به بازنگري بنيادين  دارد " نوشت : خواه جرج بوش  در انتخابات ماه نوامبر (12 آبان) پيروز شود يا جان كري به كاخ سفيد راه پيدا كند، سياست خارجي آمريكا به يك بازنگري بنيادين نياز دارد.

اشتباهاتي كه دولت بوش بويژه در خاورميانه مرتكب شد، از نظر حجم بسيار سنگين و حيرت آور است زيرا روح و فضاي سردرگمي را در سطح جهان ترويج كرد و امنيت ملي آمريكا و امنيت هم پيمانان اصلي را در معرض خطر قرار داد.

شكي نيست كه توني بلر نخست وزير انگليس مسئوليت ويژه اي در نابساماني و وخامت اوضاع بر عهده دارد زيرا او به جاي مهار كردن و كنترل بوش كه در توانش بود بويژه در دو مساله بسيار مهم يعني عراق وفلسطين، به سرعت براي قرارگرفتن درركابش حركت كرد و براي اعلام موافقتش با جنون آمريكايي شتابان پيش رفت.

به گزارش خبرگزاري مهر پاتريك سيل در مقاله خود مي پرسد: نتيجه اين جنون چه بود؟ شعله ور شدن جنبش انقلابي اسلامي كه اكثر اعضايش آمادگي خود را براي كشته شدن در راه آرمان و هدف خود نشان دادند كه منجر به آن عمليات تروريستي زشت بود، بله  مهمترين اين عمليات ها عملياتي بود كه آمريكا را در 11 سپتامبر 2001 هدف قرار داد و علاوه بر آن كشورهاي زيادي در نقاط مختلف جهان نيز هدف عمليات تروريستي قرار گرفتند.

بدون شك احساسات انقلابي برضد تكبر و خودخواهي و خوي جنون آميز و وحشيانه غرب (آمريكا) كه شكل گيري آن از زمان مديدي در دل ها آغاز شده بود و چه بسا اين احساسات ازهنگامي كه انگليس و فرانسه پس از جنگ جهاني اول اقدام به تقسيم كشورهاي عربي آسيا و سپس تشويق جنبش استعماري صهيونيستي در فلسطين كردند، در حال تبلور بود.

 اما عملكرد وسياست دولت بوش و دولت شارون طي سه يا چهار سال گذشته اين احساسات را تشديد وجريحه دار كرد،  جنگ آمريكا عليه عراق و سكوت و سهل انگاري بوش در مقابل تخريب جامعه فلسطين بدست رژيم شارون خشم بي سابقه اي را در نقاط مختلف جهان بويژه در جهان اسلام و عرب برانگيخت تا جائي كه امروز به آمريكا و همپيمانش اسرائيل به عنوان منبع تمام بدبختي ها و فلاكت ها و شرور نگريسته مي شود.

به رغم مسافتي كه خاورميانه و آمريكا را از هم جدا مي كند، افكار عمومي آمريكا به وخامت و آشفتگي ملموس وضعيت بين المللي كشورش در منطقه حياتي و استراتژيك جهان يعني خاورميانه اهتمام نشان مي دهد، زيرا آمريكا براي برآوردن نيازهاي انرژي خود به اين منطقه بسيار وابسته ومتكي است .

همچنين مركز تحقيقاتي " بيو" در آمريكا معتقد است: سياست خارجي دولت بوش منجر به خارج شدن فرصت هاي شغلي و بيمه درماني از صدر توجه واهتمام ملت آمريكا شد.

آخرين نظرسنجي كه دو هفته پيش منتشر شد، نشان داد كه مهمترين تغيير بنيادين بر افكار عمومي آمريكا از هنگام جنگ ويتنام پديدار شد كه بر اساس آن 46 درصد آمريكايي ها اولين مشكلي را كه بايد به آن رسيدگي شود، سياست خارجي دولت خود قلمداد كردند درحالي كه 26 درصد فقط معتقدند اولويت بايد به اقتصاد داده شود.

با افزايش تلفات آمريكايي ها و هزينه هاي مادي اين كشور در عراق ، آهنگ تاييد جنگ عليه بغداد در ميان مردم آمريكا به تدريج كاهش يافت، همانطور كه روزنامه نيويورك تايمز در تيتر اصلي سوال نظاميان آمريكايي در عراق را منتشر كرد كه " چرا ما اينجا هستيم؟"  و سوال " چرا(مسلمانان) از ما نفرت دارند؟" سوالي است كه بر زبان هر آمريكايي جاري است. 

احتمالا اين بيداري مردمي در آمريكا و توجه و اهتمام آنها به خطرات خارجي، تاثير بزرگي بر انتخابات رياست جمهوري آينده دارد و چه بسا اين تاثير به نفع جان كري نامزد دمكرات باشد.

كري خواهان سياست خارجي كه نسبت به جنگ عليه تروريسم حساسيت بيشتري داشته باشد، است كه اين خواسته با مخالفت ديك چني معاون رئيس جمهور آمريكا روبرو شد كه با تمسخر به وي گفت : "جنگي كه از حساسيت برخوردار شود هرگز نخواهد توانست جلوي اشراري را كه سه هزار آمريكايي را كشتند، بگيرد"

چنين طرز فكر كهنه و فسيل شده اي كه مرداني مانندچني و رامسفلد بكار مي برند باعث كشانده شدن آمريكا به سوي بن بست وباتلاق شده است .    

اجازه دهيد موقتا دلايل دروغين دولت بوش براي شروع جنگ عليه عراق و اشتباهات دستگاه هاي اطلاعاتي و ضعف برنامه ريزي دولتمردان آمريكا براي دوران پس از جنگ و تخريب و نابودي دولت عراق و كشتار گسترده غير نظاميان و مجروح كردن آنها در سطح گسترده در فلوجه، نجف و اماكن ديگر و شكنجه جنون آميز اسرا و تخريب ديوانه وار مناطق مسكوني با بكارگيري سلاح هاي سنگين در مناطق مسكوني را كنار بگذاريم كه تمام اين مسائل را مي توان به شكست سياست ها  و سردرگمي و آشفتگي  بزرگترين قدرت دنيا نسبت داد كه اعتنايي به توان و بودجه نظامي نمي كند و در دام اين گمان وتصور افتاده است كه مشكلات سياسي پيچيده را مي توان با بكارگيري قدرت سركوبگر حل و فصل كرد. اما حوادث به وضوح ثابت كرد كه ابزار نظامي به تنهايي نمي تواند بر سازماني مانند القاعده كه در سايه فعاليت مي كند و نه هويتي دارد و نه دولت، غلبه كند يا بر جنبش نافرماني ملي كه نظاميان آمريكايي با آن در عراق روبرو هستند، سيطره يابد، آمريكا تاكنون استراتژي موثري براي مقابله با اين يا آن درگيري نداشته است.

ما معتقديم كه جرج بوش رئيس جمهور آمريكا به جاي اين، نظريه جنگ پيشگيرانه را ارائه مي كند كه مداخله نظامي را براي مهار كردن ناآرامي ها موثر مي داند و براي تحميل اراده آمريكا به طور يكجانبه گرايي تلاش مي كند و با اين وسيله قوانين بين الملل را زير پا مي گذارد.

نظريه جنگ پيشگيرانه بوش منجر به تيرگي روابط آمريكا با هم پيمانان اروپايي اش و بروز بحران در روابط دو سوي اقيانوس اطلس شده است كه چه بسا براي اصلاح اين وضعيت به چندين سال زمان نياز باشد، به اين مساله خشم و عصبانيت جهان اسلام را از آمريكا اضافه كنيد.

 شايد راز شكست آمريكا در اين نهفته باشد كه دولت آمريكا نمي خواهد به اين نكته اعتراف كند كه ريشه هاي تروريسم اسلامي(بنا به ادعاي خود)  به سياست هاي اين كشور بر مي گردد، در حالي كه تمام جهانيان، تروريسم را در درجه اول واكنشي به سياست هاي دلت آمريكا تلقي مي كند.

مي بينيم كه مسئولان بلندپايه واشنگتن بويژه نومحافظه كاران بويژه دوستان اسرائيل با خشم و غضب اين ارتباط دادن را رد مي كنند، آنها ادعا مي كنند كه  دشمني وخصومت با كشورشان نتيجه و محصول جوامع واپس گراي اسلامي و كشورهاي شكست خورده و مذهبي است كه خشونت را در خود جاي داده است،  و اين دشمني هيچ ارتباطي با جنگ افروزي هاي آمريكا يا اشغالگري وحشيانه اسرائيل درفلسطين ندارد، بلكه مي گويند كه بايد تلاش هاي بيشتري براي تشريح ارزش هاي آمريكايي به افكار عمومي جهان اسلام صورت گيرد.

به گزارش مهر پاتريك سيل در ادامه تحليل خود افزود: كميته مكلف به تحقيقات درباره حوادث 11 سپتامبر دولت آمريكا را توصيه كرد منابع بيشتري براي حمايت از راديوهايي كه درجهان اسلام برنامه پخش مي كنند و براي تشويق از سرگيري اعزام هيات هاي علمي و مبادله برنامه ها و كمك به ريشه كن كردن بيسوادي رايج در خاورميانه و تلاش بيشتر براي تشويق توسعه اقتصادي و تجاري انجام دهد وخلاصه اينكه كميته تمام چيزها را توصيه كرد اما براي تغيير و دگرگوني در سياست هاي دولت آمريكا  توصيه اي نكرد.

چنين شيوه بررسي  فقط در جهت اشتباه پيش نمي رود، بلكه به آمريكا بهانه  مي دهد تا خود را از بررسي ريشه هاي تروريسم بي نياز بداند، يعني احساسات خشم ونااميدي و شكست سياسي كه مردان و زنان را به سمت وارد كردن ضربه به جلادان خود مي كشاند هرچند به بهاي از دست رفتن زندگي شان باشد به عنوان مثال آمريكا به جاي توقف ساخت ديوار ننگين حائل اسرائيل و گسترش شهرك سازي عكس آن را انجام داد يعني از اين اقدامات غير قانوني اسرائيل حمايت مي كند در حالي كه تنها كشور جهان است كه مي تواند از سياست هاي تل آويو جلوگيري كند.

                          ليست اشتباهات آمريكا
شكي نيست كه جنگ عليه عراق يك اشتباه فاحش بود كه همچنان تبعاتش دامن تمام منطقه را گرفته است و شايد بحران و مشكل آمريكا كه ناگزير رئيس جمهور آينده آمريكا چه بوش يا كري بايد با آن روبرو شود اين است كه ابرقدرت جهان تحمل ذلت عقب نشيني را ندارد كما اينكه قدرت باقي ماندن را ندارد، هر دو گزينه مخاطرات كلي براي آمريكا دارد.

در اين بين درگيري هاي نجف و فلوجه گرفتاري و خطري بزرگي براي آمريكا خواهد داشت زيرا نه تنها باعث عكس العمل شيعيان مي شود بلكه بازتاب فرامرزي آن نيز براي آمريكا خطرناك است.

جنگ عليه عراق انجام شد، خطرات اين جنگ را به اشتباه  آمريكا در تحميل مجازات 13 ساله عليه عراق اضافه كرد، تحريمي كه جامعه عراق را ويران كرد و كشور را ناتوان و بي رمق كرد ، مورخان در آينده اينگونه نتيجه گيري خواهند كرد كه آمريكا و همسايگان عراق در منطقه خليج (فارس) اگر ارتباط با صدام را با كمي هوشياري پس از جنگ عراق عليه ايران بررسي مي كردند نه در سال 1990 حادثه اشغال كويت روي مي داد و نه حلقه خشونت و ويراني كه در آن زمان به وقوع پيوست، اتفاق مي افتاد.

صدام پس از جنگ تلخ عليه ايران كه هشت سال طول كشيد خواست كه به نقشش به عنوان مذاكره كننده اصلي با آمريكا در رام كردن كشورهاي خليج(فارس)اعتراف شود و اگر ديپلماسي هوشيارانه را با او اجرا مي كردند چه بسا مي توانستند او را به رهبر يك كشور مسئوليت پذير تبديل كنند اما سرنگوني رژيم وي  به نفع منافع ملي آمريكا يا انگليس نبود، بلكه به نفع اسرائيل وديگراني بود كه او را خطري مي دانستند كه بايد با آن مقابله كرد و سركوب كرد.

پاتريك سيل در اواخر مقاله خود اشتباه ديگر آمريكا را كه مي خواهد مرتكب شود، تهديد عليه ايران و مواضع خصمانه دولتمردان كاخ سفيد عليه تهران عنوان مي كند و مي نويسد:
به نظر مي رسد كه آمريكا در آستانه ارتكاب اشتباهي مشابه در روابطش با ايران است شماري از ايراني ها و از جمله شخصيت هاي معروف محافظه كار آماده گفتگوي جدي با آمريكا (به صورت مشروط و در صورت اصلاح سياست واشنگتن در قبال تهران ) هستند اما آمريكا به جاي ورود به گفتگو با ايران كه تنها كشوري است كه با سوريه مي تواند به ثبات اوضاع در عراق كمك كند، شروع به متهم كردن ايران به دخالت در عراق كرد و تهران را به اعمال تحريم تهديد كرد و بدتر از آن تهديد كرد اگر از بلندپروازي هاي هسته اي خود دست برندارد، اقدام خواهد كرد.

 به نظر مي رسد اسرائيل، آمريكا را بر ضد ايران تحريك مي كند زيرا مي خواهد كه تنها قدرت هسته اي منطقه اي باشد و به همين دليل به اين اشاره كرد كه به نيروگاه هسته اي ايران با همان شيوه اي كه نيروگاه هسته اي عراق را در سال 1981 ميلادي هدف حملات خود قرار داد، حمله خواهد كرد.

نكته شگفت آور اين است كه آمريكا، اسرائيل را از (تبعات ) حمله به ايران برحذر نمي دارد و از دادن هشدارجدي به تل آويو درباره چنين اقدام جنون آميز عليه ايران خودداري كرد.

نتيجه اينكه آمريكا از كمك هاي هم پيمانان اصلي اش انگليس كه خيلي كم توانسته است بر سياست هاي آمريكا تاثيربگذارد واسرائيل كه برعكس هرچه كه لازم بود دراين زمينه انجام داد، بهره اي نبرده است .

کد خبر 107867

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha