پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۰ شهریور ۱۳۸۳، ۱۰:۱۱

گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" بررسي مي كند:

جهان اسلام؛ بيمها و اميدها

خبرگزاري "مهر"، گروه دين و انديشه : در اين باب كه وضعيت كنوني جهان اسلام از جهات گوناگون چيست اتفاق نظري وجود ندارد و چه غربيان و چه مسلمانان براي جواب به اين پرسش در آغاز راه طولاني خود قرار دارند. آنچه در اين جا مي آيد مي تواند در حكم مقدمه و تمهيدي براي اين موضوع و پرسش مهم قلمداد شود.

 

                            1

سخن گفتن از جهان اسلام و فرصتها و چالشهايي كه فراروي اين جهان و تمدن قرار دارد كار آساني نيست . به چند دليل : اول آن كه جهان اسلام فرهنگها و كشورهاي زيادي را در دل خود جاي داده است و هريك از اين فرهنگها ، سرنوشت و چشم اندازهاي خاص خود را دارا هستند كه بررسي مجزايي را مي طلبند. ثانيا سخن گفتن از جهان اسلام نياز به ابزارها و روشهايي دارد كه اولا به جهت ضعف فرهنگي كشورهاي اسلامي در سده اخير از عهده متوليان اين كشورها بر نمي آيد و ثانيا ابزار غربيان نيز براي تحليل اين وضعيت اگر لازم است كافي نيست، چرا كه سخن گفتن از اين جهان نياز به گونه اي همدلي دارد كه مغرب زمينيان از داشتن آن محروم هستند. به همين جهت است كه بررسي و تحليل اين جهان بزرگ ، پرريشه و تاثيرگذار از درون و با مدد از نخبگان مسلمان بسيار ضروري و حياتي است. واضح است كه براي رسيدن به گفتمان فربه و گسترده در اين باره راهي طولاني در پيش است و هر سخن و نظري كه در اين باره مي رود در حكم مقدمه و پيش در آمدي است كه فرارسيدن آن گفتمان آرماني را ميسرتر مي سازد. 

                           2

براي سخن گفتن از بيمها و اميدهايي كه فراروي اين تمدن و جهان قرار دارد بايد از اميدها آغازيد ؛ چرا كه بسط و تبيين درست اين گستره خود به خود بيمها را نيز روشن خواهد ساخت و راه را بر ارايه راه حلها و راهكارهاي درست خواهد گشود.

 جهان اسلام بي ترديد در منظومه و نظام كنوني فرهنگي - سياسي جهان، بزرگترين و مهمترين رقيب تمدن غرب به شمار مي رود. حضور و بروز كمونيسم و مطرح بودن جنبه هاي نظامي و سياسي آن، براي غرب تنها يك اولويت جديد را به وجود آورد كه مغرب زمينيان ناگزير بودند به جد در طرد و نفي آن بكوشند اما آنها مي دانستند و هم اكنون بهتر مي دانند كه مهمترين رقيب و "ديگر" آنها جهان اسلام است كه از بن مايه هاي فربه و قوي فرهنگي بهره مند است.

مغرب زمينيان البته مي دانند از فرهنگي بايد هراسيد كه ريشه هاي عميق فرهنگي دارد وگرنه آنچه با بادي مي آيد با بادي ديگر از بين مي رود و پديده ها و تمدنهاي سياسي - نظامي اين گونه هستند. بي سبب نيست كه ركن ركين نظريه جدال تمدنهاي ساموئل هانتينگتون بر اهميت و قوت اسلام تاكيد دارد . به نظر هانتينگتون سرنوشت نهايي تمدنها جدال است و جدال اصلي تمدنها در سده بيست و يكم ميان تمدن غرب و تمدن اسلامي روي خواهد داد. بگذريم از اين كه در اين نظريه هم مغالطات جدي معرفتي و نتيجه گيري هاي نادرست وجود دارند اما به نظر ما اين نظريه به خوبي مي تواند نشانگر ديدگاه سياستمداران غربي نسبت به تمدن اسلامي باشد. اين تلقي مغرب زمينيان نسبت به تمدن اسلامي هرچند معوج است و عاري از واقع بيني است و سياست بازي و سياسي كاري هم با آن در هم آميخته اند از حقيقتي مهم پرده بر مي دارد و آن اهميت جهان اسلام است كه متاسفانه بسياري از مسلمانان خود از آن غفلت كرده اند . بدين جهت مي توان به نكات ذيل به عنوان اميدهايي كه فراروي مسلمانان و تمدن اسلامي وجود دارند اشاره كرد:  الف. جمعيت مسلمانان بيش از يك ميليارد نفر است و جالب اين است كه با وجود پراكندگي جمعيتي مسلمانان در سرتاسر جهان، درصد بالايي از اين جمعيت در محل واحدي يعني خاورميانه زيست مي كنند و همين قدرت آنها را بيش از پيش نشان مي دهد.

ب.  خاورميانه منطقه حساسي است. اولا اهميت ژئوپلتيك بسيار مهمي دارد و پل بين شرق و غرب به حساب مي آيد و ثانيا منابع مهم انرژي جهان از جمله نفت همه كشورها و تمدنها را به اين منطقه محتاج كرده است.

پ. مسلمانان اگر از جهت مادي و مالي ثروتمندند از جهت ذهني - فكري - هويتي نيز از تاريخ و فرهنگي بس غني بهره مند هستند. ذكر مددي كه مغرب زمينيان از دستاوردهاي فكري - علمي مسلمانان گرفته اند آنقدر از سوي غربيان و مسلمانان بازگو شده كه ذكر مجدد آن تكرار مكررات است، اما نمي توان از منبع تغذيه ذهني و روحي مسلمانان كه مي تواند مددرسان آنها در جهان پرآشوب كنوني باشد به آساني گذشت. بسياري از متفكران به ما گوشزد كرده اند بار معرفتي و نظري هر تمدن سه مولفه دارد . اولا واجد نظريه اي در با ب انسان است و ثانيا تكليف پرسشهاي هستي شناسانه را روشن مي كند و ثالثا در مورد جامعه واجد ديدگاهي منسجم است و اسلام ديني است كه بر خلاف اديان ديگر كه موضعشان را در قبال يك يا دو موضوع فوق معرفي كرده اند در هر سه مورد فوق واجد ديدگاههايي منسجم و كارآمد است و اگر بدانيم هر عملي معطوف و مسبوق به نظر است و نظر و نظريه بار اساسي هر تمدن و فرهنگي را بر دوش دارد به اميدي اساسي براي زيستن و تعامل تمدن اسلامي مي رسيم.

ت. بر كسي پوشيده نيست كه جهان اسلام و تمدن اسلامي از روزهاي اوج خود فاصله اي بس طولاني دارد . گفته ايم و باز مي گوييم كه يكي از مهمترين مولفه هاي اوج تمدني، داشتن نخبگاني دوران ساز است و ما هم اكنون متفكران وعالماني چون: بوعلي، ابن رشد، رازي و ابوريحان در تمدن خود سراغ نداريم اما مواجهه جدي و يك سده اي با فرهنگي پر بنيه به نام غرب، مسلمانان را به جد به فكر بازسازي فكري واداشته است . به همين جهت است كه ما با خيل عظيمي از احياگران و اصلاح گران ديني مواجه بوديم كه به سنت اسلامي بازگشتند و تامل ژرف در مورد مولفه هاي آن را آغاز كردند. همين امر باعث شده است منابع دست نخورده اي از سنن اسلامي كشف و جلوي روي مسلمانان قرار گيرند.  به همين جهت ما تعامل فكري - فرهنگي اخير با تمدن غربي را به فال نيك مي گيريم و ثمرات نيكويي را  بر آن مترتب مي دانيم.  عرصه تفكر نيز مانند عرصه هاي ديگر زندگي انساني عرصه رقابت است . آدميان چنان آفريده شده اند كه جز در لحظات سخت قادر به كسب انگيزشهاي جدي جهت پرسشهاي قابل توجه نيستند و تمدن اسلامي بوضوح و بوفور از مواجهه فكري - فرهنگي با تمدن غرب بهره ها برده و خواهد برد.

ث. رقيب تمدن اسلامي يعني تمدن غرب هم اكنون در وضعيت خاصي قرار دارد. بسياري از مدعيت اوليه مدرنيته هم اكنون رخت بر بسته اند و مدرنيته به گواه پاره اي از جدي ترين سخنگويان خود تمدنهاي مهمي چون تمدن اسلامي را به رسميت شناخته است. گفتيم كه سياستمداران و نظريه پردازان سياسي كشورهاي غربي ، تمدن اسلامي را جدي گرفته اند اما در لايه اي عميق تر اين متفكران غربي اند كه پي برده اند تمدنهاي پريشه و پربنيه اي چون تمدن اسلانمي را نمي توان ناديده گرفت. در اين ميان مي توان از فيلسوف مطرح  آلماني كارل ياسپرس ياد كرد كه همه ارزشهاي رسيده به ما را مرهون تلاش سه دين ابراهيمي و پاره اي  از اديان ديگر مي داند و از انسان شناساني چون اشتراوس ياد كرد كه به مغرب زمينيان فهمانده اند كه ارزشهاي ديگر در پاره اي از تمدنها وجود دارند كه غربيان نمي توانند فهمي از آنها داشته باشند و ارتباطي با آنها برقرار كنند. اگر بتوان نام و مفهومي را به وضعيت كنوني غرب اطلاق كرد بي ترديد آن نام " تكثر گرايي" است و واضح است اين تكثر گرايي رقيبان جدي اي چون تمدن اسلامي را بيشتر عيان و عرضه مي كند. بسياري از اسلام پژوهي هايي كه در تمدن غرب - چه در آمريكا و چه در اروپا - هم اكنون صورت مي گيرد از دريچه اين مفهوم مي توانند تاويل و تفسير شوند.

به اين اميدها مي توان با پژوهشهاي مردم شناسانه و فرهنگ شناسانه مولفه هاي بسياري را افزون كرد. في المثل مي توان بر اين نكته دست گذاشت كه قشر جوان تمدن اسلامي كه از جهت تعداد از تمدنهاي ديگر زيادتر هستند مي توانند تاثيرات بسزايي در آينده اين تمدن داشته باشند . مي توان بر جريانات فكري كه در حال نضج گرفتن هستند دست گذاشت ، به گفت و گوي اديان و تمدنها به عنوان راهكاري جهت معرفي جهان بيني ها و ايده هاي اسلامي دل بست و رشد آموزش و پرورش در كشورهاي اسلامي را به فال نيك گرفت، اما به نظر ما همين چند  نكته مي توانند بوضوح و بوفور وضعيت كنوني تمدن اسلامي را از دريچه مولفه هاي مثبت نشان دهند. 

                            3

به مقام بسط بيمها مي رسيم:  وادي خطيري كه اگر خوب تحليل نشود آسيبهاي فراواني را در پي خواهد داشت. در اين باب مي توان چند بيم بزرگ تمدن اسلامي را پررنگ كرد:  الف. روانشناسان، انسان شناسان و جامعه شناسان به ما گوشزد كرده اند كه ميان هويت انساني و ماهيت انساني تفاوت وجود دارد. هويت انساني تصوري است كه انسان از ماهيت خود دارد و اين تصور ممكن است فرسنگها از ماهيت فاصله داشته باشد. متاسفانه واقعيتي در تمدن اسلامي وجود دارد كه بس دردناك است و آن اين است كه پاره اي از فرهنگها و كشورهاي اسلامي را حس خودكم بيني و خودكوچك بيني غريبي فراگرفته است و مگر نه آن كه خود را كوچك مي پندارد واقعآ كوچك است؟ از مزاياي مواجهه تمدن اسلامي با تمدن غرب سخن گفتيم اما نمي توانيم ناديده بگيريم كه اين مواجهه پاره اي  از افراد را به جد از غرب ترسانده و اراده و اختيارشان را زايل كرده است. به نظر ما اين بيم، بزرگترين معضل در تمدن اسلامي به شمار مي رود كه راه حل رفع آن تنها تامل جدي در مباني تمدن اسلامي و غرب است. بايد به اين نتيجه برسيم كه غرب هم مانند هر پديده اي ديگر مجموعه اي از نقاط فراز و فرود است و راه مواجهه با آن از گزينش ميان كالاها و نتايج آن ناشي مي شود.

ب. حق آن است كه ما در مقام شناخت سنت خود مانند شناخت غرب با كاستي هاي فراواني مواجه هستيم. سر اهميت اين ضعف هم نكته ذكر شده در بحث اميدهاست كه  نظريه مقدمه عمل محسوب مي شود.  ما تا نتوانيم تصوير درستي از خود و غرب داشته باشيم ره به جايي نخواهيم برد و در اين مسير مي توانيم بسي از روشهاي معرفتي موجود در تمدن غرب استفاده كنيم و بهره بگيريم. بيم معرفتي موجود نشناختن خود و غرب با ابزارهاي دقيق و معتبر است.

پ. هم اكنون كساني در غرب به عنوان نماينده تفكر اسلامي معرفي مي شوند كه نه شناختي از سنت اسلامي دارند و نه غرب را مي شناسند و همين باعث گونه اي بدنمايي تمدن اسلامي نزد غربيان شده است. هر كسي كه دلبسته تعامل اسلام و غرب است نمي تواند از اين جريانات به سادگي بگذرد و ناگزير است آنها را طرد و نفي كند.  اين جريانات اما دو دسته اند . پاره اي  از آنها چنان به سنت چسبيده اند و بدان قداست بخشيده اند كه اولا هر حقيقتي فراتر از آن را انكار مي كنند و ثانيا تفسيبرهاي خود را  از سنت با نام آن سنت عرضه مي كنند. از سوي ديگر، جريانهاي التقاطي وجود دارند كه مطرح شدن نام آنها با عنوان نماينده تمدن اسلامي چيزي جز كژفهمي چه براي غربيان و چه براي مسلمانان به همراه نخواهد داشت. به اين جهت است كه بيش و پيش از هر كاري بايد راه خود را از اين جريانان جدا ساخت.

ت. تفرقه اي بنيان برانداز كشورهاي اسلامي را در بر گرفته است. اين تفرقه در پاره اي موارد چنان است كه حتي خطرات و بيمهاي جدي را كمرنگ مي سازد. راهي جز گفت و گويي سالم و حقيقت محور براي رفع اين تفرقه ها وجود ندارد وگرنه آرمانهاي بزرگ انساني تمدن اسلامي محقق نخواهد شد.

ث. متاسفانه گونه اي غفلت از شرايط حاد و مهم تاريخي كه در آن قرار داريم در پاره اي  كشورهاي اسلامي موجود است كه بيگانگان نيز بر آن دامن مي زنند و اين نيز بيمي قابل تامل براي تمدن اسلامي به حساب مي آيد.

ح. نگاهي بدبينانه نسبت به غرب در كشورهاي اسلامي رشد كرده است كه اين هم ريشه در رويكرد استعماري مغرب زمينيان در قرون نوزدهم و بيستم نسبت به مسلمانان دارد و هم نشات گرفته از عملكرد غربيان در مسئله فلسطين است. اين نگاه  راه  را  بر گفت و گوي جدي ميان تمدني بسته است و در پاره اي از مواقع عكس العملهاي تندي در جهان اسلام مانند مسئله القاعده به وجود آورده است. منكر كارنامه تيره غربيان در مواجهه با كشورهاي اسلامي نمي توان بود اما آن چه كشورهاي اسلامي بدان نياز دارند پرهيز از عكس العملهاي عاطفي و توسل به منطق و عقل است و تنها در اين صورت است كه اين بيم بزرگ يعني پرداختن عاطفي به قضايا و مطرح شدن اين عكس العملها با نام اسلام مرتفع مي شود.

با نگاهي به بيمها و اميدهاي فرارو در مي يابيم كه هم بيمها و هم اميدها بيش از هر چيز صبغه و خاستگاه فرهنگي د ارند پس بايد بر آنها تمركز كنيم. اين نكته كلي شايد تنها راه حل و راهكاري باشد كه مي توان ارايه كرد. اگر انسانها هستند كه هر پديده اي را قم مي زنند و تحولات مهم را به وجود مي آورند اين معرفت و فرهنگ به عنوان ركن ركين هويت و شخصيت آنهاست كه مي تواند راهگشا باشد و تمدن اسلامي نيز از اين قاعده مستثنا نيست. فراموش نكنيم كه انسان شناسي شرط ضروري و لازم  براي هر انسان سازي و به تبع تمدن سازي است.


 

کد خبر 108079

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha