دکتر سروش دباغ در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد این سؤال که اگرفرافلسفه را پژوهشی در مبانی و معانی و اهداف و محدودیتهای فلسفه بدانیم، آیا میتوان قایل به جدایی فرافلسفه از فلسفه باشیم؟ گفت: به یک معنا میشود تفکیک کرد. یعنی به این معنا که بگوییم فرافلسفه یک درجه یا مرتبه فراتراز فلسفه است. یعنی مبادی و مبانی وجودشناختی و معرفتشناختی و دلالتشناختی آن را میکاود و تنقیح میکند و از حدود و ثغورش سراغ میگیرد. به این معنا میشود گفت انفکاک میان فرافلسفه و فلسفه وجود دارد.

عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به تردید در مورد شکوفایی فرافلسفه در قرن بیستم گفت: قرن بیستم قرن شکوفایی فلسفههای مرتبه دوم، از قبیل فلسفههای ذهن، علم، دین و اخلاق است.
وی افزود: اما با این توضیح که فرافلسفه ناظر به فلسفه است یا به تعبیر دقیقتر ناظر به فعالیت فلسفی فلسفه در طول تاریخ است . دقیقاً مثل این میماند که شما در فلسفه علم فعالیت عالمان را که یک فعالیت جمعی و جاری است مدنظر قرار بدهید و راجع به آن تأمل و فحص بکنید. به همین سیاق حتی میشود فعالیتهای فلاسفه را ابژه فلسفیدن قرارداد و راجع به آن سخن گفت. همان چیزی که از آن به عنوان فرافلسفه تعبیر میکنند.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این باره که آیا میتوان قرن بیستم را شکوفاترین قرن در زمینه فهم مبادی و محدودیتهای فلسفه دانست؟ آیا فلسفه قرن بیستم عمدتاً فرافلسفه است؟ اظهارداشت: نمیشود گفت که این قرن عمدتاً فرافلسفه است اما میتوان گفت که از قرن هیجدهم به این طرف حدود و ثغور قوه عاقله و محدودیتهای قوه عاقله ما در دستور کار فلسفه قرار گرفت، آنچه که به فلسفه نقادانه هم معروف است. این نوع تفکر نوع دیگری از فلسفیدن است که در دستور کار فلاسفه قرار گرفت. در قرن بیستم هم این موضوع ادامه پیدا کرد و از مباحث و مناظر مختلف به این قصه پرداخته شد.
این محقق و پژوهشگر در ادامه تصریح کرد: اما اینکه قرن شکوفایی فرافلسفه باشد تردید دارم ولی میتوانم بگویم قرن شکوفایی فلسفههای مرتبه دوم، از قبیل فلسفه ذهن ،علم، دین و اخلاق است. به عنوان مثال در سال 1903 کتاب "اصول اخلاق" مور را میشود سرآغاز فلسفه اخلاق دانست که به سالهای ابتدایی قرن بیستم برمیگردد. کارهایی از این دست در حوزه فلسفه ذهن، علم و دین هم انجام گرفته اما همه اینها را شاید به طور مشخص نتوان فرافلسفه نامید. یک نوع کندو کاوهای فلسفی نوین میشود نامید که با آنچه که پیش از این صورت میگرفت متفاوت بود.
این نویسنده و مترجم خاطرنشان کرد: اما توسعاً میشود گفت که این نوع کندو کاوهای فلسفی سابقه چندانی نداشته در عین حال فرافلسفه هم شاخهای بوده که به آن پرداخته شده است. اینکه بگوییم مشخصاً قرن شکوفایی فرافلسفه بوده تردید دارم اما اگر مرادتان این بوده که نوعی دیگری از فلسفیدن که به فلسفه نقادانه یا فلسفه درجه دوم یا از مرتبه دوم معروف است مطرح شده میشود گفت بله، قرن بیستم قرن شکوفایی این نوع فلسفه و اینگونه نگاه کردن به کار و بار فلسفی در عالم است.
کد خبر 1081078
نظر شما