برنامه نود همواره جذابیتها و حاشیههای خاص خودش را دارد. چه برای مخاطبانی که دستکم هر دوشنبه، پای ثابت این برنامهاند و چه برای آنهایی که میخواهند به چیزی بیشتر از موضوعات مورد بحث در این برنامه بپردازند. پیش از این هم گفته شد که آنچه را در نود میبینیم، میتوان بازتابی از مسایل مبتلابه جامعه ایران دانست.
از این نظر بیشک «نود» میتواند ثمرات بسیاری برای جامعهشناسان، روانشناسان، فیلسوفان و سایر اهل فن در پی داشته باشد. در همین راستا در مباحثی چون سنجشگرانهاندیشی و به منظور آسیبشناسی فرهنگی جامعه ایران، میتوان با توجه به مغالطاتی که در این برنامه رخ میدهد، به اشکالات موجود در استدلالهایی که در میان عموم مردم رایج است دست یافت.
در برنامه دیشب، فردوسیپور میزبان خداداد عزیزی بود. خداداد در بخشی از سخنانش به بحث درباره وضعیت تیم ابومسلم پرداخت و مشکلات و دعواهایی را که در اوایل فصل بر سر مالکیت این تیم وجود داشت، به عنوان علت نتایج ضعیف ابومسلم معرفی کرد.
اما وی وقتی با استدلال یکی از مسئولان باشگاه ابومسلم مواجه شد که نتایج خوب در آخر فصل را دلیلی بر این مسأله دانست که این تیم خوب بسته شده است، در واکنش به سخنان این مسئول گفت: اصلاً مگه این آقا میتونه درباره این موضوع حرف بزنه. (نقل به مضمون).
خداداد عزیزی احتمالاً چون خود با این نظر مخالف بوده و یا از آن فرد یا حرف وی خوشش نیامده، به جای توجه به استدلال گوینده، به آن فرد خاص و اینکه او نمیتواند در این باره اظهارنظر کند پرداخته است.
این در حالی است که خداداد وقتی درباره استقلال اهواز حرف میزند استدلالی مشابه آن مسئول را بر زبان میآورد، یعنی اینکه چون استقلال اهواز در اواسط فصل خوب نتیجه میگرفت پس خوب بسته شده بود.
استدلال خداداد در این سخنانش و در واکنش به مدعای مسئول باشگاه ابومسلم، شخصبنیاد است. او مسئله موردبحث را شخصی کرده و بدون توجه به استدلال طرف مقابلش و به جای یافتن خطای استدلال، به شخصیت وی حمله کرده است. آنچه او شایسته بود انجام دهد، بررسی و تحلیل سخن و استدلال و نه حمله به شخص گوینده بود.
این نکته البته در این سخن به درستی بیان شده است که «انظر الی ما قیل و لا تنظر الی من قال»؛ بنگر به آنچه گفته میشود و نه به اینکه که میگوید. بنابراین جدا از اینکه فرد کیست و چه خصوصیاتی دارد، ممکن است استدلالش معتبر یا نامعتبر و درست یا نادرست باشد.
در این گونه موارد، شخصی کردن مسایل و مغالطه شخصبنیاد معطوف است به وجهی از شخصیت استدلال کننده که به موضوع ربط دارد و لذا گاهی مورد قبول است. اما اینکه به عنوان مثال فردی هرگز فوتبالیست نبوده دلیل نمیشود که سخنانش درباره موضوعات مربوط به این حوزه نادرست باشد.
از سوی دیگر شخصی که مغالطه شخصبنیاد را در سخنانش به کار میبرد در بیشتر موارد، وجوه بیربطی از شخصیت را مدنظر قرار میدهد و در نتیجه توجه را از استدلال عرضه شده منحرف میکند، حتی اگر خود وی در جایی دیگر همان سخن را بر زبان آورده باشد.
نظر شما