" بم " پس از مصيبت 12 ثانيه اي 5 دي ماه سال گذشته به يكباره تمام آمال و آرزوهايش فروريخت و ديگر نخنديد و هرگز دل پر ستاره كويريش صداي شاد پرندگان و طعم شهد شيرين خرمايش را نچشيد ، " بم " و تمام زيباييهايش زير آوارهاي زلزله مدفون شد.در صبحدمي كه باردار فاجعه اي به عظمت كشته شدن بيش از 40 هزار نفر بود ، بم به يكباره فرو ريخت و مصيبت و ماتم را تا هميشه مهمان دل مردمانش كرد و حال پس از گذشت 8 ماه هنوز از درو ديوار فرو ريخته شهر مصيبت مي بارد و تو كه مسافر چند روزه اين راهي به جاي صداي نهرها و آواز پرندگان و سبزي نخلستان ها در گوشه و كنار شهر جز صداي گريه زنان و لباس هاي سياهي كه تيرگي فراموشي را فرياد مي زند ، چيزديگري نمي يابي!
... و تو كه مي خواهي پيام آور جشن زندگي باشي ، جز آوارهايي كه در گوشه و كنار شهر دهن كنجي مي كنند و چادرهايي كه آرم هلال احمر دارند و زندگي كه در سياهي لباس ها و مصيبت چشمها مرده و در دل ها دفن شده است چيز ديگري نمي بيني ، اينجا آوارها مجالي براي فراموشي ماتم نمي دهد و تو كه تصور ديگري از اين شهر و امدادهايي كه به آن رسيده داري ، همه چيز برايت باور نكردني است ، از چادرهايي كه تنها سرپناه مردم شهر است تا بيمارستاني كه حتي آوارهايش نيز تكان نخورده اند و هنوز مصيبت را فرياد مي كنند.
جلوي درب اصلي فرمانداري پارچه اي بزرگ نصب شده كه حاكي از عدم صدور دفترچه جديد بر اساس مصوبه ستاد بازسازي است ، پيرمردي كه دفترچه اش را گم كرده و براي دريافت دفتر چه جديد به همراه تنها بازمانده خانواده 15 نفريش كه كودكي 4 ساله است به فرمانداري مراجعه كرده ، به خبرنگار اعزامي خبرگزاري مهر مي گويد : كمك هاي مردمي فقط مختص روزها و هفته هاي اوليه زلزله بود.
وي مي افزايد : گرماي بم طاقت فرسا و زندگي كردن زير چادر طاقت فرساتر است ، گاهي فكر مي كنم كاش من و اين بچه هم مي مرديم و ديگر اين همه مصيبت و نداري را تحمل نمي كرديم.
مردي كه بيش از نيمي از اقوام خود را در زلزله بم از دست داده است ، نيز مي گويد : تمام حرف ها در حد همان وعده و وعيد باقي ماند و عملي نشده است .
اصغر صوفي زاده مي افزايد : مردم بم فقير نبودند ، بم شهر ثروتمندي بود كه مردمانش در ناز و نعمت زندگي مي كردند و خرمايش زبانزد خاص و عام بود اما حالا همان مردم مجبورند زير بار فقر كمر خم كنند و در مصيبت از دست دادن عزيزانشان زانوي غم بغل كنند.
زني كه چهره اش كاملا زير آفتاب سوخته و ملتهب است ، مي گويد: همسر و سه فرزندم را در زلزله از دست دادم اما من و دو فرزندم زنده مانديم و در حال حاضر اگر خواستار كمك هستم فقط براي دو فرزند كوچكم است.
وي ادامه مي دهد : گرماي شديد بم غير قابل تحمل است و چند روز ديگر نيز زمستانهاي سرد كويري از راه مي رسند ، بچه هاي من كوچكند و تحمل سرما را ندارند ، واقعا نمي دانم زمستان را چطور بايد زير چادر سر كنيم.
به چشم هاي درشت و معصوم پسركي كه دستهاي كبره بسته اش را به دستهاي مادر داده و به مانتوي اتو كشيده ات خيره شده نگاه مي كني ، پسرك گوشه چادر مادرش را كه زني 40 ساله است گرفته و به حرفهاي مادرش با اخم گوش مي دهد ، زن از نبود امنيت در شهر گله مي كند و مي گويد : با دو بچه ، داشتن پدر و مادري ميانسال و خواهري فلج قادر به تامين نيازهاي خانواده نيستم و تنها چيزي كه برايمان باقي مانده چند نخل خرماست كه اگر از آنان غافل شوم دزدان غارتشان مي كنند.
پير زني كه به سختي بر روي پاهاي خود ايستاده بود و اشك در چشمانش جمع شده به خبرنگار مهر مي گويد : تمامي فرزندانم در زلزله كشته شده اند و همه چيزم را از دست داده ام ، حتي لباس تنم را از همسايه ها و آشنايان مي گيرم.
وي ادامه مي دهد : كاش من هم همراه فرزندانم از بين مي رفتم تا امروز براي تهيه لباس و مواد غذايي محدود و براي اينكه زنده بمانم تا اين اندازه تحقير و خوار نمي شدم .
... و تو دلت مي گيرد ، بغض نه تنها گلويت را كه تمام وجودت را در بر مي گيرد ، كمي آنطرفتر مردي مي گويد : پس از گذشت 8 ماه از حادثه هنوز مردم در چادر و كانكس زندگي مي كنيم در حالي كه مسئولان قول داده بودند كه ظرف چند ماه درصد بسياري از مشكلات مردم را حل كنند.
وي با بيان اينكه اشتغال يكي از مشكلات اساسي در شهر بم است ، مي گويد : بيكاري مردان را افسرده تر و غمگين تر كرده و بر مشكلات آنان افزوده است .
وي تاكيد مي كند : ارائه كمكها فقط مختص روزها و هفته هاي اول بود اما پس از آن ديگر خبري از كمك هاي مردمي نشد و هنوز مشخص نيست كه آن همه كمك هاي ارسالي داخلي و خارجي سر از كجا درآورده است.
يك معلم كه در يكي از مدارس ابتدايي شهر بم تدريس مي كند ، مي گويد : در حال حاضر دربدترين شرايط ممكن در كانكس زندگي مي كنم در جايي كه به طور حتم مسئولان حاضر نيستند حتي براي يك ساعت در آن بمانند .
وي در خصوص وضعيت مدارس در شهر بم مي گويد : امنيت مدارس به گونه اي است كه هيچ يك از دانش آموزان حاضر نيستند در كلاس هاي درس شركت كنند و اين در حالي است كه زماني تا بازگشايي مدارس باقي نمانده و وزارت آموزش و پرورش نتوانسته اقدامي در اين خصوص انجام دهد .
وي وضعيت بهداشتي بم را وحشتناك توصيف مي كند و مي گويد : از زماني كه كانكس هاي مخصوص حمام را آورده اند تا كنون اكثر آنان قفل است و هيچ استفاده اي از آنان نشده است.
اين معلم ادامه مي دهد : ساكن شدن افراد غير بومي در شهر و استفاده آنان از خدماتي كه متعلق به مردم بم است وضعيت زندگي را براي افراد بومي ناگوار تر كرده است و اين در حالي است كه اين وضعيت از عدم كنترل صحيح از سوي مسئولان نشات مي گيرد .
يك راننده تاكسي هم مي گويد : با اميد به اينكه بتوانم با ديدن فرماندار گره اي از مشكلات خود را باز كنم نامه هاي متعددي نوشتم اما تا كنون موفق به ديدار اونشده ام.
وي ادامه مي دهد : بسياري از مردم هنوز منتظر كمك از سوي مردم و دولت هستند در حالي كه به نظر من بم به طور كل فراموش شده است .
نماينده سابق مردم بم به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد : هنوز هيچ اقدام جدي در زمينه ساخت و ساز مدارس جديد در بم صورت نپذيرفته است و بر اين اساس دانش آموزان بمي در سال تحصيلي آينده نمي توانند در مدارس تحصيل كنند ، ضمن اينكه بسياري از والدين به دليل عدم امنيت خانه هاي پيش ساخته اي كه براي مدارس درنظر گرفته شده است از فرستادن دخترانشان به مدارس اجتناب مي كنند.
حاتم نارويي با تاكيد بر اينكه عملكرد وزارت آموزش و پرورش در ساخت مدارس شهر زلزله زده بم بسيار ضعيف است ، مي افزايد : خانه هاي پيش ساخته اتاق فلزي 15 متري است كه به هيچ وجه در برابر باد و طوفان و سرما و گرما مقاوم نيست.
وي با تاكيد بر اينكه وزارت آموزش و پرورش مي توانست ساماندهي بهتري نسبت به ساخت و ساز مدارس داشته باشد ، مي گويد : عملكرد منفي وزارت آموزش و پرورش در ساخت و ساز مدارس شهر بم سبب ترك تحصيل بسياري از دانش آموزان خصوصا دختران دانش آموز شده است.
نماينده سابق مردم بم تاكيد مي كند : با توجه به روند ساخت و ساز مدارس براي آغاز سال تحصيلي جديد آماده نمي شود ، ضمن اينكه مردم شهر بم نيز دخترانشان را به مدارس پيش ساخته نمي فرستند.
... و تو باز با خود مرور مي كني ، كمك هاي نقدي كشورهاي خارجي به زلزله زدگان بم به هفت و نيم ميليون دلار رسيد ، دريافت مستمري ماهانه 100 هزار توماني و اختصاص 200 ميليون تومان بودجه ماهانه براي زنان سرپرست خانواده ، عكس برداري و انگشت نگاري از اجساد كشته شدگان زلزله بم ، ساخت بيمارستان يكصد تخت خوابي ، آوار برداري بيش از 75 درصد از شهر ، اختصاص مبلغي بالغ بر 370 ميليارد تومان بودجه به بازسازي و مرمت شهر، اسكان زلزله زدگان بمي در خانه هاي پيش ساخته و هزار وعده و وعيدي كه در روزهاي اول دل مصيبت ديدگان را خوش مي كرد.
دلت به درد مي آيد و درد تا عمق وجودت رخنه مي كند ، نمي تواني بپذيري كه با وجود حجم بالاي لباس هاي ارسالي به زلزله زدگان بمي اكثر لباس هاي كودكان اين شهر پاره است ، نمي تواني بپذيري كه در شب هاي سرد و كويري بم با وجود كمك هاي ارسالي هنوز مردم اين شهر از سرما مي لرزند و دماي بالا و كويري روز طعم عطش و گرما را تا عمق جانشان مي چشاند.
حرفهاي مردم و وعده هاي مسوولين هر دو در ذهنت رژه مي روند و معجوني از درد را تا عمق جانت مي چشانند ، خصوصا وقتي كه نخل هاي سوخته از بي آبي را كه همچون جنازه اي ايستاده نگاهت مي كند ، حس مي كني نگاهش سرشار از سوال است و تا عمق وجودت را مي كاود ، به راستي وعده ها كي جامه عمل مي پوشند؟ !
نظر شما