به گزارش خبرنگار مهر، عدنان غریفی نویسنده خرمشهری مقیم هلند که چند روزی است به میهنش بازگشته، در یک نشست ادبی که در محل کتابفروشی تخصصی هنر و ادبیات افراز در تهران برگزار شد، حضور یافت و در میان تعدادی از علاقهمندان و دوستداران آثارش به داستانخوانی پرداخت.
دزدکی سینما میرفتم
وی که به همراه همسرش سهام غریفی به این جلسه آمده بود، پیش از شروع آن به بیان خاطرات جالبی از دورههای مختلف زندگیاش در ایران و هلند پرداخت و از جمله به روزهای کودکیاش بازگشت و گفت که چگونه به خاطر فقری که او و خانوادهاش در آن دوره گرفتارش شده بود، کار میکرد و دزدکی سینما میرفت و گوشش بدهکار حرف خانواده و به خصوص عمویش نبوده است!
غریفی از شرایط دشوار زندگی خود گفت و اینکه با وجود همه ناملایمات روزگار از بچگی به سینما علاقه ویژهای داشته و بعدها این ادبیات و آشنایی با نویسندگانی مانند احمد محمود، منصور و نسیم خاکسار، پرویز مسجدی، حسین رحمت، علی گلزاده، مسعود میناوی، ناصر موذن و محمد ایوبی بود که باعث شد رابطهاش با سینما کمتر شود.
زبان فارسی از نظر توانایی تصویرسازی بسیار فقیرتر از عربی است
این نویسنده اهل جنوب همچنین از ضعف واژگانی زبان فارسی سخن گفت و اینکه "به جهت تصویرسازی در قیاس با زبان عربی بسیار فقیر است و خیلی مانده که به این زبان برسد!"
وی البته بیشتر ترجیح میداد همسرش که او را اولین و بزرگترین مشوق خود و منتقد جدی آثارش خطاب میکرد، دربارهاش صحبت کند و سهام غریفی (همسر عدنان غریفی) هم به شرح برخی حوادث دورههای مختلف زندگی مشترکش با او در ایران و هلند و آمریکا و ایتالیا و کشورهای دیگر پرداخت.
انتشار سه رمان تازه از عدنان غریفی در آینده نزدیک
او همچنین به خبرنگاران حاضر در جلسه نوید داد که به زودی سه رمان جدید عدنان غریفی از جمله "مریم" و "سینما" منتشر شود که نوشتن اولی را 4 سال پیش تمام کرده است. رمان دوم (سینما) هم همانطور که از عنوانش برمیآمد درباره زندگی سینمایی این نویسنده جنوبی است. غریفی رمانی با عنوان "سرزمینهای نمک" هم از "عبدالرحمان منیف" ترجمه کرده است که در آینده نزدیک منتشر میشود.
غریفی بعد از این حرفها داستان تازهای برای حاضران در کتابفروشی افراز خواند که با استقبال روبرو شد؛ "خواننده اپرا".
در این برنامه اسدالله امرایی روزنامهنگار و مترجم هم سخنانی چند درباره غریفی گفت و اینکه چگونه میشود از ادبیات جنوب حرف زد و ردی از غریفی در آن سراغ نگرفت.
سینما ناصر تقوایی را از ادبیات گرفت
امرایی گفت: ما در ادبیات داستانی دو وزنه مطرح داشتهایم؛ یکی جریان ادبی خوزستان و دیگری در گیلان و آذربایجان. غریفی از استوانههای ادبیات داستانی جنوب است و هر زمان که بحث ادبیات جنوب مطرح میشود، حتماً ردی از عدنان غریفی دیده میشود.
وی سخنانش را با یادی از مسعود میناوی و محمد ایوبی (دو تن از نویسندگان فقید اهل جنوب) ادامه داد و افزود: بعضی از این نامها را سینما از ما گرفت و یکی از آنها ناصر تقوایی است که داستاننویس بزرگی بود و گرچه امروز در سینما حرفی برای گفتن دارد، عدهای را هم از داستانهای خود محروم کرد.
این مترجم در پایان سخنانش دوباره به غریفی بازگشت و گفت: او علاوه بر داستان نویس یک مترجم خوب هم هست و از نویسندگانی است که نوشتن در خونش است و وقتی جلای وطن کرد، آنجا هم ایرانی ماند و آثار بسیاری از نویسندگان ایرانی را هم به جهان معرفی کرد.
اسدالله امرایی همچنین داستانی از کارلوس پانیاگوا نویسنده گواتمالایی با عنوان "بچههای گریان" خواند.
ما نه در نوشتن ادبیات و نه در نگاه به آن حافظه تاریخی نداریم
رضا عامری مترجم ادبیات دیگر دیگر سخنران برنامه دیروز بود که مقالهاش را به مسعود میناوی و ناصر تقوایی تقدیم کرد.
وی با ذکر مثالی کوشید بحث ضدیت جوانان را با سنت تبیین کند و به نقل از نویسنده جوانی که گویا اخیراً گفته است "ساعدی در قصههایش فضایی جادویی به وجود نیاورده اما من این فضا را به وجود آوردهام" یادآور شد: ما به عنوان فرزندان این دوران نه در نوشتن ادبیات و نه در نگاه به ادبیات، حافظه تاریخی نداشتهایم و نداریم و همین است که نویسندهای را که میتوانسته حرفی تازه برای گفتن داشته باشد، منکوب میکنیم.
عامری ادبیات را محصول نقاط عطفی دانست که تابوشکنانی مانند صادق هدایت و نجیب محفوظ و فرانتس کافکا به وجود آوردهاند و در پایان خطاب به عدنان غریفی گفت: یکی از نویسندگانی که جان و وجودش رادر اختیار تخیل و ادبیات گذاشته عدنان غریفی است.
دیدن عدنان غریفی دو داغ را تازه میکند
قباد آذرآئین دیگر سخنران این برنامه بود که در سخنانی متفاوت، دیدن چهره عدنان غریفی را موجب تازه شدن دو داغ قدیمی دانست و گفت: یکی از این داغها حس کنده شدن ناخودآگاه و ناخواسته یک نویسنده از زادگاه خودش و پرتاب شدن به جایی است که جای او نیست.
وی از این طریق کوشید به مسئله ادبیات مهاجرت بپردازد و در این باره افزود: ادبیات مهاجرت ما شده است حدیث نفس و آثار عدنان غریفی هم از این زاویه مستثنا نیست و به ویژه کتاب اخیر او "مرغ عشق" یک حدیث نفس است.
آذرآئین گفت: داغ دومی که در دیدن غریفی برای من تازه میشود این است که چرا با همه مشکلات بعضیها میمانند و مینویسند و بعضیها نمیتوانند کارشان را ادامه بدهند؛ دریغم این است که غریفی هنوز دارد مینویسد اما نتوانسته "شنل پوش در مه" دیگری را تکرار کند و با آن همه شکوهی که در واژهها داشت، به جایی پرت شده که جای او نیست و هر چند او خودش هم چنین نمیخواسته است.
نظر شما