به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای تخصصی گروه فلسفه و کلام شورای بررسی متون علوم انسانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نشست تخصصی وضعیت کنونی آموزش کلام، روز پنجشنبه، ششم خرداد برگزار شد.
در این نشست حجتالاسلام دکتر محمدتقی سبحانی، محمدمهدی اعتصامی، رضا اکبری، احمد پاکتچی، محمد سعیدی مهر، حسین کلباسی اشتری، رضا محمدزاده، حسین هوشنگی، سلمانی و بیرشک حضور یافته و درباره کلام در جهان اسلام معاصر، وضعیت کنونی کلام شیعی و جریانهای کلامی نوظهور به بحث و سخنرانی پرداختند.
کمتوجهی به تربیت دینی در مدارس/ نظام آموزشی برپایه تجربیات شخصی است
دکتر اعتصامی طی سخنانی به موضوع "جایگاه کلام اسلامی در برنامه های درسی" پرداخت و با اشاره به اینکه تربیت دینی محوری ترین موضوع در آموزش و پرورش ایران است، گفت: بر این اساس، آموزش کلام اسلامی از دو زاویه؛ یکی به عنوان اصول اعتقادی دین اسلام و دیگری به مثابه مبانی نظام تربیتی اسلام در برنامه های درسی باید مورد توجه قرار گیرد.
عضو سازمان تدوین کتب درسی، نظام درسی فعلی ایران را مبتنی بر مبانی نظری اسلام ندانست و آن را بیشتر بر پایه تجربیات شخصی ارزیابی کرد و افزود: ممکن است افراد به دلیل اینکه انسانهای مسلمان و متعهدی بودند از تجربیات شخصی خود به شکل پیش فرضهای نانوشته استفاده می کردند و چون مدون نبود خود به خود دچار التقاط و عدم همبستگی در فلسفه تعلیم و تربیت شده ایم.
وی آموزش کلام در مدارس و دانشگاهها را به عمومی و تخصصی تقسیم و آنها را با یکدیگر متفاوت خواند و گفت: در آموزش و پرورش به نحو تخصصی وارد بحث کلام نمی شویم بلکه این بحث به عنوان یک پازل از اجزاء تربیتی در کنار اخلاق، مسائل رفتاری، احکام و ... مطرح می شود.
دکتر اعتصامی تأکید کرد: آسیبی که بعد از تأسیس مدارس به نحو عمومی در کشور ما اتفاق افتاد این بود که با رویکرد نظام تخصصی به آموزش و پرورش وارد شدیم و به دلیل سنت مرسوم که در تاریخ آموزش و پرورش حاکم بوده کتابهای درسی ما شامل سه بخش اصول عقاید، اخلاق و احکام بوده که ما با سه رویکرد متفاوت آنها را آموزش داده ایم. مثلا در بحث اعتقادات کاملا استدلالی و فلسفی برخورد کرده ایم اما در بخش احکام صرفا به همان شکل تقلیدی بیان شده و کمتر فلسفه احکام مورد نظر بوده است.
وی یادآور شد: تربیت دینی در واقع شکوفایی استعدادهای فطری انسان است و این مختص درس دینی نیست بلکه مجموعه برنامه های آموزش و پرورش متکفل تربیت دینی باید باشد به همین جهت حتی درس فیزیک، شیمی و... نیز نقشهایی در این تربیت دارند.
ما نمی خواهیم دانش آموز در کلام به نحو تخصصی ورزیده شود بلکه می خواهیم راه و رسم زندگی را بیاموزد که در واقع به فعلیت رساندن استعدادهای فطری منظور ماست.
عضو سازمان تدوین کتب درسی، با تأکید بر رویکرد فطری به آموزش دین، افزود: اگر با رویکرد فطرت گرا وارد آموزش دین در مدارس شویم به طور طبیعی در روشهای ما تحول ایجاد خواهد شد در غیر این صورت تحول در روشها بدون تحول در رویکد منجر به ناسازگاری می شود.
دکتر اعتصامی به تشریح علت تحول روشهای آموزش الهیات در سنت مسیحیت معاصر پرداخت و گفت: دلیل این تحول در غرب این است که هدف تنها بیان عقلانی نیست بلکه هدف تأثیرگذاری قلبی و رفتاری است.
وی تفکر عقلانی را از اصول اساسی آموزش عقاید اسلامی خواند و با تأکید بر شناسایی استعدادهای فطری گفت: شهید مطهری مجموعه استعدادهای فطری را به چهارحوزه حقیقت جویی، خیر اخلاقی، زیبایی شناسی و پرستش تقسیم کردند و معتقد بودند که تربیت دینی زمانی محقق می شود که انسان در این چهار حوزه به تکامل برسد.
دکتر اعتصامی در پایان تأکید کرد: اگر ما بتوانیم یک نظام تربیتی دینی در آموزش دین تدوین کنیم که این چهار بعد همدیگر را تأیید، تکمیل و مساعدت نمایند آن اتفاق مطلوب خواهد افتاد یعنی همانطور که به نحو عقلانی خدا را به دانش آموز القا می کنیم که حوزه حقیقت جویی آن اشباع شود به همان نحو خدا را زیبا و خیراخلاقی می بیند در نتیجه به طور طبیعی به سمت پرستش رو می آورد.
عضو سازمان تدوین کتب درسی، نظام درسی فعلی ایران را مبتنی بر مبانی نظری اسلام ندانست و آن را بیشتر بر پایه تجربیات شخصی ارزیابی کرد و افزود: ممکن است افراد به دلیل اینکه انسانهای مسلمان و متعهدی بودند از تجربیات شخصی خود به شکل پیش فرضهای نانوشته استفاده می کردند و چون مدون نبود خود به خود دچار التقاط و عدم همبستگی در فلسفه تعلیم و تربیت شده ایم.
وی آموزش کلام در مدارس و دانشگاهها را به عمومی و تخصصی تقسیم و آنها را با یکدیگر متفاوت خواند و گفت: در آموزش و پرورش به نحو تخصصی وارد بحث کلام نمی شویم بلکه این بحث به عنوان یک پازل از اجزاء تربیتی در کنار اخلاق، مسائل رفتاری، احکام و ... مطرح می شود.
دکتر اعتصامی تأکید کرد: آسیبی که بعد از تأسیس مدارس به نحو عمومی در کشور ما اتفاق افتاد این بود که با رویکرد نظام تخصصی به آموزش و پرورش وارد شدیم و به دلیل سنت مرسوم که در تاریخ آموزش و پرورش حاکم بوده کتابهای درسی ما شامل سه بخش اصول عقاید، اخلاق و احکام بوده که ما با سه رویکرد متفاوت آنها را آموزش داده ایم. مثلا در بحث اعتقادات کاملا استدلالی و فلسفی برخورد کرده ایم اما در بخش احکام صرفا به همان شکل تقلیدی بیان شده و کمتر فلسفه احکام مورد نظر بوده است.
وی یادآور شد: تربیت دینی در واقع شکوفایی استعدادهای فطری انسان است و این مختص درس دینی نیست بلکه مجموعه برنامه های آموزش و پرورش متکفل تربیت دینی باید باشد به همین جهت حتی درس فیزیک، شیمی و... نیز نقشهایی در این تربیت دارند.
ما نمی خواهیم دانش آموز در کلام به نحو تخصصی ورزیده شود بلکه می خواهیم راه و رسم زندگی را بیاموزد که در واقع به فعلیت رساندن استعدادهای فطری منظور ماست.
عضو سازمان تدوین کتب درسی، با تأکید بر رویکرد فطری به آموزش دین، افزود: اگر با رویکرد فطرت گرا وارد آموزش دین در مدارس شویم به طور طبیعی در روشهای ما تحول ایجاد خواهد شد در غیر این صورت تحول در روشها بدون تحول در رویکد منجر به ناسازگاری می شود.
دکتر اعتصامی به تشریح علت تحول روشهای آموزش الهیات در سنت مسیحیت معاصر پرداخت و گفت: دلیل این تحول در غرب این است که هدف تنها بیان عقلانی نیست بلکه هدف تأثیرگذاری قلبی و رفتاری است.
وی تفکر عقلانی را از اصول اساسی آموزش عقاید اسلامی خواند و با تأکید بر شناسایی استعدادهای فطری گفت: شهید مطهری مجموعه استعدادهای فطری را به چهارحوزه حقیقت جویی، خیر اخلاقی، زیبایی شناسی و پرستش تقسیم کردند و معتقد بودند که تربیت دینی زمانی محقق می شود که انسان در این چهار حوزه به تکامل برسد.
دکتر اعتصامی در پایان تأکید کرد: اگر ما بتوانیم یک نظام تربیتی دینی در آموزش دین تدوین کنیم که این چهار بعد همدیگر را تأیید، تکمیل و مساعدت نمایند آن اتفاق مطلوب خواهد افتاد یعنی همانطور که به نحو عقلانی خدا را به دانش آموز القا می کنیم که حوزه حقیقت جویی آن اشباع شود به همان نحو خدا را زیبا و خیراخلاقی می بیند در نتیجه به طور طبیعی به سمت پرستش رو می آورد.
خواجه نصیرالدین طوسی بنیانگذار کلام فلسفی است
در این نشست دکتر احمد پاکتچی با موضوع "پرداخت دو سطحی آموزش کلام در سدههای متأخر در محافل امامیه" به سخنرانی پرداخت و با اشاره به تفاوت کلام با دیگر علوم انسانی از حیث آموزش دوسطحی، گفت: نیاز دوگانه به مطالعات کلامی در یک جامعه اسلامی باعث توجه ما به آموزش کلام در دو سطح شده است. کلام موظف بوده نیازهای عامه مسلمانان را در مورد اعتقادات برآورده کند که به طبع این از حد آموزش ساده فراتر میرفت. این در حالی است که ما در فروع تقلید جایز است که این تفاوت ماهوی بین آموزش کلام و فقه در طول تاریخ فرهنگ امامیه است.
پاکتچی به فلسفی شدن کلام از زمان خواجه نصیرالدین طوسی اشاره کرد و گفت: آموزش عمومی کلام برای مخاطبانی با طیف وسیع و آموزش تخصصی برای پیجویان دانش عمیق بر مباحث کلامی، همواره و به گونه ای قابل انتظار با یک اختلاف سطح مواجه بوده است اما با "فلسفی شدن کلام" از زمان خواجه نصیرالدین طوسی این فاصله بسیار بیش از گذشته شد.
وی جایگزینی نظام فکری فلسفی به جای نظام فکری کلامی- عرفی و تحول در مجموعه مصطلحات علم کلام را دو تحول عمده فلسفی شدن کلام بر شمرد.
پاکتچی تاکید کرد: پس از خواجه طوسی که رویکرد فلسفه بر تعالیم کلام امامیه غالب آمد غور و تبحر در کلام مستلزم برخورداری از دانش فلسفه دست کم در حد مباحث عامه و الهیات به عنوان پیش نیاز بود اما این مباحث فلسفی نه تنها برای عامه مردم حتی بر طالبان علم که از غوری از علوم عقلی نداشتند قابل درک نبود.
استادیار دانشگاه امام صادق(ع) افزود: انتظاری که از آموزش عمومی میرفت، ارایه صورتبندیهای ساده بود که هم به آسانی قابل درک باشد هم به حافظه سپرده شود در حالی که آموزشهای تخصصی هرگز مباحث را فدای این صورتبندیها نمیکردند.
وی از تجریدالاعتقاد و باب حادی عشر به عنوان دو متن کلامی کلیدی آموزش کلام در حوزههای علمیه امامیه در سدههای اخیر نام برد و گفت: تجرید اصلی ترین متن آموزشی امامیه برای آموزش تخصصی کلام است که در طی سده های متأخر و معاصر بارها بر آن شرح و حاشیه نوشته شده است و باب حادی عشر نوشته علامه حلی، متنی با رویکرد آموزش عمومی است که بر آن نیز شروحی به زبانهای عربی و فارسی نوشته شده است.
دکتر پاکتچی افزود: تفاوت سطح موجب شده است تا در حوزه های امامیه در سده های اخیر باب حادی عشر با شرح فاضل مقداد به عنوان متن اصلی در آۀموزش عمومی و شرح تجرید الاعتقاد از علامه حلی به عنوان متن اصلی در آموزش تخصصی محوریت یابد.
وی دوسطحی بودن آموزش کلام را مربوط به پارا دوکسیکال بودن کلام دانست و گفت: بحث دو سطحی بودن آموزش کلام با اینکه مختص کلام نیست و در مورد علوم دیگر نیز صادق است اما میزان صدق آن در آموزش کلام کاملاً خاص است به دلیل پارادوکسی که کلام دارد از یک طرف باید دانش تخصصی باشد و از طرف دیگر باید نگاه نیمه استدلالی عامه مردم را به عقاید پاسخگو باشد تا آنها را از حالت تقلید خارج کند.
پاکتچی در پایان تأکید کرد: اگر دو متن تجریدالاعتقاد و باب حادی عشر را به عنوان متون محوری در آموزش حوزه علمیه مبنا قرار دهیم با مقایسه آن دو متوجه میشویم که تسهیل فهم با صورتبندی مناسب برای به خاطر سپردن برای مخاطب عام و طلبه مبتدی از ویژگیهای آن است اما در کتابهایی که برای آموزش سطح عمیقتر کلام نوشته شده هدفی که دنبال میشود نه تسهیل فهم و نه صورتبندیهای قابل سپرده شدن به حافظه بلکه آموزش شیوه استدلال و آموزش نحوه تفکر کلامی است.
قواعد کلی کلام تدوین شود
قواعد کلی کلام تدوین شود
دکتر محمدزاده نیز طی سخنانی در این نشست به وضعیت آموزش در دانشگاهها اشاره کرد و گفت: ما در یک مسیر تحول در افکار بشری در زمینههای رشتههای دانشگاهی قرار داریم که این تحولات تأثیر خود را در نحوه ارائه مباحث در کتابهای درسی و عملکرد اساتید در کلاسها قابل لمس باشد.
وی فهم دین، ایمان و دفاع از آنچه فهم میشود را از مبانی اصلی تدریس کلام خواند و گفت: متأسفانه گاهی کلاسهای کلامی به جای دفاع از اعتقادات دینی خود، شرایط را برای افزایش شبهات ایجاد میکند.
دکتر محمدزاده افزود: تبیین عقاید دینی و در نظر گرفتن اصولی که مستلزم نوعی انعطاف در کلاس درس باشد از دیگر ویژگیهای تدریس کلام است. در کلاسها و متون کلام تبیین عقاید یکی از مهمترین مباحثی است که علاوه بر آن براساس روش تدبری که در تبیین این معارف صورت میگیرد این امکان برای مخاطب ایجاد شود که براساس فهمیدههای خود با برخی از سئوالات مواجه شود و روشهای پاسخگویی به این سئوالات را درست پیدا کند.
وی به تشریح چند پیشنهاد خود در نگارش متون آموزش کلام پرداخت و گفت: بهره برداری از دیدگاههای برخی معاصرین صاحب اثر در کلام از جمله علامه طباطبایی بسیار مؤثر است. دیدگاههای علامه در مورد زمینهسازی برای ایجاد یک متن و روش مناسب مباحث کلامی براساس ویژگیهایی که برشمردم میتواند در مسیر تدوین یک متن درسی کلامی موثر باشد.
دکتر محمدزاده "المیزان" را تفسیری تدبری نامید و افزود: براساس رویکرد تفکری علامه در تفسیر آیات قرآن داشتند ما امروز برای رفع نیازهایمان در بعد اعتقادی و در کلاسهای کلامی به ویژه در دانشگاهها باید با این مبنا دست به یک تألیف بزنیم شاید در این تألیف در مباحثی لازم باشد گاهی از یافتههای سایر علوم بهره بگیریم اما اگر بخواهیم آن علوم را اصل قرار دهیم باید مطمئن باشیم با هر تحولی که در علوم دیگر پیش میآید امکان اینکه پاسخها و دفاعیاتی که ما از مدعیات دینی براساس آن ارایه کردیم نیز تا حد زیادی خدشهدار شود.
وی تدوین "قواعد کلی کلامی" را یکی دیگر از پیشنهادات خود در تدریس کلام تخصصی در دانشگاهها اعلام کرد و گفت: اگر بتوانیم این متون را تنظیم کنیم، می شود از روشهای آموزش که جهات تدبیر و تفکر را برای مخاطب مشخص میکند و به انگیزهها و نیازهای مخاطب توجه دارد روش "آموزش فعال" میشود و کلام تنها از بین آراء دیگران که ممکن است برای ما آن پرسشها موضوعیت نداشته باشد را خارج کنیم.
آموزش کلام نیازمند بهرهگیری از روشهای جدید است
آموزش کلام نیازمند بهرهگیری از روشهای جدید است
در ادامه دکتر رضا اکبری طی سخنانی به موضوع " روشهای آموزش الهیات در مسیحیت معاصر" پرداخت و گفت: امروزه شاهد روشهای متعددی در آموزش آموزه های الهیاتی در سنت مسیحی هستیم. این تنوع ناشی از امور متعددی است.
اکبری یادآور شد: پیشرفت چشمگیر در عرصه رسانه سبب شده که ابزارهای مختلف رسانه ای مثل فیلم، نقاشی، و موسیقی در آموزش الهیات مورد استفاده قرار گیرد.
وی مقاله خود را بیشتر در مقام روشهای ارائه اندیشههای الهیاتی به مخاطبان خواند و گفت: استفاده از ابزار "فلسفه تحلیلی" یکی از مهمترین مسائل در مسیحیت معاصر است که فلسفه تحلیلی یک ابزار بسیار قوی را در اختیار متألهان مسیحی قرار داده تا براساس آن بتوانند چند کار اساسی را انجام دهند که بازسازی نظریههای قدیمی، ارائه نظریات جدید و تحلیل مفاهیم سنتی در قالبهای جدید از جمله آن کارهاست.
دانشیار دانشگاه امام صادق(ع)، به استفاده از فلسفه در کلام در سنت اسلامی توسط خواجه نصیرالدین طوسی اشاره کرد و گفت: خواجه نصیر از ابزار فلسفه در کلام استفاده کرد و ما شاهد یک نوع کلام فلسفی با نگارش کتاب "تجریدالاعتقاد" هستیم که این سنت استمرار پیدا نکرد.
دکتر اکبری تأکید کرد: نکته بعدی استفاده از ابزار خطابه است. در سنت اسلامی "خطابه" جنبه متکلم وحده دارد و تنها سامعه مخاطب درگیر میشد و در موارد محدودی باصره با حرکات بدن (زبان بدن) برای تأکید استفاده میشده است. اما در سنت مسیحی نه تنها از سامعه، باصره و زبان بدن که ابزار فیلم، موسیقی و ... در مسیر خطابه استفاده میشود.
وی "طراحی مراکز علمی میان رشتهای" را از دیگر نکات قابل توجه در سنت مسیحی معاصر عنوان کرد و گفت: در این روش علاوه بر ویژگیهای متعدد باید گفت اگر یک متکلم و متأله بخواهد دفاع کند بهترین راه این است که عقاید طرف مقابل را از خودش بشنود که این مسئله ما را یاد فرمایش شهید مطهری میاندازد که معتقد بود تفکر مارکسیست را یک مارکسیستی تدریس کند تا با بهترین شناخت بهترین دفاع را داشته باشیم.
دکتر اکبری "تأسیس بنیادهای خیریه" برای آموزش عقاید به معلمان دبیرستانی توسط اساتید دانشگاه را یکی دیگر از ابزارها در سنت مسیحی عنوان کرد و گفت: متأسفانه امروز در کشور ما شأن روحانیت به خواندن نماز جماعت در مساجد فروکاسته شده در حالی که شأن اصلی که ما در دین خود داریم زندگی با مردم، الگو بودن برای مردم، حل مشکلات مردم است و اگر این اتفاق در حیطه اسلامی بیفتد آثار و برکات زیادی خواهد داشت.
وی تأسیس رشتههای میان رشتهای الهیات را در غرب نمونهای دیگر از تحولات در سنت مسیحی خواند و گفت: الهیات و فیلم، الهیات و ادبیات، الهیات و علم، الهیات و هنر، الهیات و سیاستگذاری عمومی، الهیات و زندگی از جمله این رشتههاست.
دانشیار دانشگاه امام صادق(ع) به تفاوت سطح مخاطبان در سنت مسیحی در حوزه کلام اشاره کرد و گفت: تنوع مخاطب از حیث سن، جنس و فرهنگ نیز سبب شده است که در قالبهای ارائه مباحث الهیاتی تنوع حاصل شود؛ تنوعی که طیفی از آثار مشتمل بر کتابهای داستان و پازلهای کوکانه را تا تخصصی ترین مباحث الهیاتی شامل می شود.البته در چند سال اخیر این مسئله در کشور ما نیز توجه شده که سایت تبیان تلاش دارد که تفاوت مخاطبان را لحاظ کند.
وی دلیل تحولات متعدد در سنت مسیحی معاصر را تکثر قومیت و مذهب در غرب و سابقه هیئتهای تبشیری در مسیحیت دانست و گفت: تنوع ادیان و مذاهب در اروپا و آمریکا و زندگی پیروان ادیان و مذاهب گوناگون در کنار یکدیگر و تمایل طبیعی پیروان هر دین و مذهب به جذب دیگران به سوی خود، عاملی است که در ارائه آموزه های الهیاتی از هر نوع ابزار بهره گرفته شود و در حوزه ابزارها، نوآوری های متعدد و پی در پی شاهیدم که این عامل جامعه شناختی در ایران مفقود است و تکثر روشها را در ایران نمی بینیم.
دکتر اکبری با طرح این سؤال که باید چه کنیم گفت: اول اینکه باید احساس خطر کنیم به اعتبار عالم مجازی (اینترنت) که تمامی اطلاعات را به سرعت و آسانی در اختیار قرار میدهد. اگر به این حقیقت توجه کنیم که با تسریع و تسهیل در انتقال اطلاعات، مردم ما نیز دیگر دستگاههای الهیاتی را خواهند شناخت و اگر دغدغه های دینی داشته باشیم به صورت طبیعی به ارائه روشهای جدید در آموزش کلام اقدام خواهیم کرد.
امامت عمدهترین تفاوت کلام در امامیه و معتزله است
امامت عمدهترین تفاوت کلام در امامیه و معتزله است
در ادامه این نشست، میزگردی با عنوان " کلام معتزلی و نومعتزلی" با حضور دکتر هوشنگی، دکتر بیرشک و دکتر سلمانی برگزار شد.
دکتر سلمانی به بیان گزارش تاریخی از ظهور و سقوط تفکر معتزلیان و چگونگی تأثیر آنها بر امامیه در آثار شیخ مفید و سید مرتضی پرداخت و گفت: اینکه آیا کلام امامیه متأثر از کلام معتزله است یا خیر؟ سؤالی انحرافی است چون حب و بغضها را تحریک و ما را از فضای علمی دور می کند.
دکتر سلمانی تصریح کرد: آنچه اهمیت دارد این است که شیخ مفید و سید مرتضی این شجاعت را داشتند که با توجه به ممنوعیت استفاده از کلام نگاهی به بیرون کنند و از همان روشها برای طرح مسائل خود بهره ببرند.
وی با بیان اینکه شیخ مفید در راه با دو مشکل مواجه بود، افزود: شیخ مفید باید از یک سو با رقیبان درون گروهی مقابله می کرد و از سوی دیگر باید استقلال کلامی امامیه را از برون مذهبی ها(معتزله) نشان می داد. امروز اگر از شیوه شیخ مفید بهره بگیریم می توانیم در کلام امامیه توفیقات زیادی به دست آوریم.
دکتر حسین هوشنگی به تشرح " منابع بازیابی شده معتزله در دوره معاصر" پرداخت و گفت: معتزله به عنوان اولین مکتب کلامی جهان اسلام که دیگر مکاتب به نوعی در واکنش به آن پدید آمدند، دوره آغازین تکوین خود را در قرن دوم و از قرن سوم تا پنجم دوره شکوفایی خود را از سر گذراندند و تا قرن هشتم جسته و گریخته در قالب اندیشه های عالمانی معدود به حیات خود ادامه دادند و از آن به بعد تا حدودی از بین رفت.
استادیار دانشگاه امام صادق تصریح کرد: عدم حضور معتزله به عنوان یک مکتب در متن جامعه از قرن پنجم و حاکمیت دیدگاه سخت کیشانه و مخالف آنها در حاکمیت و در میان عالمان اهل سنت منجر شد کمتر کتاب و اثری مربوط به پیش از قرن پنجم از آنها باقی بماند.
وی به تأثیر تفکرات معتزله بر دو گروه امامیه و قرائیان یهودی اشاره کرد و افزود: دو گروه زیدیه و امامیه با توجه به قرابت فکری خود با معتزله و نیز جریان کلامی قرائی، عملا محمل و مجرایی برای ادامه سنت معتزله در غیر جهان اهل سنت شدند و بدین طریق برخی آثار مهم معتزلی از گزند تاریخ در امان ماند.
دکتر هوشنگی افزود: از اواخر قرن 19 تا دوره فعلی و عمدتا از طریق دستیابی به دو مجموعه مهم از نسخ خطی در یمن (مجموعه احمدبن حسن مدنی) و در روسیه(مجموعه فرکویچ) آثار مهمی از معتزله بازشناسی و بعضا چاپ انتقادی و تصحیح شدند که "الانتصار" نوشته ابوالحسین خیاط، المغنی و دلایل النبوه از جمله آنهاست.
وی آثار یافت شده از معتزله را به قبل و بعد از قرن پنجم تقسیم کرد و گفت: "المحیط بالتکلیف" نوشته قاضی عبدالجبار مربوط به قبل از قرن پنجم است و شرح زیادات الاصول، مسائل الخلاف بین البصریین و البغدادیین نوشته ابورشید نیشابوری، المعتمد فی اصول الفقه، تصفح الادله، شرح العمد نوشته ابوالحسین بصری، التذکر فی الجواهر و الاعراض نوشته ابن متویه و... از جمله آثار مربوط به بعد از قرن پنجم است.
در ادامه دکتر بیرشک به جریان نومعتزلی که در میان اهل سنت در صد سال اخیر شکل گرفت اشاره کرد و گفت: متفکران اسلامی در مواجهه با پیشرفت غرب به عقب ماندگی خود پی بردند و اشکال را در عقل دیدند.
وی افزود: متفکران مسلمان به جریان فکری نومعتزلی روی آوردند و علت عقب ماندگی خود را به نوع برداشت خود از انسان و روش فهم دین خلاصه کردند.
دکتر بیرشک به وجوه مشترک در میان نومعتزلیان اشاره کرد و گفت: در بعد انسان شناسی همه نومعتزلیان معتقدند که انسانها در خلقت و حقوق با یکدیگر برابرند و نیز معتقدند انسانها دارای اختیار در تعیین سرنوشت خویش هستند.
کلام علمی قائم به گفتگو است
دکتر محمد سعیدی مهر نیز به "آسیب شناسی متون آموزشی کلام" پرداخت و گفت: امروزه درس کلام در مقاطع و رشته های مختلف در دانشگاههای کشور تدریس می شود و در سالهای اخیر نیز رشته کلام در برخی مرسسات آموزش عالی راه اندازی شده است.
وی فرآیند آموزش را به چهار رکن استاد، فراگیر(دانشجو)، محتوای درسی و سازمان اموزشی استوار خواند و با تأکید بر محور سوم تصریح کرد: انصاف و بی طرفی، خالی بودن از زواید، پوشش تمام مباحث، اعتبار علمی، تناسب محتوا با اهداف آموزشی و روزآمدی محتوا از ویژگی های متن آموزشی حوزه کلام است.
دکتر سعیدی مهر تأکید کرد: در کشورهای پیشرفته تنوع و طراحی متون آموزشی مورد توجه است و هر ساله متون جدید تدوین می شود اما هنوز ما در زمینه کلام کتاب " تجرید الاعتقاد" خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان متن اصلی کلام تدریس می شود و فکر می کنیم اگر کتابی فاخر از یک متفکر برجسته باشد حتما متن مناسبی برای آموزش است.
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه کلام علمی قائم به گفتگو است، افزود: در کنار محتوا بحث ساماندهی مطالب درسی را هم داریم که سرعت موزون، گنجاندن پرسشها، منابع، ارتباط متن با فراگیر، نحوه پرداختن محتوا و.... را می توان از ویژگی های متن آموزش کلام برشمرد.
دکتر محمد سعیدی مهر نیز به "آسیب شناسی متون آموزشی کلام" پرداخت و گفت: امروزه درس کلام در مقاطع و رشته های مختلف در دانشگاههای کشور تدریس می شود و در سالهای اخیر نیز رشته کلام در برخی مرسسات آموزش عالی راه اندازی شده است.
وی فرآیند آموزش را به چهار رکن استاد، فراگیر(دانشجو)، محتوای درسی و سازمان اموزشی استوار خواند و با تأکید بر محور سوم تصریح کرد: انصاف و بی طرفی، خالی بودن از زواید، پوشش تمام مباحث، اعتبار علمی، تناسب محتوا با اهداف آموزشی و روزآمدی محتوا از ویژگی های متن آموزشی حوزه کلام است.
دکتر سعیدی مهر تأکید کرد: در کشورهای پیشرفته تنوع و طراحی متون آموزشی مورد توجه است و هر ساله متون جدید تدوین می شود اما هنوز ما در زمینه کلام کتاب " تجرید الاعتقاد" خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان متن اصلی کلام تدریس می شود و فکر می کنیم اگر کتابی فاخر از یک متفکر برجسته باشد حتما متن مناسبی برای آموزش است.
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه کلام علمی قائم به گفتگو است، افزود: در کنار محتوا بحث ساماندهی مطالب درسی را هم داریم که سرعت موزون، گنجاندن پرسشها، منابع، ارتباط متن با فراگیر، نحوه پرداختن محتوا و.... را می توان از ویژگی های متن آموزش کلام برشمرد.
امروز یکی از فرصتهای بزرگ تاریخی را در بازشناسی و بازاندیشی کلام در اختیار داریم
در آخرین بخش از این نشست حجت الاسلام دکتر محمدتقی سبحانی به تشریح"جریان شناسی کلام شیعه در جهان امروز" پرداخت و با اشاره به عدم تدوین کتاب تاریخ کلام شیعی تأکید کرد: با کمال تأسف آنچه نوشته شده و قابل اعتناست کارهایی است که یا مستشرقان یا برخی از تاریخ نگاران اهل سنت نوشتند.
استادیار دانشگاه قم با تأکید بر تنوع اندیشه های کلامی شیعه ، افزود: ما کلام شیعه را یکنواخت و یک لایحه ای مطالعه می کنیم در حالیکه تاریخ کلام ما در بردارنده مباحث بسیار متنوع و احیانا مخالف و ایده های مختلف است که بسیاری از آنها به دلیل اینکه مطالعات علمی بر آنها نشده در زیر خروارها خاک مدفون است.
وی افزود: از اینکه کلام شیعه را منحصر به یک دوره تاریخی و یک مدرسه خاص فکری کنیم پرهیز کنیم چون کلام در تنوع تاریخی خود ارزشهای را نشان می دهد. بحث جریان شناسی کلام این پیام را نسبت به آموزشهای عمومی دارد که از یک درهم تنیدگی مفهومی و گاهی چارچوبی باید آن را دور کنیم. اگر یک تحلیل محتوا در پاره ای کتابهای آموزش عمومی کلام داشته باشیم گاهی از چهار یا پنج نظام مفهومی کاملا متفاوت و گاه متخالف نویسنده بهره گرفته و کتابی را نوشته که صدر و ذیل این مطالب با یکدیگر سازگار نیست. بخش زیادی از آشفتگی ذهنی دانشجویان و طلاب در برخورد علم کلام محصول همین جدا نساختن این مسائل است.
وی با اشاره به سیر تاریخی کلام شیعه تأکید کرد: امروز یکی از فرصتهای بزرگ تاریخی را در بازشناسی و بازاندیشی کلام در اختیار داریم چراکه برخلاف بسیاری از دوره های تاریخی که یک چارچوب و یک مدرسه فکری در جامعه شیعی حاکم بود امروز با یک تنوع و تکثر در کلام شیعی مواجه هستیم.
استادیار دانشگاه قم افزود: بعد از مدرسه کوفه ما یک دوره سکوت داریم که این دوران همراه با فشار سیاست بر جامعه شیعی است و حدود هشتاد سال شیعه در حوزه کلامی به یک سکته معرفتی دچار می شود و پس از آن مدرسه بغداد سر برمی دارد. اما نکته مهم این است که دوشادوش این مدرسه با مدرسه قم مواجه هستیم مدرسه ای که معمولا تفسیر حدیثی و نقلی از آن شده در حالیکه درون مایه های آن کاملا کلامی است.
دکتر سبحانی به همگرایی دو جریان مهم حدیثی و کلامی که در کوفه به صورت همسان عمل می کند اشاره کرد و گفت: در قرن چهارم و پنجم به دلیل همان سکته معرفتی، اولین انفصال معرفتی در تاریخ شیعه اتفاق می افتد. مدرسه قم با بزرگانی چون کلینی، شیخ صدوق و مدرسه بغداد با بزرگانی چون شیخ مفید و سید مرتضی.
وی استمرار این شکاف را در مدرسه حله عنوان کرد و افزود: این مقطع دومین نقطه عطف تاریخ کلام شیعه است و برای نخستین بار فلسفه( مشاء) مورد استقبال متکلمان شیعه قرار می گیرد و دو شخصیت بزرگ ابن هیثم بحرانی از حوزه بحرین و خواجه طوسی از خراسان به سمت حله می آیند و پایه گذار یک مرحله جدید از کلام شیعه می شوند که نام این دوره " کلام فلسفی" نامیده شد.
دکتر سبحانی علامه حلی را محصول مدرسه حله و استمرار آن را فاضل مقداد و پایان مدرسه حله عنوان کرد و گفت: در این مدرسه خط دوم کلام شیعه که کلام نقلی است کاملا حضوری فعال دارد و "سید بن طاووس" شخصیت محوری این جریان است.
وی مدرسه اصفهان را مرحله سوم کلام شیعه خواند و گفت: در جریان مدرسه اصفهان سه شخصیت( ابن ابی جمهور احصایی، میرداماد، دشتکی های فارس) به تدریج اندیشه کلامی شیعه را با فلسفه در می آمیخته و یک دانش میانی تولید می کنند که نام آن را " فلسفه کلامی" می گذاریم که صدرالمتألهین اوج این دوره و تجلی او در شاگردش ملا عبدالرزاق لاهیجی است.
وی به کلام شیعه در دوره معاصر اشاره کرد و گفت: از سال 1200 هجری مجموعه گرایشهای کلامی جهان اسلام یکبار دیگر مورد مطالعه قرار گرفت، از جمله در کلام شیعه؛ ما در کلام شیعه سه نماینده بزرگ فکری را به صورت هم عرض شاهدیم یکی نماینده جریان نخستین کلام شیعه که تجلی حدیثی و نقلی آن در مدرسه قم بود که امروز به عنوان" مکتب تفکیک" خوانده می شود.
استادیار دانشگاه قم با تأکید بر تنوع اندیشه های کلامی شیعه ، افزود: ما کلام شیعه را یکنواخت و یک لایحه ای مطالعه می کنیم در حالیکه تاریخ کلام ما در بردارنده مباحث بسیار متنوع و احیانا مخالف و ایده های مختلف است که بسیاری از آنها به دلیل اینکه مطالعات علمی بر آنها نشده در زیر خروارها خاک مدفون است.
وی افزود: از اینکه کلام شیعه را منحصر به یک دوره تاریخی و یک مدرسه خاص فکری کنیم پرهیز کنیم چون کلام در تنوع تاریخی خود ارزشهای را نشان می دهد. بحث جریان شناسی کلام این پیام را نسبت به آموزشهای عمومی دارد که از یک درهم تنیدگی مفهومی و گاهی چارچوبی باید آن را دور کنیم. اگر یک تحلیل محتوا در پاره ای کتابهای آموزش عمومی کلام داشته باشیم گاهی از چهار یا پنج نظام مفهومی کاملا متفاوت و گاه متخالف نویسنده بهره گرفته و کتابی را نوشته که صدر و ذیل این مطالب با یکدیگر سازگار نیست. بخش زیادی از آشفتگی ذهنی دانشجویان و طلاب در برخورد علم کلام محصول همین جدا نساختن این مسائل است.
وی با اشاره به سیر تاریخی کلام شیعه تأکید کرد: امروز یکی از فرصتهای بزرگ تاریخی را در بازشناسی و بازاندیشی کلام در اختیار داریم چراکه برخلاف بسیاری از دوره های تاریخی که یک چارچوب و یک مدرسه فکری در جامعه شیعی حاکم بود امروز با یک تنوع و تکثر در کلام شیعی مواجه هستیم.
استادیار دانشگاه قم افزود: بعد از مدرسه کوفه ما یک دوره سکوت داریم که این دوران همراه با فشار سیاست بر جامعه شیعی است و حدود هشتاد سال شیعه در حوزه کلامی به یک سکته معرفتی دچار می شود و پس از آن مدرسه بغداد سر برمی دارد. اما نکته مهم این است که دوشادوش این مدرسه با مدرسه قم مواجه هستیم مدرسه ای که معمولا تفسیر حدیثی و نقلی از آن شده در حالیکه درون مایه های آن کاملا کلامی است.
دکتر سبحانی به همگرایی دو جریان مهم حدیثی و کلامی که در کوفه به صورت همسان عمل می کند اشاره کرد و گفت: در قرن چهارم و پنجم به دلیل همان سکته معرفتی، اولین انفصال معرفتی در تاریخ شیعه اتفاق می افتد. مدرسه قم با بزرگانی چون کلینی، شیخ صدوق و مدرسه بغداد با بزرگانی چون شیخ مفید و سید مرتضی.
وی استمرار این شکاف را در مدرسه حله عنوان کرد و افزود: این مقطع دومین نقطه عطف تاریخ کلام شیعه است و برای نخستین بار فلسفه( مشاء) مورد استقبال متکلمان شیعه قرار می گیرد و دو شخصیت بزرگ ابن هیثم بحرانی از حوزه بحرین و خواجه طوسی از خراسان به سمت حله می آیند و پایه گذار یک مرحله جدید از کلام شیعه می شوند که نام این دوره " کلام فلسفی" نامیده شد.
دکتر سبحانی علامه حلی را محصول مدرسه حله و استمرار آن را فاضل مقداد و پایان مدرسه حله عنوان کرد و گفت: در این مدرسه خط دوم کلام شیعه که کلام نقلی است کاملا حضوری فعال دارد و "سید بن طاووس" شخصیت محوری این جریان است.
وی مدرسه اصفهان را مرحله سوم کلام شیعه خواند و گفت: در جریان مدرسه اصفهان سه شخصیت( ابن ابی جمهور احصایی، میرداماد، دشتکی های فارس) به تدریج اندیشه کلامی شیعه را با فلسفه در می آمیخته و یک دانش میانی تولید می کنند که نام آن را " فلسفه کلامی" می گذاریم که صدرالمتألهین اوج این دوره و تجلی او در شاگردش ملا عبدالرزاق لاهیجی است.
وی به کلام شیعه در دوره معاصر اشاره کرد و گفت: از سال 1200 هجری مجموعه گرایشهای کلامی جهان اسلام یکبار دیگر مورد مطالعه قرار گرفت، از جمله در کلام شیعه؛ ما در کلام شیعه سه نماینده بزرگ فکری را به صورت هم عرض شاهدیم یکی نماینده جریان نخستین کلام شیعه که تجلی حدیثی و نقلی آن در مدرسه قم بود که امروز به عنوان" مکتب تفکیک" خوانده می شود.
دوم "کلام فلسفی" است که شخصیتهای متکلم حوزه ما عمدتا به این جریان وابسته هستند؛ کسانی که تجرید العقاید خواجه طوسی را تدریس می کنند و جریان سوم جریان "صدرایی" یا " نوصدراییان" هستند که " فلسفه کلامی" که آخرین مدرسه کلامی شیعه را تبلیغ می کنند.
استادیار دانشگاه قم به سه جریان کلام شیعی متأثر از فرهنگ مدرن در جامعه ایران اشاره کرد و افزود: همزمان با این سه جریان کهن که بازسازی شده، سه جریان مولود حضور فرهنگ مدرن در جامعه ایران است که همه آنها را تحت عنوان" کلام مدرن شیعی" تفسیر می کنیم. شخصیتهای مسلمانی که البته نه از پایگاه خاص حوزوی بلکه عمدتا از پایگاه علوم جدید وارد عرصه های فکرشیعی و اسلام شناسی شدند و طرحی درانداختند.
وی از این گروه به عنوان "روشنفکران دینی" یاد کرد و گفت: ما سه رویکرد مختلف در صد سال گذشته شاهد بودیم که رویکرد نخست با گرایش به دانش تجربی و الهام از متدولوژی علوم طبیعی سعی می کرد اسلام شناسی و شیعه شناسی مدرن را ارائه کند که پیشگامان نهضت آزادی از جمله این گروه هستند. گروه دوم که در دهه 40 و 50 ظهور کرد، جریانی بودند که با نگاهی جامعه شناسانه به حوزه کلام شیعی نگریستند و جریان سوم کسانی بودند که از منظر معرفت شناسی و هرمنوتیک به کلام شیعی توجه کردند.
دکتر سبحانی تأکید کرد: ما امروز با این 6 جریان و به تعبیری با 4 جریان مواجه هستیم و نمی توانیم با تغافل نسبت به این واقعیت متنوع معرفتی جامعه خود در حاشیه ای بنشینیم و با تأکید بر یک میراث خاص دیگران را فراموش کنیم و فکر کنیم می توانیم دانش کلام را توسعه دهیم.
وی با رد هرگونه یک سویه نگری در کلام شیعی تصریح کرد: اگر در حوزه ها و دانشگاهها اندکی تعصب به خرج دهیم و یک سویه نگری کنیم آینده تاریخ کلام ما از این تغافل زیان خواهد دید. درست است که اندیشه مدرن پاره ای از بنیانهای ما را مورد سؤال قرار داد اما هر تهدیدی را می توان به فرصت تبدیل کرد. شاید بدون این گونه پرسشها پاره ای از عقاید ما همچنان در بسته بندی های سنتی باقی بماند. ما نباید عرصه کلام را آنچنان بسته ببینیم که امکان تولید اندیشه را در این عرصه ببندیم.
استادیار دانشگاه قم به سه جریان کلام شیعی متأثر از فرهنگ مدرن در جامعه ایران اشاره کرد و افزود: همزمان با این سه جریان کهن که بازسازی شده، سه جریان مولود حضور فرهنگ مدرن در جامعه ایران است که همه آنها را تحت عنوان" کلام مدرن شیعی" تفسیر می کنیم. شخصیتهای مسلمانی که البته نه از پایگاه خاص حوزوی بلکه عمدتا از پایگاه علوم جدید وارد عرصه های فکرشیعی و اسلام شناسی شدند و طرحی درانداختند.
وی از این گروه به عنوان "روشنفکران دینی" یاد کرد و گفت: ما سه رویکرد مختلف در صد سال گذشته شاهد بودیم که رویکرد نخست با گرایش به دانش تجربی و الهام از متدولوژی علوم طبیعی سعی می کرد اسلام شناسی و شیعه شناسی مدرن را ارائه کند که پیشگامان نهضت آزادی از جمله این گروه هستند. گروه دوم که در دهه 40 و 50 ظهور کرد، جریانی بودند که با نگاهی جامعه شناسانه به حوزه کلام شیعی نگریستند و جریان سوم کسانی بودند که از منظر معرفت شناسی و هرمنوتیک به کلام شیعی توجه کردند.
دکتر سبحانی تأکید کرد: ما امروز با این 6 جریان و به تعبیری با 4 جریان مواجه هستیم و نمی توانیم با تغافل نسبت به این واقعیت متنوع معرفتی جامعه خود در حاشیه ای بنشینیم و با تأکید بر یک میراث خاص دیگران را فراموش کنیم و فکر کنیم می توانیم دانش کلام را توسعه دهیم.
وی با رد هرگونه یک سویه نگری در کلام شیعی تصریح کرد: اگر در حوزه ها و دانشگاهها اندکی تعصب به خرج دهیم و یک سویه نگری کنیم آینده تاریخ کلام ما از این تغافل زیان خواهد دید. درست است که اندیشه مدرن پاره ای از بنیانهای ما را مورد سؤال قرار داد اما هر تهدیدی را می توان به فرصت تبدیل کرد. شاید بدون این گونه پرسشها پاره ای از عقاید ما همچنان در بسته بندی های سنتی باقی بماند. ما نباید عرصه کلام را آنچنان بسته ببینیم که امکان تولید اندیشه را در این عرصه ببندیم.
نظر شما