غرق در روزهاي شيرين زندگي در تهران بود كه نگهبان در سلول را باز مي كند و صدا مي زند: حسن روستايي! لباس بپوش بايد بروي دادگاه . عرق سردي بر پيشاني اش نشسته و قدم هايش از حركت باز مانده اند. مدام اين دست و آن دست مي كند تا شايد اتفاقي رخ دهد و مانع از رفتن او به دادگاه شود. اما مگر قرار است ديگر چه اتفاقي بيفتد بالاتر از اينكه او حالا يك متهم است كه به جرم كيف قاپي دستگير شده و بايد امروز در مقابل قاضي پاسخگوي اتهاماتي باشد كه در پرونده اش درج گرديده است.
به گزارش خبرنگاراجتماعي خبرگزاري"مهر" پرداختن به مقوله هجرت و سكونت جوانان شهرستاني در تهران و پيامدهاي ناشي از اين حضور در لايه هاي مختلف جامعه شهري تهران موضوعي است كه تا به حال در خصوص آن هزاران هزار مطلب و برنامه هاي تلويزيوني با زمينه هاي گزارش، مقاله، نقد ، تحليل و ... توسط افراد و اقشار دانشگاهي و غير دانشگاهي در رسانه هاي جمعي منتشر و پخش شده و تكرار دوباره آن شايد حكايت سوژه هاي نخ نما شده را داشته باشد. اما واقعيت اين است كه وقوع چنين معضلي در جامعه اي همچون ايران كه با انواع مشكلات و مسائل فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي و سياسي دست و پنجه نرم مي كند امري اجتناب ناپذير است و مي بايست به شيوه ها و روشهاي گوناگون به طور مداوم به آن پرداخته شود تا اين توهم پيش نيايد كه مهاجرت به تهران يك رفتار و حركت طبيعي بوده و هيچ گونه تبعات و آثار منفي و مخرب به همراه ندارد بلكه بر عكس روز به روز بر آثار و تبعات منفي چنين روندي افزوده مي شود بدون اينكه متوجه وخامت موضوع باشيم.
كارشناسان و انديشمندان مسائل اجتماعي بر اين باورند اگر براي مقابله با مهاجرت و پديده حاشيه نشيني در كشور تاكنون قدم مثبت و كارآمدي برداشته نشده است، فقط به خاطر اين است كه نگاه جامعه به اين حركت نگاهي همراه با دلسوزي براي كساني بوده كه در اين مسير گرفتار آمده اند و هرگز تدبير نكرده ايم حضور به هر قيمت ممكن براي سكونت در ابر شهر ايران مي تواند بر افزايش جرايم و مفاسد اجتماعي ناشي از كثرت فرهنگ هاي مختلف بيفزايد. اگر از همان دهه ها و سالهاي گذشته تهران را شهرآرزوهاي دست يافتني تصوير نمي كرديم و تدابير محكم و سختي را براي حضور در پايتخت پيش بيني مي نموديم قطعا امروز با آثار تخريبي اين روند در تهران روبه رو نبوديم و يا حداقل وضعيت به اين وخامت نبود كه امروز شاهد هستيم.
تهران هم چنان شهر روياهاي دست يافتني جواناني است كه خواب و خوراك را بر خود و خانواده حرام كرده و به هر قيمت ممكن خود را به پايتخت رسانده اند تا بتوانند انگ" بچه تهراني" بودن را براي خود بخرند. جواناني كه هريك به تنهايي سرمايه هاي ملي اين كشور محسوب شده و هرز رفتن و تخريب هريك از آنها به نشانه تحليل سرمايه هاي ملي جامعه تلقي مي شود. به جرات مي توان گفت كه از ابتدا و حتي قبل از سال 57 به اين طرف ما شاهد نابودي حجم عظيمي از سرمايه هاي ملي اين سرزمين بوده ايم كه چنانچه اسير سراب آرمان شهر ايران نمي شدند امروز هر كدام باري را از دوش اين كشور برمي داشتند و باعث توسعه و آباداني همراه با توزيع عدالت اجتماعي در لايه هاي مختلف جامعه مي شدند. اما متاسفانه اين موج خروشان هم چنان در حال تخريب سواحل زيباي كشور است بدون اينكه بخواهيم در مقابل آن مانع يا ديوار مستحكمي ايجاد نماييم.
به گزارش خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر، يكي از آثار و تبعات ويرانگر مهاجرت و حاشيه نشيني در تهران كه بيشتر از عوامل ديگر پايتخت را تخريب و تهديد مي كند بروز مفاسد اجتماعي است. به طوري كه افزايش دزدي و سرقت ، فساد اخلاقي و فحشا ، مواد مخدر، مزاحمت هاي ناموسي، قتل و غارت، تكدي گري و... نمونه هاي بارز و آشكاري از پيامدهاي مخرب مهاجرت به تهران قلمداد مي شوند و هر روز نيز بر آمار اين جنايات افزوده مي شود. اگر بخواهيم به گفته هاي خود استناد كنيم مي توان به سراغ پرونده هايي رفت كه در ادارات آگاهي و دادگاههاي جنايي موجود است و برخي از آنها بسته شده و بعضي ديگر هم چنان مفتوح هستند و مي توان با مطالعه تعدادي از آنها پي به اين واقعيت برد كه در يك طرف قضيه مجرم از كساني بوده كه ساك سفر بسته و به تهران آمده تا شايد يك شبه ره صد ساله برود!
روزگاري نه چندان دور يكي از شهرداران سابق تهران گفته بود كه اين شهر بيشتر شبيه يك روستاي بزرگ است كه اصول و قواعد شهرنشيني در آن نظير يك شهر بزرگ نيست و بيشتر به " روستا شهر" شبيه است. اين روستا زدگي تهران بيشتر ناشي از مهاجرت هاي پي در پي حاشيه نشيني برخي از شهروندان است. تهران اينك زيربار 13ميليون جمعيت نفس مي كشد كه در آن انواع فرهنگها و خرده فرهنگها ترسيم شده است. هر محله جديد در شهر تهران و هر شهرك حاشيه اي داراي فرهنگ، مقررات و روابط خاصي است. همه اين موارد مشكلات و تنگناهاي گوناگوني براي تهران پديد آورده است وحاشيه نشيني ومهاجرت هنوز هم از جمله مسائل و معضلات و مشكلات زندگي در ابرشهر ايران است.
حاشيه هاي ويرانگر
تهران هم اكنون به عنوان يك ابرشهر چند ميليوني موجي از طبقات مختلف مهاجران را در خود جاي داده است كه اين افراد به اقتضاي شغل و درآمدي كه دارند به ناچار سكونت در شهر تهران را فراموش كرده و ناگزير به سكونت در حريم شهر تهران هستند. برهمين اساس و به مرور زمان كه بر تعداد ساكنان حريم شهر افزوده مي شود شاهد پديده بغرنج حاشيه نشيني در تهران هستيم.
جامعه شناسان در تعريف افرادي كه در حريم شهرها سكونت دارند چنين مي گويند : معمولا حاشيه نشينان را كساني تشكيل مي دهند كه در شهرها زندگي مي كنند اما به عنوان يك شهروند از امكانات و خدمات شهري بهره نمي برند. اين افراد با وجودي كه در دل يا حاشيه شهرها جاي دارند اما فرهنگ روستايي را هم چنان حفظ كرده اند ولي در عين حال خود را شهري مي دانند.
همچنين در انسان شناسي نيز حاشيه نشين به فرد يا گروهي گفته مي شود كه فرهنگ اوليه خود را بدون اينكه فرهنگ ثانويه را جايگزين نمايد از دست داده است يا در عالم برخ قرار مي گيرد.
يك جامعه شناس در خصوص حاشيه نشيني افراد مهاجر مي گويد : " انسان حاشيه نشين شخصيتي است كه از برخورد يا پيوند دو نظام فرهنگي متفاوت يا متخاصم به وجود مي آيد. چنين موجود دو رگه اي در آن واحد نسبت به دو فرهنگ احساس دلبستگي دارد اما از طرف ديگر خود را كاملا به هيچ كدام متعلق نمي داند. "
توسعه حاشيه نشيني در ايران به سالهاي 1330 برمي گردد اما شدت آن در دهه هاي 40 و 50 رقم خورده است. براساس مطالعات انجام شده حاشيه نشيني در حاشيه شهرها ابتدا از تهران شروع شده است. پيدايش اولين اجتماعات آلونك نشين در تهران به سال 1311 برمي گردد اما رشد و گسترش اجتماعات آلونك نشين به بعد از كودتاي 28 مرداد به خصوص از سال 1335 به اين طرف برمي گردد. اولين اجتماعات حاشيه نشين در جنوب شهر تهران تمركز يافتند . تهران تا شهريور سال 1359 نزديك به ده هزار و 450 خانوار و چهار هزار و 500 آلونك را در خود جاي داده است. پديده حاشيه نشيني در ايران نيز همانند اكثر كشورهاي در حال توسعه تا حدود زيادي ريشه در مهاجرت و عوامل دافعه و جاذبه روستايي- شهري دارد. فقدان و كمبود امكانات رفاهي و خدماتي در مناطق روستايي و شهرهاي كوچك فرآيند مهاجرت را تشديد كرد و حاشيه نشيني پديدار گشت و به اين ترتيب يكي از بارزترين نمودهاي مهاجرت در ايران مانند بسياري از كشورهاي درحال توسعه شكل گرفت.
در فرهنگ شهر و شهرنشيني ، حاشيه نشيني تا حدود زيادي مترادف با مفاهيمي چون زاغه نشيني و آلونك نشيني به كار برده شده است. از لحاظ فرهنگي ، انزوا طلبي، احساس غريبه بودن و بيگانگي ؛ از لحاظ رواني، پريشاني و تقديرگرايي؛ از لحاظ اقتصادي، فقر، اشتغال در بخش غير رسمي ، بي ثباتي شغلي؛ از لحاظ بهداشتي، فقدان يا نارسايي سيستم خدمات بهداشتي- درماني ، آب شرب و از لحاظ اجتماعي هويت قومي ، پايبندي به سنت ها و ارزش ها ، خانواده گسترده و فقدان تخصص، بي سوادي و كم سوادي ، درآمد پايين و به خصوص فرهنگ مستقل حاشيه نشيني از ويژگي هاي اجتماعات حاشيه نشينان است كه در مناطق مختلف ديده مي شود.
تكثير بزهكاري
امروز با گشت و گذر در مناطق و محله هاي مختلف ابرشهر ايران به راحتي مي توان با انواع ناهنجاري ها و بزهكاري هاي در حال وقوع مواجه شد كه بدون كمترين تهديد از سوي نيروهاي برقرار كننده نظم و امنيت و ترس از گرفتار شدن در بند قانون و عدالت به تكثر و رشد آسيب هاي اجتماعي مشغول هستند. البته دليل اين عدم برخورد قانوني با اين ناهنجاري ها در اين نكته نهفته كه جامعه براي برخورد با اين قبيل تخلفات اجتماعي هنوز با خلاء قانوني مواجه است و از همين روي نمي توان تا زماني كه وقوع جرم اثبات نشده با افرادي كه به اين قيبل ناهنجاري ها دامن مي زنند برخورد قانوني اشت.
در هر حال هدف از ذكر اين نكته توجه به حضور افرادي است كه در اين منجلاب گرفتار شده و همواره بر اين باورند كه تنها راه كسب درآمدشان غوطه ور شدن در چنين مشاغل كاذب و مخرب است. اين افراد همان بچه هاي شهرستاني هستند كه بار سفر بسته و در تهران اقامت گزيده اند. اينها همان جوانان ساده انديش و محجوبي هستند كه تهران را روياي شيرين زندگي پنداشته و باور كرده اند كه تنها راه خوشبختي و سعادت دنيوي ورود به" شهر آرزوهاي بر باد رفته " است و چنين مي شود كه بعد از چند صباحي و به محض پا نهادن بر روي سنگفرش خيابانهاي اين شهر بي در وپيكر احساس تهراني بودن در وجودشان لانه مي كند و هرگز نمي پذيرند كه هر فردي براي زندگي در محيطي تربيت مي شود كه با آن محيط و فرهنگش انس گرفته و بزرگ شده است.
متاسفانه روند حضور جوانان شهرستاني طي سالهاي اخير در تهران بدون هيچ ضابطه و قاعده اي شدت گرفته و همچنان نيز با خيل عظيم افرادي روبه رو هستيم كه براي زندگي در تهران حاضرند ملامت هاي بيشماري را تحمل كنند تا شايد روزي رنگ خوشبختي بر زندگي آنها جان بگيرد. اما زهي خيال باطل كه تهران بخواهد روي خوش به اين جوانان نشان دهد زيرا اين شهر براي سكونت ساكناني با آداب و رسوم مختلف فرهنگي و اجتماعي در درون خود ميزبان مناسبي نمي تواند باشد و اين گونه است كه سرريز جمعيتي كه بضاعت و توانايي كافي براي ادامه حيات در ابرشهر ايران ندارد را به سمت محيطهاي سازگار با شرايط اين افراد شاهد هستيم. يعني زندگي در حاشيه و آزادي عمل بيشتر براي رفتارهايي كه مغاير با وضعيت فرهنگي و اجتماعي جامعه بوده و به عنوان رفتارهاي غير اخلاقي و نامشروع آنها را مي شناسيم و مي پذيريم. اين قبيل افراد براي تامين نيازهاي مادي و معيشتي خود ناچار به قبول هر جور كسب و درآمدي براي خود بوده و در اين راه نيز متحمل خسارات سنگين جسمي و روحي مي شوند بدون اينكه متوجه عواقب راههاي پول در آوردن خود پي ببرند.
توزيع و فروش كالاهاي به اصطلاح فرهنگي از نوع مبتذل و غيراخلاقي آن، توزيع مواد مخدر، وارد شدن به باندهاي قاچاق و تجاوز به نواميس مردم، دست داشتن در سرقت هاي مسلحانه از خانه ها و اماكن عمومي ( بانك- طلا فروشي-...) همكاري با باندهاي خطرناك ومخوف فرار دختران و... از جمله كارهايي است كه متاسفانه با حضور افرادي همراه مي شود كه روياي شيرين زندگي در تهران را در سر مي پرورانند. زندگي در كوچه پس كوچه هاي قديمي شهر و حريم تهران نيز دليلي براين مدعا است كه اين افراد حاضر به همرنگي با شهروندان ساكن در داخل شهر نيستند و همواره خود را تافته اي جدا بافته تلقي مي كنند كه مسيرشان براي ادامه زندگي با آنها يكي نيست. افرادي كه با روياهاي شيرين و آرزوهاي دست نيافتني قدم در شهري گذارده اند كه ديگر براي خروج از آن راهي نمي يابند و به ناچار ماندن و زندگي كردن به هر قيمت ممكن را بر جان مي خرند و اين گونه مي شود كه آمار آسيب هاي اجتماعي در كلان شهري همچون تهران روز به روز در حال افزايش است بدون اينكه بخواهيم به دنبال علل و علائم آنها باشيم.
زندگي در ناكجاآباد
وقتي مي آيد خود را تهراني مي پندارد به طوري كه حاضر نيست به راحتي در مقابل ديگران كم بياورد تا متوجه بشوند او تازه از شهر و روستاي شان بار سفر بسته و به شهر آرزوهاي برباد رفته نقل مكان كرده است. چند روزي را با خوشي و خرمي در كنار هم ولايتي ها هر طور شده مي گذراند اما مهمان بودن ومهماني دادن هم اندازه اي دارد و حالا مي بايست او از جيب خرج كند و اين گونه مي شود كه به جنب وجوش مي افتد تا مكاني مناسب با دخل و خرج زندگي براي خود فراهم كند. اما با سرمايه اي كه او با خود به همراه آورده مي بايست به حريم شهر هجرت كند و عطاي زندگي شهري را به لقايش ببخشد. حالا او در ناكجا آباد است همان مكاني كه خيلي از پيشقراولان اين مسير در آنجا سكونت گزيده اند. كوچه هاي شلوغ و پرجمعيت با هزاران مشكل و دردسر شهرنشيني كه به چشم ساكنانش نمي آيد اما مشهود و آشكار است. خانه هاي فسقلي كه بدون رعايت ضوابط شهرسازي بناشده اند تا سرپناهي براي ساكنانش باشند. اما زندگي در اين خانه ها به چه قيمتي تمام مي شود كه خيلي لز همين كوچ نشينان حاضر به تحمل آنجا هستند؟ شهركهايي كه در شعاع چند كيلومتري شهر تهران همچون علف هاي هرز يك گياه رشد كرده و ديگر نمي توان آنها را برچيد چون كساني كه در اين ناكجا آبادها زندگي مي كنند حق حيات دارند مثل همه شهروندان تهراني نشين كه زندگي مي كنند. اما هزينه زندگي در اين محيط ها به مراتب سنگين تر از سكونت در درون شهر تهران خواهد بود زيرا افرادي كه در اين قبيل مكانها متولد مي شوند و ادامه حيات مي دهند با كمبودهايي دست و پنجه نرم مي كنند كه ديگران براي داشتن آنها متحمل هيچ سختي و عذابي نشده اند. عقده هايي كه در زندگي افراد حاشيه نشين وجود دارد قابل قياس با كمبودهاي زندگي شهري نيست و اين گونه مي شود كه در سنين بزرگسالي او خود را فردي محتاج و نيازمند به نگاه ديگران تلقي مي كند.
به راستي زندگي در اين ناكجاآبادها چقدر هزينه براي ساكنانش در بردارد و چگونه مي توان به تامين كسري اين هزينه ها همت گمارد به طوري كه فرد هيچ وقت احساس پوچي از حيات خويش نكند. در واقع چرا قانونگذاران براي ورود به شهر آرزوهاي برباد رفته هيچ ممنوعيتي و مجازاتي تعيين نمي كنند ....
جامعه شناسان معتقدند مهاجرت و شهرنشيني في نفسه پديده اي منفي و مخرب نيست ولي در عين حال رشد بيش از حد ونامعقول آن مي تواند در قالب عوارض و پيامدها نشان داده شود. مطالعات و پژوهش هاي موجود بيانگر اين است كه توسعه محلات فقير نشين با روند افزايش مهاجرت رشد بيشتري دارد. چهره تهران پس از انقلاب به واسطه موج جديد مهاجران جوان با تغييرات متعددي روبه رو شد تا جايي كه هم اكنون تنوع رفتارهاي فردي و اجتماعي بسياري را درسطح شهر شاهد هستيم. عدم سنخيت فرهنگي جواناني كه تهران را خاستگاه و ماواي خويش براي دست يابي به يك زندگي مرفه تلقي مي كنند و خانواده هايي كه با ترك خانه و كاشانه خود و پناه آوردن به حاشيه شهرتهران در جستجوي يك زندگي آبرومندانه هستند. در واقع پديده مهاجرت عامل مهمي در تغييرات اجتماعي است كه اين مساله هم بر نقاطي كه مهاجران را مي پذيرند تاثير گذار است و هم بر جاهايي كه از آن مي آيند. براساس آمار مستند و موجود جمعيت شناسان دنيا پيش بيني شده است تا سال 2025 تعداد 93 شهر با بيش از پنج ميليون نفر جمعيت پديد خواهد آمد كه 80 شهر آن در كشورهاي در حال توسعه شكل مي گيرد.
نظر شما