به گزارش خبرگزاری مهر، قرائن بسیاری نشان میدهد که زنان در طول اعصار در جوامع متمدن پوشیده بودهاند. هر چند حدّ پوشش آنان گاه کمتر و گاه بیشتر از حدود تعریف شده در شریعت اسلامی است اما در اکثر جوامع حضور اجتماعی زنان با پوششهای آراسته که تقریباً تمام حجم بدن را پوشانده باشد متداول بوده است. شاید بتوان هرزهپوشی را ارمغان عصر جدید و به ویژه یک قرن اخیر دانست. به نظر میرسد پوشش زنان در عصر جدید مختصاتی دارد که آن را از اعصار گذشته متمایز میسازد. در این رابطه به چند مورد اشاره میشود.
1- محدودیت ارتباطات در اعصار گذشته. در جوامع گذشته انتخاب مدل و رنگ لباس تابع تمایلات شخصی و تأثیراتی بود که زنان طایفه و شهر بر یکدیگر میگذاشتند و این که الگوهای پوشش از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر و از منطقهای به منطقه دیگر منتقل شود دور از انتظار بود؛ به ویژه آنجا که تعصبات فرهنگی و یا آموزههای دینی مردم را از تقلید بیگانگان بر حذر میداشت. اما امروزه گسترش ارتباطات زمینه تأثیرگذاری زنان در یکدیگر را بسیار تسهیل نموده است. بنابراین میتوان انتظار داشت که همه روزه با انواع جدیدی از مدلهای لباس مواجه باشیم. توجه به این نکته میتواند هم توضیحی بر تنوع روزافزون پوشش زنان باشد، هم پیچیدهتر بودن کنترل وضعیت را توضیح دهد و هم توضیحی برای اهمیت توجه به موضوع پوشش در موقعیت کنونی جامعه ارائه دهد.
2ـ گره خوردن پوشش با منافع نظام سرمایهدارى. آنچه وضعیت امروزین را از گذشته متمایز میسازد مدیریت شدن موضوع پوشش توسط قدرتهای اقتصادی است؛ به این دلیل که تبدیل شدن زن به ابژه جنسی منافع شرکتهای بزرگ نساجى، لوازم آرایشى، صنعت فیلم و بسیاری از صنایع دیگر را تضمین میکند و از منافع آن گروههایی دیگر از جمله موسسات جراحی پلاستیک هم بهرهمند میشوند. بنابراین موضوع پوشش بعدی اقتصادی یافته و از آن رهگذر مختصات فرهنگی جدیدی نیز یافته است. قدرتهای اقتصادی با بکارگیری علم زیستشناسى، روانشناسی و دیگر علوم، حس زیباییشناختی جوانان را مدیریت و مصادیق جذابیت و زیبایی را مشخص میکنند. از آنجا که امروزه با حرکتهای سازمان یافته برای مصرفزدگی و ابتذال در پوشش مواجهایم اولاً اقدام برای اصلاح وضعیت پوشش با مقاومت سرسختانهای مواجه شود. ثانیاً رنگها و طرحهای لباس بیش از گذشته به افزایش جذابیت جنسی زنان منجر میشود. ثالثاً پیامدهای فردى، خانوادگی و اجتماعی ابتذال در پوشش به دلیل مدیریت شدن آن بیش از گذشته است.
3ـ هموار شدن بستر فرهنگی بد پوشى. در گذشته مفاهیم و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی همسو با حجاب شکل گرفته بود. غیرت، عفاف، حیا، قناعت، توجه به همبستگیهای گروهى، اعتقاد به ارزشهای اخلاقی و نهی از منکر از مفاهیم و ارزشهای مقبول اجتماعی بودند که به افزایش نظارت اجتماعی و سهولت اصلاح و کنترل منجر میشدند. جایگزینی فردگرایى، مصرفگرایى، آزادی (به مفهوم لیبرالیستی آن) و لذتگرایى، در جوامع کنونى پیشزمینههایی هستند که تنوع پوشش را مطابق میل شخصى توجیه میکنند و مقولاتی چون اعتدال در پوشش، نهی از منکر، و لزوم حفظ حجاب در فرهنگ جدید وصلههایی ناچسب و اموری غیرقابل دفاعاند. این نکته به وضوح تمایز بیحجابی در صدر اسلام و بدپوشی در جوامع کنونى را توضیح میدهد. در جامعه اسلامی تا قبل از عصر مشروطیت و نفوذ فرهنگ جدید غرب، تسامح در پوشش در جوامع شهری غالباً در دو صنف، زنان غیرمسلمان و فاحشگان گزارش میشد که اقلیت تحقیر شده اجتماعی بودند. در جامعه کنونی نه اقلیت بودن آنان چندان قطعی است و نه بدپوشان طبقهای تحقیر شده به حساب نمیآیند. از این رو مواجهه با این گروه پیچیدهتر از مقابله با بدپوشان در جوامع پیشین است.
4ـ سیاسی شدن موضوع حجاب. تبدیل شدن حجاب به نماد زن مسلمان انقلابى به ویژه در کشورهای لائیک و همچنین وجود انگیزههای سیاسی احتمالی در بدپوشی تعدادی از بانوان در جامعه ما به حجاب بعدی سیاسی داده است که در گذشته چنین نبود. دخالت دولتهای غربی در موضوع حجاب، ممنوعیت حجاب توسط حکومتهای مسلمانی همچون افغانستان، ترکیه، ایران در چند دهه قبل و ورود کشورهایی چون تونس به کشورهای اسلامی منع کننده حجاب، در دهه اخیر نیز نشانی گویا از حساسیت حوزه سیاست به موضوع حجاب است.
5ـ پیوند میان الگوی ارتباط و الگوی پوشش. در دهههای اخیر الگوی پوشش زنان به گونهای ملموس با الگوی روابط زن و مرد گره خورده است. این بدان معنا نیست که ابتذال در پوشش مستلزم سهلانگاری در برقراری ارتباط است، اما میتوان این نکته را تأیید کرد که در گذشته روابط نامشروع یا سهلانگارانه کمتر در قالب ظاهرآرایی نشان داده میشد اما امروزه میتوان میان بدپوشی و سهلانگاری در رابطه نسبتی مستقیم یافت. پس این ادعا که لازم است بحث از حجاب را ذیل بحث کلی عفاف مطرح نمود چندان بیمناسبت نیست.
-----------------------
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
نظر شما