نوسبام میگوید در مطالعه علوم انسانی یکی از دغدغههای دانشجویان و کسانی که میخواهند این رشتهها را برای مطالعه انتخاب کنند یافتن حرفه و شغل مناسب است.
یافتههای تحقیقاتی جدید نشان از توجه به علوم "مفید" و کاربردی دارد. سیاستمداران به مهارتهای تکنیکی به عنوان کلید موفقیت در اقتصاد جهانی مینگرند.
بر این اساس و با توجه به توجه فزاینده به علوم فنی، زمانه سختی را برای علوم انسانی شاهد هستیم. اگر تفکر انتقادیای که از رهگذر علوم انسانی آموزش داده میشود توسط یک زندگی تجربه نشده جویندگان کار، جایگزین شود توانایی ما برای استدلال درباره درست و اشتباه رو به افول خواهد رفت.
سؤال این است که مطالعه علوم انسانی چگونه به بهبود سیستم و نظام سیاسی منجر میشود؟
در پاسخ به این سؤال اولین چیزی که در مورد علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرد و اولین چیزی که علوم انسانی به دست میدهد "تفکر انتقادی" است. البته این منوط به این است که این علوم خوب و درست آموزش داده شوند.
بهویژه فلسفه میتواند ایفا کننده چنین نقشی باشد. البته این ایفای نقش تنها محدود به دانشگاه نمیشود و فلسفه میتواند در مدارس نیز آموزش داده شود و از رهگذر آن تفکر انتقادی نهادینه شود.
تفکر در مورد ساختار منطقی استدلال چیزی است که کودکان باید بدانند و مورد آموزش قرار گیرند.
دومین چیزی که علوم انسانی به دست میدهد و از علوم انسانی میتوان اخذ کرد این است که علوم انسانی گستره درک ما از جهان را افزایش میدهند. از رهگذر علوم انسانی میتوان با فرهنگ گروههای مختلف مردم آشنا شد؛ میتوان با تاریخ جوامع و مردمان سرزمینهای دیگر آشنا شد و میتوان شیوههای تعامل و همکاری را آموخت.
سومین چیزی که از رهگذر علوم انسانی میتوان آموخت "تخیل" است. علوم انسانی قدرت تخیل را در انسان تقویت میکند. به عبارت دیگر علوم انسانی میتواند "تخیل" و تصور کردن را به انسان آموزش دهد.
نظر شما