پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۵ تیر ۱۳۸۹، ۱۲:۰۸

دیوید چالمرز:

"آگاهی" موضوع محوری فلسفه در مسئله ذهن و جسم است

"آگاهی" موضوع محوری فلسفه در مسئله ذهن و جسم است

دیوید چالمرز فیلسوف ذهن معاصر معتقد است "آگاهی" سؤال اصلی و کلیدی فلسفه در ارتباط با مسئله ذهن و جسم است و همزمان با پیشرفت علم شاهد پیشرفت دغدغه‌ها و سؤالات فلسفی نیز هستیم.

چالمرز در مورد تعریف خود از آگاهی می‌گوید آگاهی تجربه درونی است از جهان و ذهن. همه ما انسانها موجودات و هستی‌های آگاهی هستیم. میان ما، من و شما و همه، چیزی مشابه در درون وجود دارد. چیز مشابهی در درون ما نسبت به دیدن، فکر کردن، احساس کردن و شنیده وجود دارد.

به عبارت دیگر آگاهی تجربه درونی انسانها از ذهن و جهان است و باعث می‌شود انسانها از دیدن، خوردن و شنیدن تجربه مشترکی داشته باشند.

چیزی که باعث می‌شود ما تجربه یکسانی از این امور داشته باشیم آگاهی است. سؤالی که در اینجا مهم و قابل بررسی است این است که چگونه می‌توان این تجربه‌های ذهنی را با عینیات و ابژه‌هایی که در جهان خارج و واقع وجود دارد مطابقت داد؟

یکی از سؤالات مطرح در فلسفه ذهن این است که آگاهی چه چالشهای اساسی را برای فلسفه و علوم ایجاد کرده است.

دیوید چالمرز در پاسخ به این سؤال می‌گوید بزرگترین معضل و مشکل جایگاه و موقعیت آگاهی در طبیعت است. تصویر طبیعتی که ما از علوم مدرن اخذ می‌کنیم از فیزیک اقتباس می‌شود.

همانگونه که می‌دانیم اتمها، یا میدان یا امواج تمام عینیتهای فیزیک را توجیه و استدلال می‌کنند. این توجیه و استدلال بر اساس قوانین عینی فیزیکی صورت می‌گیرد.

از علوم فیزیک به علم شیمی رهنمون می‌شویم و از شیمی به زیست شناسی می‌رسیم و از زیست شناسی شاید بتوان به روانشناسی و اقتصاد رسید.

اما چیزی که هنوز پاسخ داده نشده، این است که آگاهی به بعد ذهنی جهان تعلق دارد. تطبیق آگاهی با بعد ذهنی جهان هنوز بی پاسخ مانده و تشریح نشده است.

این تطابق هنوز توسط کسی تبیین نشده است. سؤال این است که آیا ما باید تصویری که از طبیعت داریم را تغییر دهیم و در این تصویر آگاهی گنجانده شود و این تصویر دربردارنده آگاهی باشد؟

پاسخی که من می‌دهم این است که بایستی این کار انجام شود. در سالهای اخیر شاهد توسعه و گسترش علم آگاهی هستیم. ما توانسته‌ایم قرائنی از سلسله اعصاب برای آگاهی کشف کنیم اما هنوز به خوبی نمی‌توانیم آگاهی را توصیف و تبیین کنیم.

نکته قابل توجه و عجیب همین است که نمی‌توان آگاهی را به خوبی تبیین کرد. چرا که این موضوع سؤال اصلی و کلیدی فلسفه در ارتباط با مسئله ذهن- جسم است.

البته آگاهی مسئله و موضوع اصلی در علوم نیز به شمار می‌رود. در حالی که شاهد  پیشرفت علوم هستیم و نظریه‌های جدید و پیچیده مطرح می‌شود، این سؤالات فلسفی نیز به قوت خود باقی است و این دغدغه‌ها نیز به توسعه خود ادامه می‌دهند و از بین نمی‌روند.

به عبارت دیگر در کنار رشد علوم و نظریه‌های علمی، پرسشهای فلسفی نیز توسعه می‌یابند و در آن واحد باید بر هر دو پرسش پاسخ داد.
کد خبر 1107019

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha