به گزارش خبرنگار مهر، بابک خضرایی پژوهشگر ضمن بیان این مطلب با اشاره به نکات چهارگانه در بحث زیبایی شناسی این آلبوم گفت : دریک نگاه کلی با آنچه در آلبوم موسیقی "سرخانه" مطرح شده موافق هستم؛ به ویژه اینکه عناصر چهارگانه نظام ریتمیک، پیوند شعر و موسیقی ، فرم و فنون آهنگسازی و نظام مُدال در ایران در این پروژه به درستی مطرح شده است و بهتر می دانم بحث را از نخستین عامل از عناصر چهارگانه یعنی نظام ریتمیک که به اصول و دورهای ایقاعی قدیم، حد حذف هرگونه لایه ریتمیکِ مستقل از ملودی نظر دارد، آغاز کنم؛ به اعتقاد من دورهای ایقاعی در موسیقی ایران و کلاسیک آنگونه که در این آلبوم برآن تاکید شده وجود ندارد و اتفاقا اصرار بر وجود دور ایقاعی نوعی ملال و خستگی در شنیدن این اثر را به وجود می آورد.
وی در توضیح نظر خود به استفاده بیش از اندازه از دایره در سازبندی اثر اشاره کرد و گفت : یکی از دلایل تاکید بیش از اندازه بر ادوار ایقاعی دراین مجموعه استفاده از دایره است که به نوعی بزرگ نمایی ریتم است و بیشتر بر وجود و حضور موسیقی کشورهای همجوار تاکید می کند و همین مسئله ماهیت آلبوم را ناملموس جلوه می دهد و به نوعی تلاش مجموعه عوامل تولید آلبوم "سرخانه" را زیر سئوال می برد .
این پژوهشگر در ادامه صحبت های خود ضمن انتقاد از سازبندی در اجرای قطعات ساخته شده در آلبوم "سرخانه" گفت : در این اثر صدای سازهای ایرانی کمتر شنیده می شود به این معنا که صدای سازهایی چون سنتور و تار شنیده نمی شود و این درحالی است که من ترجیح می دادم که به جای تاکید بیش از اندازه بر دایره از ساز کاملا ایرانی مانند تنبک استفاده می شد و حال اینکه در این اثر صدای سازهایی چون دایره ، کمانچه و کمانچه آلتو بیشتر به گوش می رسد و درست به همین دلیل است که معتقدم رنگ و بوی موسیقی کشورهای همسایه بیشتر از موسیقی ایرانی شنیده می شود.
خضرایی در ادامه به شیوه های آهنگسازی در آلبوم موسیقی "سرخانه" اشاره کرد و گفت : آهنگسازان دراین مجموعه سنگ بزرگی برداشته اند و سعی در تغییر بنیادی فرم، ریتم، الفاظ و نغمات و همچنین محتوای اثر داشته اند که به اعتقادمن همه این تغییرات لحن اثر را نیز متفاوت کرده است و همچنین تجربه شنیداری این اثر وجود ندارد و به نوعی شنیدن آلبوم"سرخانه" قابل تحمل نیست و فکر می کنم اگر سازندگان این اثر قدم به قدم پیش می رفتند بهتر به نتیجه می رسیدند .
وی درپایان افزود : همانگونه که اشاره کردم در این اثر تجربه شنیداری برای مخاطب وجود ندارد و طبعا این تجربه برای آهنگساز هم وجود نداشته است بنابراین قضاوت بر کم و کیف این اثر سخت خواهد بود از همین رو سئوالاتی مانند اینکه آیا آهنگساز توانسته معیارهای کافی برای سنجش کار خویش پیدا کند و یا اینکه این اثر در سطح یک تجربه صرف باقی مانده است.
نظر شما