به گزارش خبرگزاری مهر، "هفت دقیقه تا پاییز" هفتمین فیلم بلند سینمایی علیرضا امینی و از میان "نامههای باد"، "دانههای ریز برف"، "کنار رودخانه"، "زمان میایستد"، "فقط چشمهاتو ببند" و "استشهادی برای خدا"، چهارمین فیلم بلند سینمایی این کارگردان جوان محسوب می شود که توانسته به اکران راه پیدا کند.
علیرضا امینی پس از چند تجربه در سینمای ضد قصه و فضاهای سرد (چه در فرم و چه به لحاظ محتوا) که اوج آن در "استشهادی برای خدا" بود، این بار و در "هفت دقیقه تا پاییز" قصهای پرتعلیق و نفسگیر از روابط انسانی در جامعه معاصر را با بازیگرانی حرفهای روایت کرده و به سمت جریانی آمده که روایتگری و قصه گویی در آن اولویت دارد.
امینی را پیش تر با فیلمهای سخت که غالبا در فضاهایی خاص چون کوهستان، راه آهن و معدن روایت می شد، می شناختیم. اما این بار او به فضای شهری قدم گذاشته و برشی از زندگی دو زوج جوان را در نقطههای بحرانی به تصویر کشیده است. هرچند برخلاف آثار گذشته این کارگردان، مولفههای قصهگویی در این اثر پررنگتر است اما باز هم بخشی از طبیعت (لوکیشن جنگل) حضور موثری در فیلم داشته و تعلیق اصلی فیلم در بستر آن ایجاد میشود. دیگر از برف و سرما خبری نیست و فیلم فضای شهری را روایت می کند که احتمالا برخلاف آثار قبلی ارتباط بیشتری با مخاطب برقرار می کند.
دکوپاژ زیبا و قاب بندیهای بی نقص در کنار کاتهای به جا، از "هفت دقیقه تا پاییز" فیلمی جذاب با ریتمی عالی ساخته است که تماشاگر در بسیاری از سکانسها همراه با کاراکترهایش درگیر قصه میشود. از این منظر "هفت دقیقه تا پاییز" با ریتم و ضرباهنگی مناسب داستانش را از همان نماهای ابتدایی تعریف می کند.
فیلم برشی است از زندگی دو خانواده جوان تهرانی که هر کدام از اعضای آن گرفتاری های خودشان را دارند تا اینکه حادثه از راه میرسد و جمع آنها را از هم می پاشد. دختر کوچک خانواده بر اثر چپ شدن خودرو و انفجار آن در آتش می سوزد و رابطه والدیناش (هدیه تهرانی و محسن تنابنده) دستخوش آشوب می شود. به طور موازی زندگی و مشکلات زوج دیگر "مینا" (خاطره اسدی) و "فرهاد" (حامد بهداد) نیز در متن قصه و در تقابل با سایر شخصیتها قرار میگیرد.
حس تلخ مصیبتی که بر "میترا" وارد شده مشابه حس تلخ خیانتی است که "مریم" ممکن است انجام داده باشد. به عبارتی مصیبت و خیانت دو روی سکهای است که زندگی این دو خواهر را ناخوادگاه تحت تاثیر خود قرار داده و تا مرحله متلاشی شدن پیش میبرد. "میترا" فرزندش را از دست داده و "مریم" در صورت جدایی "امین" را از دست می دهد.
اما ساخته تازه امینی کارگردان خوش ذوق و جوان سینمای ایران درباره ریسکی است که طبقه متوسط مدام متحمل می شود تا ذرهای آرامش به زندگیاش تزریق کند. فیلمساز قصد دارد تا نقابهای پنهان کننده چهره واقعی این نوع زندگی را برداشته و هر آنچه وجود دارد به شکلی رئالیستی و عریان نمایش دهد. فیلم در نمایش واقعیت، واقعیت بزک نکرده و رک با تمام هیبتش به میدان می آید و زهر خودش را به جان شخصیتها و تماشاگران می ریزد.
از این منظر "هفت دقیقه تا پاییز" به طبقه متوسط شهری توجه کرده و استیصال روانی، عاطفی و ساختار شکننده این طبقه را درون مناسبات آشفته اجتماعی و خانوادگی به تصویر می کشد. فیلم اضطراب و سرگشتگی فردی و استیصال و آشفتگی اجتماعی طبقه متوسط را در بستر یک قصه خانوادگی روایت می کند و آسیب پذیری و معلق بودن این طبقه را در جامعه مدرن به تصویر می کشد.
تنش های روحی آدم ها و روابط آشفته شان خوب از کار درآمده، هرچند داستان فیلم ضعفهایی دارد و روند آن به شدت قابل پیش بینی است. می دانیم که تصادفی رخ خواهد داد و فاجعه ای هم. چراهایی نیز در ذهن داریم که پاسخی نمییابد. چرا نیما (تنابنده) کلید خانهاش را به فرهاد داده و در اتاق را باز گذاشته تا او وسایل همسرش را ببیند. شخصیت همسر همکار نیما که خودکشی کرده نیز اضافی به نظر می رسد.
اما سه بازیگر اصلی فیلم آنقدر خوب و متقاعد کننده هستند و چنان تماشاگر را درگیر می کنند که زمان از دست می رود و گاه احساس می کنی که زیر چشمانت هم تر شده. این سه بازیگر در سه مقطع پس از تصادف بازیهای درونی و درگیرانه ای با یکدیگر دارند. بازی تنابنده، ایدهای که یک تلخی وحشتناک از دل سرخوشیها پرورانده میشود و نیز برخی جلوه های بصری و موقعیتی از امتیازهای ویژه فیلم به حساب میآید.
فصل پایانی جایی که امین شمعهای کیکی را که به جای جشن باید در عزا خورده شود را فوت و خاموش می کند، شخصیتها در دل تاریکی و سکوت به آرامش ظاهری و شکننده می رسند، اما سایه شوم حادثههایی دیگر شاید این آرامش ظاهری را دستخوش تغییر کند تا تراژدی مرگ، زوال عشق و جدایی تکمیل شود.
عرفان جلالی
نظر شما