اتحادیه اروپا تنظیم کننده اصلى نقشه راه است که در آن راه حلى براى پایان دادن به بحران میان رژیم اسرائیل و فلسطین ترسیم شده و به همین علت است که اروپا باید در چارچوب جامه عمل پوشاندن به نکات و مفاد همین برنامه و نیز به عنوان وزنه اى سازنده در مقابل آمریکا تلاش کنند.
مشکل اصلى خاور میانه وجود حماس نیست بلکه سیاست اشغالگرانه اسرائیل است، اروپا این مشکل را واضح تر از آمریکا مى بیند. از طرفی فلسطینیان به اروپا اطمینان و اعتماد بیشترى دارند. آمریکا تصور می کند که اروپا نباید چندان در روند سازش درگیر شود و معتقد است نقش اروپا باید بیشتر کمک مالی و حمایت از ابتکارات آمریکا باشد.
رژیم اسرائیل نیز با این ایده آمریکا موافق بوده و معتقد است سیاست اتحادیه اروپا نزدیک به فلسطین است و اتحادیه نگرانی های تل آویو را درک نمی کند.
نقشه راه برنامه ای است که حمایت جدی کلیه میانجیگران را می طلبد. اصلی ترین نتیجه ای که می توان از رابطه بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا به عنوان میانجی گرفت این است که زمانی که این دو با هم باشند نفوذشان به حداکثر می رسد. با این وجود اتحادیه اروپا باید نشان دهد در زمانی که آمریکا از ایفای یک نقش جدی خودداری می کند، بروکسل حاضر است نقش قاطع تری را به عهده بگیرد.
این در حالی است که نقشه راه بیشتر از هر چیز تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و به زانو درآوردن فلسطینیان را مد نظر داشته است. بیشتر گروه های مقاومت از جمله حماس، جهاد اسلامی، جبهه خلق و سایر گروه های حاضر در عرصه فلسطین با طرح نقشه راه مخالفت کردند، زیرا این طرح منافع و حقوق ملت فلسطین را نادیده انگاشته است و حتی با بندهای امنیتی مطرح شده در آن تلاش می شود که انتفاضه خاموش شده و سلاح مقاومت به عنوان تنها سلاح باقیمانده از دست ملت فلسطین گرفته شود و وحدت ملی اش از هم گسسته گردد. به همین علت بیشتر گروه های مقاومت فلسطین که از تأیید و حمایت اکثریت ملت فلسطین برخوردارند، بر استمرار مقاومت تا زمانی که اشغالگری ادامه داشته باشد، تاکید کردند.
نقشه راه، طرحی محکوم به شکست است زیرا مسائل اصلی نزاع در آن نادیده گرفته شده است. به مسأله قدس توجه نشده و آینده پنج میلیون آواره معلوم نیست. شهرکهای صهیونیستی که توسط اسراییل ساخته شده اند، تکلیفش روشن نیست. خیلی موضوعات مهم دیده نشده و همه به آینده موکول شده است. قراین در مورد طرح نقشه راه نشان می دهد که این طرح نیز همانند طرح های ”میچل و تنت“ و ”غزه ـ بیت اللحم“ با موفقیت مواجه نخواهد شد.
تلاش های اتحادیه برای یافتن راه حل های چندجانبه
بعد از نیل به توافق اسلو در سپتامبر 1993 و شناسائی متقابل رژیم اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در آن، اتحادیه اروپا این تمایل را داشت که از روند سازش فعالانه حمایت کند. بروکسل بیشتر از اینکه بدنبال یافتن راه حلی صلح آمیز بین طرفین دعوا باشد، در صدد ایجاد یک فضای مناسب برای یک صلح ماندگار در منطقه بود. حمایت اتحادیه اروپا که موازی با انجام مذاکرات سیاسی بود، جنبه تکمیلی و مکمل داشت. فقط بعد از شکست فرآیند صلح اسلو و ازسرگیری انتفاضه دوم بود که اتحادیه اروپا سیاست خود را تغییر داد. اروپایی ها در حقیقت پذیرفتند که صلح یک فرآیند است و حمایت آنها از برقراری صلح و توسعه اقتصادی نمی تواند در غیاب یک روند صلح قطعی و اطمینان بخش میسر باشد.
بنابراین اتحادیه اروپا دیگر بدنبال ایفای یک نقش کاملا سیاسی در زمینه مدیریت بحران و همچنین دیپلماسی چندجانبه به منظور پیدا کردن راه های خروج از خشونت های جاری نبود. اگرچه پیشرفت های ملموسی در عمل از این سیاست بدست نیامد، لکن تلاش های اتحادیه مانع از وخیم تر شدن سریع اوضاع شد.
سیاست جدید اتحادیه اروپایی در خاورمیانه دارای 3 جنبه کلی می باشد :
1 - تلاش هایی در جهت راه حل های چند جانبه.
2 - حمایت از ایجاد کشور فلسطین و تشکیل دولت فلسطین.
3 - حمایت مالی و اقتصادی از روند سازش.
در عمل این سه جنبه با هم مرتبط هستند و چندان از هم متمایز نیستند.
در خلال یک دهه اخیر، اتحادیه اروپایی تلاش های خود را برای ایجاد ثبات در منطقه و یافتن راه حل های چندجانبه متمرکز کرده است. اتحادیه بخصوص در 2 چارچوب کلی فعال شده است : موافقت نامه مشارکت اروپا- مدیترانه یا فرآیند بارسلون (1995) و گروه های کاری چندجانبه فرآیند بارسلون خصوصا گروه کاری مربوط به توسعه اقتصادی منطقه ای.
علاوه بر این، فرستاده ویژه گروه چهارجانبه بین المللی (تونی بلر) و نماینده عالی سیاست خارجی و امنیتی مشترک اتحادیه اروپایی (خاویر سولانا) بطور فعالی وارد تلاش های چندجانبه بویژه در سال های اخیر شده اند.
فرآیند بارسلون از طریق موافقتنامه مشارکت اروپا – مدیترانه، هیچ گاه به عنوان مکانیزمی که بتواند تنش ها در خاورمیانه را حل و فصل نماید مطرح نبوده و لذا ترتیبات خاصی برای این منظور در آن پیش بینی نشده است. این موافقتنامه بیشتر می تواند روند سازش را با دادن این امکان به طرفین دعوا تکمیل کند تا بین خود فضای اعتماد بوجود آورده و روابط خود در زمینه های سیاسی، اقتصادی و موضوعات امنیتی را نهادینه کنند. همچنین مفروض است که بتواند در راستای ایجاد صلح و ثبات منطقه ای در درازمدت با ارائه پایه های توسعه اقتصادی و یکپارچگی تجارت منطقه ای موثر واقع شود.
فرآیند بارسلون موجب پیشرفت هایی در روند سازش شده است : مشارکت کاملا نمادین تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان شریک مدیترانه ای برابر در اجلاس های مشترک اتحادیه اروپا - مدیترانه و پذیرش رژیم اسرائیل از سوی کشورهای عرب با همین عنوان در این فرآیند را می توان ذکر کرد.
حمایت از اصلاح ساختار تشکیلات خودگردان
کمک های اتحادیه اروپا به فلسطین نتایج قابل انتظار را به دنبال نداشته است. تا به امروز نهادهای قانونی، معتبر، کارا و دموکراتیک در سرزمین فلسطین بوجود نیامده است. بلکه بر عکس سیستم سیاسی فلسطین امروز با ترتیبات نهادینه غیر رسمی، اعمال دولتی خودسرانه و نقض حقوق بشر و یک بخش عمومی غیر کارآمد مشخص می شود. این سیستم فاقد عناصر اصلی چون نفوذ نمایندگان منتخب، شفافیت و مسئولیت پذیری، تعادل قوا، حاکمیت قانون و قدرت انحصاری قوا می باشد.
در سال های اخیر، تشکیلات خودگردان فلسطین به مقدار زیادی مشروعیت خود را در نزد فلسطینیان از دست داده است. مردم فلسطین از ثروتمند شدن و فساد رهبران خود و همچنین از اینکه نمی توانند در تشکیلات دولتی شرکت کند، دلسرد شده اند.
فلسطینیان خصوصا رهبران خود را سرزنش می کنند که نتوانسته اند نه استقلال کشور را تضمین کنند و نه پیشرفت اقتصادی بوجود آورند. با شروع انتفاضه و اشغال مجدد شهرهای فلسطینی، مشروعیت تشکیلات خودگردان فلسطینی بازهم بیشتر دچار بی اعتباری شده است. حملات رژیم اسرائیل و تخریب ساختارهای زیربنایی سرویس های امنیتی و تشکیلات خودگردان موجب فرسایش و تضعیف قدرت مرکزی و ناتوانی این تشکیلات برای حاکمیت، تضمین حفظ نظم و تامین خدمات اساسی شده است. این در حالی است که هدف اصلی رژیم صهیونیستی، نابودی تشکیلات خودگردان و ساختارهای آن است.
البته اتحادیه اروپایی سهم خود در پذیرش مسئولیت این شکست ها دارد : اتحادیه با اولویت دادن به ثبات کوتاه مدت و تداوم فرآیند اسلو از تشکیلات خودگردان، حمایت کرد. اتحادیه همچنین قسمت عمده ای از کمک های خود را به جنبه های فنی و مادی ساخت دولتی و نه اصل و ماهیت آن اختصاص داد. در ارتباط با این کمک ها، اتحادیه اهمیت زیادی به شفافیت و مسئولیت مالی تشکیلات خودگردان در مقایسه با ماهیت دموکراتیک مکانیزم تصمیم گیری، برگزاری انتخابات محلی و یا حاکمیت قانون، داده است.
از نظر اتحادیه اروپائی موضوع اصلاح و تقویت نهادهای وابسته به دولت فلسطین چیز جدیدی نیست. اتحادیه به نوبه خود پیشنهاداتی را مطرح کرده که بر اساس آن نهادهای جدیدی که بهتر کار می کنند، بوجود آید. اتحادیه همچنین تاکید زیادی داشته که نهادها و ارگان های کنونی دولت فلسطین با نزدیک شدن به اصول و ضوابط اداری اتحادیه اروپا از جمله سیستم سیاسی دمکراتیک و جامعه مدنی کثرت گرا، توسعه دراز مدت و اقتصاد بازار، کاراتر و موثرتر شوند.
اهداف اتحادیه اروپا از کمک به طرف فلسطینی
- ایجاد یک دولت قانونی دارای نهادهای پیش بینی شده در قانون اساسی و موثر و مسئول کردن آنها.
- ایجاد یک سیستم قضائی کاملا مستقل و یک چارچوب حقوقی در سطح ملی و قوانین هماهنگ که با یک جامعه و یک بازار آزاد منطبق تر باشد.
- برقراری سیاست هایی که منجر به مشارکت دموکراتیک و یک جامعه کثرت گرا شود از طریق تاسیس یک شورای قانونگذاری موثرتر که دارای اختیارات الزام آور نظارتی و تصمیم گیری باشد و تصمیمات متخذه را دریافت کند و به مورد اجرا بگذارد و شرایط برگزاری انتخابات را فراهم آورد.
- تشویق به ایجاد یک گشایش اقتصادی و مالی.
اصلاح مدیریت مالی تشکیلات خودگردان یکی از شرایط کمک بودجه ای اتحادیه اروپا است. در بین این شروط یک بررسی عمقی در سیستم حقوقی و متمم های بودجه لازم است. در این میان، صندوق بین المللی پول باید تعیین کند آیا تشکیلات خودگردان شروط اقتصاد کلان کمیسیون اروپا را رعایت کرده است. در واقع صندوق یک نظارت بودجه ای گسترده را اعمال می کند.
نظر شما