پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۳۱ مرداد ۱۳۸۹، ۱۰:۰۱

همایش روز جهانی فلسفه(29)

فلسفه انعکاسی از زندگی عادی است

فلسفه انعکاسی از زندگی عادی است

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: تفاوت میان "نظر" و "عمل" یا "اصول معرفت" و "عمل" یکی از موضوعات بنیادین و اساسی در فلسفه به شمار می‌رود. این موضوع زمانی اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند که فلسفه انعکاسی از زندگی عادی باشد.

موضوع "فلسفه: نظر و عمل" که برای روز جهانی فلسفه سال 2010 در ایران در نظر گرفته شده، یکی از موضوعات مهم در فلسفه به شمار می‌رود. یکی از علل اهمیت موضوع این همایش این است که در غرب، فلسفه اغلب به اشتباه به عنوان "برج عاج" تلقی می‌شود که نتایج و پیامدهای عملی ندارد. به عبارت دیگر این تلقی و احساس که فیلسوف فارغ از دنیای واقعی و جهان خارج "فکر" کند و نتایج کار او جنبه عملی نداشته باشد، تلقی اشتباهی است.

گفتگوی عمیق میان فلاسفه که هر کدام به سنتهای فکری متفاوت و گوناگون تعلق دارند، همیشه امری چالش برانگیز است.
پراگماتیسم امریکایی درصدد غلبه بر شکاف و گسست میان نظر و عمل بود. این مکتب فکری برای رفع این گسست چنین استدلال می‌کند که فلسفه باید خودش برخاسته و ناشی از اعمال انسان و غایتی از افعال انسانی باشد.

دو فیلسوف بزرگ قرن بیستم یعنی هایدگر و ویتگنشتاین یادآور می‌شوند که فلسفه وقتی از زندگی عملی و رویه‌های کارکردی و عملی خود جدا می‌شود به انحراف می‌رود.
 
بسیاری از فلسفه‌های غربی نیز چنین گسست و تقسیم‌بندی را ادامه و گسترش دادند. این بسط و گسترش را در رشته‌های تخصصی شاهد هستیم. همچنین این گسست را در این فرض که "عمل" مستلزم بنیانهای نظری و تئوریک است نیز مشاهده می‌کنیم.

تفاوت میان "نظر" و "عمل" یا "اصول معرفت" و "عمل" یکی از موضوعات بنیادین و اساسی در فلسفه به شمار می‌رود. این موضوع زمانی اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند که فلسفه انعکاسی از زندگی عادی باشد.

فلسفه مدرن در غرب که از زمان دکارت آغاز می‌شود شکاف و مرزی عمیق میان نظریه انتزاعی و عمل ایجاد کرد. علت این موضوع این بود که علوم و معارف مدرن نیازمند گسست از هر گونه تجارب عادی و معمولی بود.
 
امروزه در عرصه نظر و تئوری اختلافات زیادی میان فیلسوفان شرق و غرب وجود دارد. این اختلافات وجود دارند و غیر قابل کتمان هستند و  این اختلافات خیلی زیاد هستند.اما شاید گفتگو و پیشرفتی در عرصه عمل قابل تصور باشد. به عبارت دیگر عرصه عمل می‌تواند مبنایی برای گفتگوها قرار گیرد و از این رهگذر فلسفه غرب و شرق با یکدیگر دیالوگ و گفتگو داشته باشند.

صرف انتخاب یک موضوع خیلی تأثیرگذار نیست، مهم این است که در انتخاب این موضوع چقدر کار شده ‌باشد و متناسب با مقتضیات فکری و فرهنگی جامعه ما انتخاب شده‌ باشد. طبیعی است که ما در جامعه‌مان فلسفه‌ای را در دانشگاههایمان می‌خوانیم که نسبت چندانی با اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد ندارد یعنی تحصیلکرده فلسفه ما وقتی از دانشگاه بیرون می‌آید نمی‌داند این چیزهایی که خوانده در کجاها کاربرد دارد. جامعه هم نمی‌داند دانشجوی فلسفه برای چه دارد فلسفه می‌خواند و اگر معلم فلسفه نشد بایستی چه‌کار کند.
 
 این موضوع یعنی نسبت میان نظر و عمل می‌تواند به این لحاظ خیلی مهم باشد، این‎که ما تئوری‌پردازی در فلسفه می‌کنیم در مقام عمل هم باید ببینیم که در جامعه و در فکر مردم چه تأثیری می‌تواند داشته باشد. دراین وادی رابطه میان فلسفه و سایر علوم باید بررسی شوند. در نسبت میان نظر و عمل باید مشخص بشود که آیا این فلسفه، فلسفه محض است یا فلسفه کاربردی هم است و فلسفه کاربردی لاجرم  با حیطه‌های علوم پایه مثل فیزیک و ریاضیات و اینها ارتباط دارد.
 
 این هم به زیرساختهای رشته فلسفه در ایران برمی‌گردد که ما باید در طراحی دروس فلسفه این را در نظر بگیریم که دانشجو فقط و فقط از رشته‌های علوم انسانی، وارد این وادی نشود و حداقل یک مقدماتی هم درباره ریاضیات و علوم نوین هم باید بداند.

آنچه که بیشتر مطرح است این است که فلسفه بیشتر جنبه انتزاعی و نظری دارد. این صحیح است منتها فلسفه کاربردش غیرمستقیم است نه مستقیم، مبنایش نظر و تئوری است. هیچ علم تجربی هم بدون مبانی نظری قابل اثبات نیست. بنابراین تمام علوم نیاز به مبانی نظری دارند و علوم تجربی هم نمی‌توانند بدون فلسفه‌های علم کار و تفحص کنند.

فلسفه هم بعد نظری و هم بعد عملی دارد. تفکر فلسفی سعی می‎کند این مطلب را اشاعه بدهد که هرگونه بحثی در صحنه عمل باید ریشه در بحثهای نظری داشته باشد و اگر آن مبانی و ریشه‎های نظری بحث خوب جستجو و علتیابی نشوند هرگونه فعالیتی در حوزه عمل عقیم و نارسا خواهد بود.

در واقع تفکر فلسفی ما را به این نکته هدایت می‎کند که ریشه‎ای‌تر به مسائل بپردازیم و آنها را حل کنیم، علتهای دقیقش جستجو کنیم و پس از آن به راه‌حلهای اجتماعی و کاربردی برسیم. اشاعه این تفکر می‌تواند خیلی مؤثر واقع شود.
 
کد خبر 1127277

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha