۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ۹:۰۲

سیاه و سفید دیدن موضوعات ناشی از ذهنی ساده‌انگارانه است

سیاه و سفید دیدن موضوعات ناشی از ذهنی ساده‌انگارانه است

خبرگزاری مهر: سیاه و سفیداندیشی نوعی دوگانه‏انگاری حاد است و هنگامی رخ می‏دهد که فرد می‏کوشد جهان را در درون مقولات پیش‏انگاشته بسیار ساده خود جای دهد.

پیش از این در همین سلسله یادداشت‏ها، مطلبی منتشر شد با عنوان "خبرنگار بی‏طرف، خبرنگار مرده است". آن مطلب بر آن بود تا این نکته را طرح کند که خبرنگاری به طور خاص و مواجهه با مسایل گوناگون و سخن گفتن از هر چیزی به طور عام، به نحو کاملاً بی‏طرفانه امری محال است. به این معنا که همواره گوینده مبانی متافیزیکی و گاه اثبات ناشده‏ای را در ذهن و ضمیر خود دارد که آن مبانی آگاهانه یا ناآگاهانه بر اتخاذ مواضع وی تأثیر می‏گذارد.

بنابراین آنچه می‏تواند در چنین شرایطی اهمیت داشته باشد کوشش در جهت وضوح بخشیدن به این مبانی و آگاه شدن به آنها و نیز گشوده نگاه داشتن خود در برابر انتقادات دیگر افراد است. از این رهگذر می‏توان امیدوار بود که برچسب "بی‏طرفی" منجر به آن نگردد که سویه‏های مختلف مسایل مورد غفلت واقع شوند.

سیاه و سفید اندیشی اما سویه دیگر بی‏طرفی محض است؛ اگر بتوان امکان این بی‏طرفی را ممکن دانست. اگر در بی‏طرفی، فرد مدعی عدم جانبداری مطلق را ویژگی بارز خود عنوان می‏کند، در سیاه و سفید اندیشی، هر مورد خاص همچون یکی از دو کران قلمداد می‏شود، بی‏آنکه به این نکته توجه شود که در بین این دو کران، طیفی از حالتهای ممکن وجود دارد که مورد مذکور می‏تواند با آنها تطابق داشته باشد.

در واقع سیاه و سفید اندیشی نوعی دوگانه‏انگاری حاد است و هنگامی رخ می‏دهد که فرد می‏کوشد جهان را در درون مقولات پیش‏انگاشته بسیار ساده خود جای دهد.

این گونه اندیشیدن دو قطبی محض آنگاه می‏تواند آسیب‏زا باشد که آن را در بستر روابط انسانی و اجتماعی، با تمامی پیچیدگیهای آن در نظر بگیریم. مثلاً اگر انسانها را به دو دسته خوب و بد تقسیم کنیم و بر این باور باشیم که هر انسانی یا خوب است یا بد، آنگاه در دام مغالطه سیاه و سفید اندیشی گرفتار شده‏ایم.

این طرز نگاه به جهان و انسان احتمالاً نتیجه‏ای جز این نخواهد داشت که مدعی در نهایت خود را در موضع حق نشانده و پس از ارزیابی دیگران، آنهایی را که از نظر وی و با توجه به ملاکهای پیش‏انگاشته خود، خوب و بر حق می‏داند، مورد لطف قرار داده و دیگرانی را که با ملاکهای وی از حقیقت و خوب بودن همخوانی ندارند، باطل انگاشته و در نهایت چه بسا طرد و حذف آنها را تا مرز قتل‏عام و حذف فیزیکی آنها در پیش بگیرد.

نمونه دیگر متهمی است که به دلیل انجام اعمال مجرمانه در دادگاه محاکه می‏شود. در اینکه وضعیت هر متهمی باید بررسی و در صورت اثبات جرم، مجازات شود، شکی نیست، اما در چنین مواردی نیز حتی نمی‏توان به ضرس قاطع فردی را تماماً مجرم/گناهکار دانست یا مبری از هر جرم و گناهی.

شاید به همین دلیل باشد که هیئت منصفه به عنوان وجدان بیدار جامعه در کنار قاضی قرار می‏گیرد تا شاید با کمترین یک‏سویه‏نگری، اتهامات فرد، مورد قضاوت قرار گیرد.

با این اوصاف همواره باید در نظر داشت که در جهان آدمیان، هر فردی در درون پیوستاری از امور ممکن گوناگون قرار دارد، هرچند جایگاه وی در این پیوستار در تمام عمر ثابت نیست. جهان سراسر سیاه یا سفید نیست و چه بسا بیشتر خاکستری باشد.

این موضوع اما بدین معنا نیست که سیاه و سفید اندیشی همواره نا به جاست. در برخی موارد واقعاً فقط دو موضع وجود دارد که باید یکی از آنها را برگزید. نمی‏توان در آزمون کنکور که هر سؤال تنها چهار گزینه دارد و تنها باید یکی از آنها را انتخاب کرد، با این توجیه که این سیاه و سفید اندیشی است، هیچ گزینه‏ای را علامت نزد یا بیش از یک مورد را انتخاب کرد.

به بیان دیگر مغالطه سیاه و سفید اندیشی، بدین معنا نیست که نباید مرزی میان امور قائل شد یا آدمیان همه نه خوب هستند و نه بد، یا هیچ مجرمی تمام و کمال مقصر نیست و در نتیجه نباید وی را مجازات کرد. سامان هر جامعه در گرو تعیین مرزهاست، با این فرض که این مرزها در واقع اعتباری‏اند.

آنچه نباید مورد غفلت واقع شود نحوه استفاده از سیاه و سفید اندیشی است. به عنوان مثال اگر فردی از سیاه و سفید اندیشی به عنوان نوعی خطابه استفاده کند تا با ترغیب یا تحریک مخاطبان خود، آنها را بر آن دارد تا کاری کنند که خواست وی به هر نحو ممکنی محقق شود، آنگاه می‏توان منتظر آسیبها و آفتهایی جدی و خطرناک بود؛ آفتهایی که نمونه‏های آن بارها در طول تاریخ رخ داده است.

کد خبر 1129244

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha