به گزارش خبرگزاری مهر، از عصر روشنگری تاکنون، حکومتهای لیبرال دموکرات در اروپا و آمریکای شمالی کوشیدهاند با ایجاد دولتهایی که به نحو عقلانی براشکال مدرن قانون استوار بودهاند، مشروعیت قدرت خود را حفظ کنند.
با این همه اما نخستین چالش جدی برای لیبرال دموکراتیکها در مواجهه با نوشتههای اولیه مارکس به وجود آمد. مارکس در این نوشتهها محدودیتهای مربوط به برابریهای حقوقی را مورد اشاره قرار داد و تأکید کرد که لیبرال دموکراسی نتوانسته است به روابط نابرابر در محل کار و نیز بسیاری از حوزههای دیگر زندگی اجتماعی بپردازد.
مؤلف کتاب در واقع "فراسوی هژمونی" کوشیده است انتقادات خود بر لیبرالیسم را ارائه کند. این کتاب، استیلا و نیز فروپاشی دولتهای سوسیالیستی در روسیه و مناطق دیگر را مورد بررسی قرار میدهد. دولتهایی که ادعا میکنند ایدههای مارکس در مورد دموکراسی و برابری را در عمل اجرا کردهاند.
شکتر در "فراسوی هژمونی" توضیح میدهد که اگر چه جنبههای بسیاری از نقد مارکس هنوز هم معتبرند اما ایدههای وی نیاز به کامل شدن به وسیله نظریههای اجتماعی اندیشمندانی چون نیچه، فوکو، نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و همچنین سوسیالیسم لیبرال جی. دی. اچ. کول دارند.
وی از تئوری جدیدی درباره مشروعیت سیاسی سخن میگوید که نشان میدهد چگونه میتوان از لیبرال دموکراسی فرا رفت و همزمان از چرخش اقتدارگرایانه به سمت سوسیالیسم دولتی اجتناب کرد. شکتر در کتاب خود استدلال میکند که اولین قدم برای فراروی از چنین هژمونی و سلطهای، به کشف اشکال مختلف مشروعیت قانونی بستگی دارد. وی همچنین نشان میدهد که چرا ضرورت دارد که شرایط قانون مشروع مشخص شود.
نظر شما