دکتر محمد تقی قزلسفلی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد برگزاری همایش روز جهانی فلسفه در ایران و نقش آن در معرفی فلسفه ایرانی به جهانیان گفت: من جواب شمارا با یک نقل قول از ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیسم فرانسوی شروع میکنم که میگفت "آگاهی همیشه در مواجهه با جهان بهوجود میآید". معنی این سخن آن است که ما اگر بخواهیم صرفاً آگاهی از امکانات و ظرفیتها و چیستی و وجود خودمان به دست آوریم این ممکن نمیشود مگر اینکه ما با جهان مقابل خودمان رویارو شویم و با آن تعامل و برخورد داشته باشیم.
وی افزود: طبعاً برگزاری این همایش هم یک مدلی از مواجهه و برخورد با این جهان است چون در همایشی با این ظرفیت گروههای کثیری از متفکران با گرایشهای مختلف ایدئولوژیک و فلسفی و رویکردهای مختلف کنار هم جمع میشوند و به واقع نقش حقیقی فلسفه این است که بتواند فرصتها و چالشهایی برای تنوع دیدگاههای مختلف بهوجود آورد. طبعاً برای طرف ایرانی هم یعنی ما هم که در گذشته مکاتب مختلف فلسفی را پرورش دادیم و فیلسوفان بزرگی را هم در عرفان و هم در کلام در جهان معرفی کردیم، این همایش میتواند این امکان را بوجود آورد که تواناییهایشان را برای آشنایی با جهان، برای مواجهه با مشکلاتی که جهان به صورت بالقوه با آنها در گیر است آشکارکند.
این استاد فلسفه سیاسی دانشگاه مازندران تصریح کرد: از طرفی دیگر بخاطر اینکه ماهیت تفکر همیشه آینده مند است و به آینده نگاه میکند طبعاً فلسفه ایرانی و اسلامی هم این ظرفیت و امکان را داشته و ما میتوانیم در مطالعهای که از فیلسوفان اسلامی داریم این را ببینیم. برای مثال ابن خلدون یکی از مهمترین فیلسوفان اسلامی است که وقتی شما به کتابهایش نگاه میکنید راجع ماهیت و سرنوشت بشر،گذشته و آینده بشر اینکه تمدنها چگونه مسیر زوال و یا ترقی را طی میکنند حرفهای بسیار جالبی زده که خیلیها اور را به عنوان پدر علوم اجتماعی بر خلاف آگوست کنت فیلسوف غربی، میشناسند.
این محقق و پژوهشگر خاطر نشان کرد: طبعاً افراد دیگری در جهان ایرانی -اسلامی از قدیمیها یا جدیدیها هستند که میتوانند این نقش را بازی کنند اما حتماً بایستی این نشست و اتفاق جهانی رخ بدهد که افرادی در اینحا بتوانند با مطالعات عمیقی که در فلسفه ایرانی - اسلامی دارند اینها را ارائه بدهند. اما از طرف دیگر این نشست نه تنها یک فرصت است برای اینکه ما ظرفیتها و امکاناتمان را نشان بدهیم بلکه از دیدگاه منفی و چالشی هم میتواند برای ما ناتواناییهایمان را هم نشان دهد . این است که بطور کلی به نظر میرسد فلسفه ایرانی - اسلامی جدایی از یک دوران طلایی خودش خیلی تمایل نداشته که با چالشهای فلسفه غرب رویارو شود.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه بابلسر یادآورشد: از این جهت اگر برگزاری چنین همایشی میتواند نقصانها و کمبودهای فلسفه ایرانی- اسلامی را در برخورد با دیدگاههای جدید فلسفی نشان دهد اینکه این تنوع و دگرگونیهای جدید فلسفی بویژه در قرن بیستم در چارچوبهای فلسفههای تحلیلی و قارهای بوجود آمده اینها بایستی با فلسفه ایرانی - اسلامی برخورد پیدا بکند و باید ببینیم که چرا ما در جاهایی حرکت نکردیم و مشکلات ما کدامها بوده و چه راههایی است برای اینکه ما بتوانیم این نقصانها را پشت سر بگذاریم و بتوانیم همپا با فلسفه روز با این تنوع و حرکت طی کنیم.
قزلسفلی درباره موضوع این همایش که نسبت نظر و عمل است و اینکه این موضوع تا چه اندازه میتواند در عام کردن فلسفه مؤثر واقع شود هم گفت: بطور کلی از زمانی که فلسفه جرقه خورد و رشد پیدا کرد از زمان یونان باستان، گفته میشود که فلسفه یک ماهیت سیاسی و مدنی داشته است. منظورم از اطلاق این واژه این است که فلسفه در ابتدای حرکت خودش ماهیت عملگرایانه داشته و اصولاً خیلی مبانی نظری نداشته است.
وی افزود: وقتی در اندیشههای هانا آرنت توجه میکنیم که صحبت از همبستگیهای پولیسم و پراکسیس میکند که ترجمه شایعش همبستگی فلسفه و جهان زیست یا همبستگی نظری و عملی است ولی در سدههای بعدی بنا بر دلایل مختلف سیاسی اجتماعی عقیدتی فکری مذهبی یک مقداری فلسفه راه انزوا را در پیش گرفت و نتوانست با جهان زیست ما هماهنگ بشود تا زمانیکه در دوران جدید بویژه از اواخر قرن نوزده مسئله تعامل فلسفه با حیات و زندگی بشربرخورد دیالکتیکی با مشکلات بشر بوجود آمد و از اواخر قرن نوزدهم به بعد عدهای این مسئله را عنوان کردند که فلسفه بهتر است که آن نگاه خیلی حرفهای دانشگاهی کنار بزند و نگران حال بشر بشود.
این استاد فلسفه سیاسی دانشگاه مازندران درادامه گفت: اتفاقاً همین مسئله باعث شد که در دومکتب فلسفه تحلیلی و قارهای که اشاره کردم فلسفه به پایان رسید و صحبت از پایان فلسفه شد و گفتند فیلسوفها یک عده آدمهای برج عاج نشینی هستندکه خیلی تمایل ندارند در جامعه و حیطه عمومی وراجع به مسائل و مقتضیات عامه بشر فکر بکنند و به این ترتیب بود که فلسفه انتقادی یک دوره جدیدی از حرکت را شروع کرد که به آن"چرخش عملگرایانه" میگویند. این چرخش عملگرایانه که بیشتر در دیدگاه فیلسوفانی مانند هانا آرنت، هابرماس،کارل پوپر،و برخی از فیلسوفان جدید مثل رورتی تجلی پیدا کرد معتقد است که فلسفه یک رشته نخصصی و دانشگاهی نیست که فقط عدهای از آن آگاهی پیدا کرده باشند.
این محقق حوزه فلسفه سیاسی خاطرنشان کرد: بلکه فلسفه یک قدرت است و وقتی یک قدرت باشد این امکان را به افراد میتواند بدهد که از طریق این قدرت با جهان مواجه بشوند و بتوانند از طریق گفتگو کردن و تعامل راههایی برای رهایی از دشواریهای زندگی بشر پیدا کنند. این مفهوم جدید که در فلسفه خیلی به آن توجه میشود نقادی فلسفه است و در گذشته به آن خیلی توجه نشده است . در حقیقت از طریق نقادی فلسفه باید تلاش کند در نقطهای از عالم شروع به نقادی و پرسشگری کند. من فکر میکنم اینجا میتوانیم ریشههای عام شدن، عمومی و مردمی شدن فلسفه در جامعه را ببینیم بدین ترتیب فلسفه میتواند راجع به کوچه و بازار و فرودگاه و فیلم و راجع به تمام علایق زندگی ما اظهار نظر بکند و بدین معنا بتواند یک زبان سادهتری را برای گفتگو با جهان پیدا بکند.
قزلسفلی درمورد نقش برگزاری این همایش در گفتگو و تعامل بین فلسفهپژوهان ایرانی با فلسفهپژوهان دیگر فرهنگها نیز گفت: بطور کلی فلسفه به ما اینرا میگوید وقتی پرسشی را مطرح میکنیم موجودی هستیم که با همنوعان شکل میگیریم . سرنوشت امروزی بشر هم به شدت به همدیگر گره خورده است بویژه در دهکده جهانی و جهان اینترنت که تکنولوژی و ارتباطات و رسانهها سرنوشت ما را به شدت به هم گره زده است بنابراین میتوانیم از طریق گفتگو با دیگران ،از سرنوشتمان آگاهی پیدا کنیم و از مشکلاتی که ممکن است در آینده وجود داشته باشند اطلاع یابیم .طبعاً این سرنوشت یک بخش ازآن ما هستیم و یک بخش کسانی هستند که آنطرف هستند .
وی افزود: حالا ممکن است این گفتگو با دیگران در یک جاهایی به ما زیان برساند ولی طبیعی است که در بخشهایی در جاهای دیگرمیتواند به ما کمک کند که از خطر ناشناخته ماندن برهیم. معمولاً فیلسوفان میگویند که کسانی و مکتبها و تمدنهایی مردهاند و کسی درباره آنها حرف نزده که آنها خودشان را داخل گیومه گذاشتند و داخل گیومه سعی کردند ناشناخته بمانند . من فکر میکنم به جای این گفته معروف دکارت که میگفت من میاندیشم پس هستم که ظاهراً به شکل فردی برای خودش میاندیشد باید در دنیای امروز گفت گفتگو میکنیم پس هستیم. یعنی تا زمانیکه گفتگو میکنیم و دیگران را دعوت به این میکنیم که حرفهای مارا در یک چهان متنوع فرهنگی عقیدتی و ارزشی بشنوند آنجا کمک میکنیم که خودمان را به دیگران بشناسانیم و بایستگیها و خطرات و نیازها و مزیتهای فرهنگهای دیگر رابرای ملتمان و خودمان به خوبی بشناسیم.
نظر شما