به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر مارک لانگه استاد فلسفه دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل آمریکا در گفتگو با سایت "گفتگو با فیلسوفان" به بیان دیدگاه خود در مورد مفاهیم قراردادی پرداخت.
چگونه ما در مورد دستهایمان و اینکه کدام، دست چپ ما است و کدام دست راست آگاهی پیدا میکنیم؟ به عبارت دیگر چگونه تعیین شد که یک دست، دست راست است و یک دست، دست چپ؟ این دانستن چه کمکی به ما میکند؟
مارک لانگه معتقد است این موضوع که چه دستی، دست راست است و کدام دست چپ مسئلهای قراردادی است که پذیرفتن آن تبعاتی ایجاد میکند.
برای مثال وقتی میپذیریم که یک دست، دست راست است و یک دست، دست چپ است در این صورت برای مثال میتوانیم بگوئیم که دست راست من نزدیک کلید است.
پذیرش اینکه بالاخزه یک دست، راست است و یکی چپ قراردادی زبانی است که ما نیز وقتی به دنیا میآئیم و در جامعه زبانی قرار میگیریم آنرا در مییابیم.
نکته قابل توجه این است که این قرارداد در همه جا یکسان است و جایی یافت نمیشود که دستی راست را چپ و چپ را راست معنا کرده باشند.
پذیرش این قرارداد اشیای خارجی را برای شما به گونهای دیگر معنادار میسازد. برای مثال در صورت پذیرش این قرارداد میپذیرید که مثلاً صندلی در سمت راست شما قرار دارد و نه در سمت چپ.
سؤال در مورد اینکه از کجا در مییابیم کدام دست، راست است و کدام چپ سؤالی معرفت شناختی است که در مورد نوعی معرفت است. این سؤال از نگاهی دیگر سؤالی متافیزیکی است که در مورد واقعیتی پرسیده میشود.
فرض کنیم دنیایی خالی از تاریخ و تجربه انسانی وجود دارد که در آن دنیا، فقط دست وجود دارد. در این دنیای فرضی، دست در ارتباط با سایر اجزای بدن قرار ندارد. حال این سؤال مطرح است که آیا این دستها دست راست هستند یا دست چپ و یا هر دو و یا هیچکدام؟
همانگونه که میبینیم این مفاهیم در ارتباط با سایر اشیا و اجزاء معنای خود را مییابند و قراردادهایی زبانی هستند.
نظر شما