پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۹ مهر ۱۳۸۹، ۹:۵۹

به بهانه روز ناشنوایان/

گلهای باغچه بان گریزان از ترحم ؛ محتاج توجه

گلهای باغچه بان گریزان از ترحم ؛ محتاج توجه

سطح پایین آموزش، کافی نبودن مدارس ویژه، ناآگاهی خانواده ها در برخورد با کودکان ناشنوا، نگاه ترحم انگیز، نبود عدالت آموزشی و محرومیت از روشهای پیشرفته مشکلاتی است که کودکان باغچه باغچه بان را با وجود گذشت 44 سال از فوتش همچنان آزار می دهد.

به گزارش خبرنگار مهر، هیچ صدایی نمی آید، هر چه هست در رنگها و نقشها خلاصه می شود، اینجا هر حرکت دست و انگشتان یک معنا دارد و لبها بی صدا تکان می خورند، اینجا دانش آموزانی جز صدای بال فرشتگان کوچک در قلبشان هیچ چیز دیگر را نمی شنوند و  چشمهایشان به جز دستهای معلم جای دیگری را نمی بیند.

20 جفت چشم بین حرکات دست و انگشتان معلم در حرکتند، گویی که تمام امیدشان در این دستها خلاصه شده است. درسشان درباره نعمتهای خدا و سپاس از آنهاست، دستهای معلم رو به آسمان بالا می رود. نعمتهای خدا بی شمارند، اما این کودکان از دو نعمت مهم آن بی بهره اند، گوشی شنوا و زبانی گویا اما باز هم خدا را سپاس می گویند به خاطر داشته های دیگر مادر و پدر و آسمانی آبی که می بینند و پاهایی که با آن در حیاط مدرسه می دوند و دستهایی که با آن نرمی برگهای گل محمدی را لمس می کنند. اینها انگار هیچگاه زبان ناشکری را فرا نگرفته اند.

لبهای معلم آرام تکان می خورد و لغاتی را شمرده تلفظ می کند. دستهایش چند بار آن لغت را تکرار می کند و بعد دانش آموزان را دعوت به نوشتن می کند. ینجا یک مدرسه ناشنوایان پسرانه است، اما نه از جنس مدارس معمولی، اینجا صدایی نیست و اگر هست انبوهی از لغات مبهم و نامفهوم است که فقط مربیان آنها را می فهمند.

" اینجا دو دسته دانش آموز داریم، ناشنوا و کم شنوا، همین کار را مشکل می کند اما چاره ای نیست باید دانش آموزان را با هم مطابقت داد تا کلاس پیش برود." بعضی از دانش آموزان با سمعک تا درصدی را می شنوند و به همین دلیل مطلب را زودتر از بقیه می فهمند اما برخی دیگر ناشنوای کامل هستند و برای یاددهی باید یک موضوع چند بار تکرار شود.

"نمی شود دانش آموزان ناشنوا و کم شنوا را جدا کرد، چون ظرفیت مدرسه، معلمان و کلاس در حدی نیست که بتوان آنها را از هم تفکیک کرد و به غیر از این از لحاظ آموزشی هم استاندارد نیست."

اینها را معلم کلاس چهارم می گوید و ادامه می دهد: آموزش کودکان ناشنوا به همین یکی دو مورد بر نمی گردد. هم اکنون روشهای پیشرفته ای برای آموزش ناشنوایان هست که در ایران امکانات آن نیست.

فقر فرهنگسازی برخورد با ناشنوایان

عقربه کوچک ساعت کلاس روی 9 است و معلم به بچه ها ساعت را نشان می دهد و می گوید که زنگ تفریح است، با هیجان از پشت میزهایشان بلند شده و از کلاس خارج می شوند. توی حیاط هیاهو است صداهای درهمی که معنا ندارند، معاون مدرسه لا به لای بچه ها در حیاط مدرسه راه می رود و بسته خوراکی کوچکترها را برایشان باز می کند و دستشان می دهد.

"این بچه ها روحیه حساسی دارند، همیشه سعی می کنیم عادی با آنها برخورد کنیم تا بهتر بتوانند توانایی خودشان را بروز دهند، اما متاسفانه خانواده ها به دلیل عدم آشنایی و اطلاع نسبت به این موضوع این ناتوانی را به طرق گوناگون به رخ بچه ها می کشند و به همین دلیل تعداد زیادی از آنها در ارتباط با همسالانشان سرخورده می شوند."

نحوه تعامل خانواده ها و جامعه با معلولان و به خصوص ناشنوایان یکی از چالشهای مهمی است که اصلا در کشور بدان پرداخته نمی شود.

" تعداد معلولان در هر عضوی در کشور بالاست، اما متاسفانه مردم عادی نحوه تعامل با این افراد را نمی دانند و رسانه ملی و سایر مطبوعات تا کنون فرهنگ سازی در این مورد نداشته اند. ترحم های بی جا در برخی از خانواده ها از یک سو و بی توجهی به این کودکان در برخی از خانواده های دیگر باعث می شود بسیاری از این کودکان رشد واقعی پیدا نکنند در حالی که علم ثابت کرده معلولان هم می توانند مانند سایر افراد ولو به سختی رشد پیدا کنند."

وضعیت آموزش و پرورش استثنایی مناسب نیست

" متاسفانه آموزش و پرورش در هیچ دوره ای نتوانسته در حوزه معلولان به خوبی کار کند و این مربوط به یک یا دو معلولیت نمی شود. تعداد مدارس ویژه ناشنوایان در تهران محدود است اما باز هم بد نیست اما در شهرها و شهرستانهای کوچک کودکان معلولی را داریم که به دلیل نبود زیرساختهای آموزشی از تحصیل محروم اند."

این را صدیقه افشار معلم و کارشناس آموزش و پرورش استثنایی می گوید و می افزاید: " متاسفانه آموزش و پرورش با وجود شعار توزیع عدالت آموزشی هنوز نتوانسته است در بحث تحصیل دانش آموزان استثنایی به ویژه ناشنوایان درست عمل کند."

افشار با بیان اینکه عدم آگاهی خانواده ها یکی دیگر از مشکلات کودکان ناشنوا است گفت: برخی از خانواده ها به خصوص در مناطق محروم کشور ناشنوایی کودک خود را مرگ زندگی او تلقی می کنند و آینده ای از نظر تحصیل و زندگی کودک در نظر نمی گیرند و همین امر باعث می شود جامعه معلولان و به ویژه ناشنوایان از تواناییهای دیگر خود بی اطلاع بمانند.

این کارشناس آموزش و پرورش استثنایی می گوید: دولت باید ساز و کارهایی را فراهم کند که کودکان ناشنوا به تحصیل فراخوانده شوند و خانواده های آنها نیز همپای فرزندانشان آموزشهای لازم را ببینند، این آموزشها هم اکنون وجود دارد ولی خیلی کم است.

باغچه بان اولین معلم ایما و اشاره

 24 تا 30 سپتامبر دوم تا هشتم مهر ماه هر سال ازسوی مجامع جهانی به عنوان هفته جهانی ناشنوایان نامگذاری شده است. هدف از این نامگذاری ارتقای فرهنگ ارتباط با ناشنوایان، دانسته هایی از زبان اشاره و آگاهی دولتها و همچنین عموم مردم از مشکلاتی است که این قشر با آن روبرو هستند.

با آنکه حدود 400 سال به طور پراکنده و 200 سال به طور انسجام یافته در دنیا با ناشنوایان تحصیل می کنند اما در ایران سال 1303 را می توان آغاز آموزش ناشنوایان به طریق علمی به حساب آورد.آغازگر وپیشگام تعلیم وتربیت کودکان ناشنوا در ایران زنده یاد جبار عسگرزاده (باغچه بان) ومحل شروع آن تبریز بود.

جبار باغچه بان بدون اقتباس از شیوه آموزش ناشنوایان در خارج از کشور با روش آزمایش وخطا وتجربه، معضل بزرگی را از پیش روی خانواده های دارای کودک ناشنوا برداشت. وی موسس نخستین کودکستان (باغچه اطفال) در تبریز بود. باغچه بان در اواخر سال 1303 در باغچه اطفال با پذیرش سه کودک ناشنوا کار تجربی با ناشنوایان را آغاز کرد و پس از شش ماه موفق شد به سه کودک ناشنوا خواندن ونوشتن بیاموزد.

پس از انحلال باغچه اطفال وی به شیراز رفت وتا سال 1311 در کودکستان شیراز مشغول فعالیت فرهنگی بود. باغچه بان در سال 1311 به تهران بازگشت ونخستین دبستان ناشنوایان را در خیابان ناصر خسرو در خانه ای محقر تاسیس کرد. باغچه بان تا ده سال به عنوان مدیر، معلم و فراش دبستان با 30 نفر دانش آموز، دبستان را اداره کرد.

وی در اواخر نخستین سال تاسیس دبستان وسیله ای به عنوان تلفن گنگ اختراع کرد که کر ولالها با گرفتن میله آن به دندان می توانستند از طریق استخوان فک، ارتعاشات صوتی را دریابند.

در سال 1328 اساسنامه آموزشگاه کر و لال های باغچه بان توسط شورای عالی فرهنگ تصویب شد. هرچند بعد از سال 1332 به بعد در اثر حمایت وزیر فرهنگ وقت وتوجه وزارت آموزش وپرورش بخشی از دشواریهای دبستان تا حدی حل شد ولی با توجه به افزایش روز افزون مراجعان، کمبود جا و نداشتن مدرسه ویژه کار به طور روز افزونی دشوار بود.

اولین مدرسه پیشرفته ناشنوایان

در سال 1334 کلنگ نخستین ساختمان ویژه ناشنوایان در یوسف آباد زده شد وسال 1336 این مدرسه با ظرفیت 120 دانش آموز افتتاح و بهره برداری شد. در سال 1341 ساختمان دیگری در ضلع جنوبی آموزشگاه در چهار طبقه با بیست کلاس ضد صوت، کلینیک سنجش شنوایی، سالن اجتماعات، ناهار خوری وکتابخانه آماده بهره برداری شد و تعداد دانش آموزان به 220 نفر رسید.

متاسفانه زندگی سراسر تلاش استاد باغچه بان در دوران مجموعه آموزشی ناشنوایان باغچه بان، بیش از نه ماه به طول نیانجامید ودر چهارم آذر ماه 1345 در 80 سالگی چشم از جهان فرو بست و مدیریت مدارس باغچه بان را به فرزند تحصیل کرده و جوان خود سپرد.

در سال 1347 هنوز دفتر آموزش کودکان استثنایی تاسیس نشده بود که واحد شماره دو باغچه بان با 60 نفر دانش آموز ناشنوا افتتاح شد. کتابهای درسی خاص ناشنوایان و روشهای تدریس آنان با موافقت وهزینه سازمان برنامه وبودجه چاپ وتکثیر ودر مدارس ناشنوایان توزیع می شد و برنامه تربیت معلم تحت نظر دفتر آموزش کودکان استثنایی قرار گرفت. در سال 1347 دفتر آموزش استثنایی تاسیس و متولی آموزش استثنایی در کشور شد.

برای گسترش آموزش استثنایی در کشور وفراگیر و همگانی شدن آموزش استثنایی بهترین شیوه، همان تلفیق یا یکپارچه سازی بود. در همان اوایل کار آموزش گروههای مختلف استثنایی در سراسرکشور گسترش یافت. این دفتر با تعداد 524  دانش آموز ناشنوا در سال 1347 که شامل آموزشگاههای باغچه بان، منصوره میرزایی، گلبیدی اصفهان، حرفه ای نظام مافی، ناشنوایان نیمروز، استثنایی تبریز و مشهد بود کار را آغازکرد.

تا سال 1350 یازده باب آموزشگاه و 44 کلاس ضمیمه خاص ناشنوایان در سراسر کشور وجود داشت که در مهرماه سال 54 به 28 باب آموزشگاه و110 کلاس خاص افزایش یافت. در واقع در طول چهار سال تعداد دانش آموزان ناشنوای تحت پوشش چهار برابر وبه یک هزار و 936 نفر رسید.

مدارس ناشنوایان تهران از سال 1363 تحت پوشش مجموعه آموزشی باغچه بان قرار گرفتند و در زمان تشکیل سازمان آموزش وپرورش استثنایی حدود 27 باب آموزشگاه خاص ناشنوایان فعالیت داشتند.

با آنکه شروع آموزش رسمی کودکان استثنایی از جمله ناشنوایان با محور تلفیقی بوده است با این خصوصیت که کلاس خاص در مدارس عادی تشکیل شود اما به خاطر ناآشنایی آموزش عادی با آموزش استثنایی و فقدان امکانات مناسب و عدم رعایت استانداردهای آموزشی در مدارس ،آموزش استثنایی به سوی تمرکز و تجمیع پیش رفت.

اینک ازآغاز آموزش ناشنوایان به شکل آموزشگاهی آن در ایران حدود 86 سال می گذرد. این مدت در مقابل سابقه این نوع آموزش در جهان که از شروع آن بیش از دویست سال می گذرد زیاد طولانی نیست.

12 هزار و 600 ناشنوا درس می خوانند

براساس آخرین آمار ارائه شده از سوی آموزش و پرورش استثنایی در سال تحصیلی گذشته 12هزار و 584 دانش آموز ناشنوا و کم شنوا در دو هزار و 286 کلاس درس در کشور درس می خواندند و 6 هزار و 96 دانش آموز کم شنوای دیگر نیز در مدارس عادی تلفیق و مشغول به تحصیل شدند.

کد خبر 1162094

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha